تبیان، دستیار زندگی
شـیـخ مـحمد رشتى از ذاكرین با تقوا و شیفته اهل بیت عصمت علیهم السلام خصوصا حضرت ولى عصر عـجل اللّه تعالى فرجه الشریف است. و به خاطر آن كه نام مقدس امام زمان (عج) را در منبر و غیر آن زیاد می برد، معروف به شیخ محمد صاحب الزمانى...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تشرف شیخ محمد رشتى


شـیـخ مـحمد رشتى از ذاكرین با تقوا و شیفته اهل بیت عصمت علیهم السلام خصوصا حضرت ولى عصر عـجل اللّه تعالى فرجه الشریف است. و به خاطر آن كه نام مقدس امام زمان (عج) را در منبر و غیر آن زیاد می برد، معروف به شیخ محمد صاحب الزمانى شده است و حتى كتابى در احوالات آن حضرت نوشته است.

ایشان فرمود: در سال 1338، به حج بیت اللّه الحرام مشرف شدم . در شهر جده خرجى مرا دزدیدند.

رفقا به خاطر ایـن كـه مـجـبور به كمك كردن من نشوند، از من دورى نمودند، لذا از هر جهت ناامید و بیچاره مـاندم .

از كشتى خارج و مُحرم شدم و بعد هم متوجه به مكه معظمه شدم و از در بنى شیبه داخل مـسـجد الحرام گردیدم و براى هر چه بر سرم می آید، آماده شدم، چون چاره‌اى نداشتم .

در مسیر رفـت و آمـد حـجـاج، با حال تضرع به خداى تعالى، ایستاده و عرض مىكردم: پروردگارا اگر در مـشـهـد مـقدس این معامله با من می شد به حضرت رضا علیه السلام شكایت مىكردم. آیا در بین این همه حاجى خرجى من باید سرقت شود؟ نـاگـاه مـردى خوشرو كه چشم‌هاى سیاهى داشت و هیچ كس را به آن خوشرویى و خوش قامتى نـدیـده بـودم و در لباس اهل یمن بود به من فرمود: خیر است چه بسیار خرجی ها كه سرقت شده است . خرجى فلان سید را هم برده‌اند داخل طواف شو و خود را مشغول كن .

گـفـتم: یا اخى ما ترید منى دعنى و اذهب عنى؛ اى برادر، از من چه می خواهى؟مرا بگذار و برو.

بـه رویـم تـبـسم نمود و من هم مشغول طواف شدم .

چند قدمى كه رفتم، دو مرتبه آمد و گوشه احـرام مـرا كـشـید و گفت: تعال اعطیك من الدراهم و تتشرف ان شاءاللّه الى المدینة و تروح الى الـزیـنـبـیـة و تـرجع من طریق الشام الى النجف ان شاءاللّه تعالى فتنفد نفقتك و یصلك هناك ما یوصلك الى خراسان بحال حسن؛ بیا به تو مقدارى پول بدهم ان شاءاللّه به مدینه مشرف می شوى و بـه زیـنبیه می روى و از راه شام به نجف اشرف برمی گردى، خرجى تو تمام می شود و آن جا ان شاءاللّه به قدرى كه به راحتى به خراسان برسى، پول می رسد.

وقـتـى گـوشه احرام مرا گرفت، صد و چهارده لیره عثمانى شمرد و در احرام من ریخت .

یكى از آنـهـا روى زمین افتاد فرمود: احرام را محكم ببند تا پولت را ندزدند.

من خم شدم تا لیره‌اى را كه افـتـاده بـود از روى زمین بردارم و با خود گفتم: ببینم این لیره‌ها چیست كه به من داده است؟ سـرم را بـلـند كردم، ولى كسى را ندیدم .

آن وقت دانستم كه این شخص حضرت حجت عجل اللّه تعالى فرجه الشریف بوده است . بـعدا كه به نجف اشرف رسیدم، خرجى من تمام شد و از آن جا به كربلاى معلى شرفیاب شدم .

این سفر من، سال آخر عمر مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى (ره) و در دهه عاشورا بود. ایشان شب‌هاى دهه را روضه خوانى و اطعام می كردند. منبرى هم تنها من بودم .

بعد از دهه عاشورا، آن قدر به من پول دادند كه مرا با كمال راحتى به خراسان رسانید.

منبع:

كتاب العبقرى الحسان که داراى پنج بخش است كه جلد اول آن سه بخش و جلد دوم دو بخش است. مطالب ارائه شده مربوط به جلد اول، بخش دوم (المسك الاذفر) و جـلـد دوم، بـخـش اول (الـیـاقوت الاحمر) می باشد.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.