مساله اصطلاحات در ترجمه های علمی
یکی از مشکلات بنیادی ترجمه های علمی در ایران این است که مترجم بدون در نظر گرفتن این امر که چه لطمه ای به "ترجمه در مجموع" می زند، تنها و تنها در فکر "ترجمه ی خویش" است.
از آن جایی که در ایران قلم به طور عمده در دست "اهل ادب" بوده است تا در دست "اهل علم"، گروه نخست همواره نوعی نقش رهبری بر گروه دوم داشته که گرچه در بسیاری موارد نتایجی سازنده داشته است، با این همه، از آن جا که گروه نخست (ادیبان) از مشکلات ویژه ی گروه دوم (دانشمندان) شناخت کامل نداشته، نتوانسته است راه حلی برای یکی از مشکلات بنیادی آنان بیابد، سهل است، در برخی موارد گروه دوم، یعنی اهل علم را به بیراهه کشانده است و گروه دوم نیز فرصت این را نیافته و شاید هم توانایی آن را نداشته است که درد دل واقعی خود را بیان کند. البته منظور از اهل علم متخصصانی نیستند که فارسی نمی دانند، بلکه کسانی هستند که فارسی و یک زبان بیگانه را نسبتن خوب می دانند و از آن مهم تر، از آن جا که با "ترجمه ی علمی" سر و کار دارند، با مشکلی رو به رو هستند که "ادیبان" به دلیل درگیر نبودن با آن، تصور کاملی از آن ندارند و از این رو در ارایه ی راه حل برای رفع مشکل مترجمان علمی از یک لحاظ تا حدی ناتوانند.
با دوستی که بیش تر ادیب است تا دانشمند، در این زمینه گفت و گو داشتیم. او از اصطلاح های "قلمبه سلمبه" ای که چند سالی است در نوشته های فارسی پیدا شده است، ناراحت بود. مساله ی او در واقع ناتوانی اش در درک دوران و ناهمگامی با پیدایش تحولات علمی و اجتماعی بود و او بدون آگاهی به این نکته، همه ی کاسه کوزه ها را بر سر مترجمان و نویسندگانی می شکست که "در زبان فارسی دست برده اند و زیبایی و روانی را از آن گرفته اند.»
جالب توجه این است که ادیبان اگر چه در برخورد با اصطلاحات علمی، آن ها را "قلمبه سلمبه" می یابند، در مورد اصطلاحات رشته ی خودشان به هیچ روی چنین نظری ندارند و به عنوان مثال، اگر کسی از قلمبه سلمبه بودن "زحاف تسبیغ" یا "بحر مجتث" شکایت کند و بخواهد آن را به صورت ساده تری بیان کند، مرتکب خطایی نابخشودنی شده است. حال تصور کنید چه وضعی پیش خواهد آمد اگر ما بخواهیم در یک متن جامعه شناسی هر بار که اصطلاح تاخیر فرهنگی می آید، معنای آن را نقل کنیم تا همه بتوانند آن را بفهمند.
یکی از مشکلات بنیادی ترجمه های علمی در ایران این است که مترجم بدون در نظر گرفتن این امر که چه لطمه ای به "ترجمه در مجموع" می زند، تنها و تنها در فکر "ترجمه ی خویش" است. او از این که مبادا حرفش فهمیده نشود، اصطلاح را می شکند و خرد می کند. اصطلاح را قربانی می کند تا مطلبش مفهوم باشد. این موضوع یک بار برای همیشه باید درک شود که ابزار پایه ای ترجمه های علمی اصطلاح است.
بسیاری از ترجمه هایی که در ایران به عنوان "ترجمه ی روان"و "نثر روان" شهرت پیدا کرده اند، دقیقن به قیمت همین زیر پا گذاشتن اصطلاحات بوده است. یعنی: آراستن ایوان به قیمت ویران کردن پای بست! (البته این وضعیت در اوضاع اجتماعی و تاریخی ایران دلیلی موجه دارد که توضیح آن خواهد آمد).
این نکته که دانش بدون اصطلاح نمی تواند رشد کند و حتا وجود داشته باشد، مطلب جدیدی نیست. ولی چه گونه است که کار هنوز سامان نیافته است؟
گفتیم که عده ی زیادی از مترجمان اصطلاح و نظام اصطلاحی را در ترجمه شکستند و در واقع آن ها را در سایر واژه ها مستحیل کردند. ولی باید دید چه چیزی سبب این کار می شود و چه انگیزه ای آنان را بدین جا می کشاند که به روش قطره چکانی علم را قطره قطره در گلوی تشنگان آن بریزند و یا همچون راحت الحلقوم در دهان آنان قرار دهند.
نقشه ی از پیش تهیه شده ی مشخصی برای کار مترجمان علوم وجود ندارد. پایه ی کار ترجمه ی رشته های علمی شبکه ی اصطلاحات آن هاست و پیش از تثبیت آن ها هر ترجمه ای نادقیق است. چیزی که مترجم را به شکستن اصطلاح می کشاند، همین نبودن اصطلاحات تثبیت شده ی علمی است، هیچ مترجمی اکنون به جای "میکروب" نمی نویسد "موجودات ریزی که تولید بیماری می کنند"، زیرا "میکروب" بسیار روشن تر و رساتر از هر توصیف و توضیحی است. بسیاری از کسانی که با ترجمه ی اصطلاحی به دلیل "قلمبه سلمبه" بودن یا "غیر قابل فهم" بودن آن مخالفت می کنند و معتقد به "ترجمه ی روان" هستند، به این نکته توجه ندارند.
نقطه ی مقابل آنان مترجمانی هستند که سخت معتقد به این اصل درست اند که مصالح نوشته ی علمی اصطلاحات آن است و حرمت اصطلاح را باید نگه داشت. اشکال کار این دسته نیز این است که از شناگر کت بسته می خواهند عرض اقیانوس را شنا کند. اگر شبکه ی اصطلاحات رشته های علمی در زبان فارسی منظم و تثبیت شده بود، تقاضای به کار گرفتن آن ها از جانب مترجمان و همچنین فهمیده شدن آن ها از سوی خوانندگان کاملن عاقلانه و منطقی بود. ولی وقتی چنین چیزی وجود ندارد، به مترجم حق باید داد که نگران فهمیده نشدن مطلب از سوی خواننده باشد و به همین دلیل اصطلاحات را خرد کند (تبدیل به عبارت کند) و متنی روان (ولی نادقیق و غیرعلمی) تحویل خواننده دهد. از سوی دیگر هیچ مترجمی آن چنان "دورنگر" نیست که بیاید به نفع تثبیت اصطلاحات قید فهمیده شدن نوشته اش را از سوی خواننده بزند! آن کس که چنین می کند، نقض غرض کرده است، زیرا هدف اصلی هر نوع ارتباط، تفهیم به معناست.
همان گونه که دیده می شود، مساله ی ترجمه و اصطلاحات علمی در ایران ظاهرن در یک دور باطل افتاده است.
ما بدون آن که منکر این اصل درست باشیم که سنگ بنای متن های علمی را اصطلاحات آن تشکیل می دهد و شکستن اصطلاح و نقل به معنا کردن آن از رشد و جا افتادن مفهوم های علمی در ذهن جلوگیری می کند، می خواهیم علت و چه گونگی آن را توضیح دهیم، زیرا چنان چه علت این امر روشن شود، مقدار زیادی از انتقادها و مقصر شماری های این و آن از میان خواهد رفت.
در زبان شناسی اصلی وجود دارد که طبق آن هر اندازه بسامد یک عبارت یا اصطلاح یا واژه ای بالاتر باشد و به سخن ساده تر، هر اندازه بیش تر به کار رود، آن عبارت یا اصطلاح یا واژه به کوتاه شدن بیش تر گرایش پیدا خواهد کرد. این قانونی است عام و در تمام زبان ها حاکم است.
قانون دیگری نیز در زبان شناسی می گوید اندیشه ها هر اندازه از حالت عبارتی و توصیفی درآیند و در کدها و کپسول های جمع و جور متراکم شوند، دقیق ترند. به همین دلیل است که "میکروب" در مقایسه با "موجودات ریز بیماری زا و غیرقابل مشاهده" به تر در ذهن جاگیر می شود.
مشکل ترجمه ی متن های علمی نیز دقیقن دارای همین ماهیت است. مساله این است که جامعه ی ما در زمینه ی علوم نو هنوز در مرحله ی "عبارتی" است نه "اصطلاحی". تفکر علمی و به عبارت دیگر اندیشیدن از طریق اصطلاحات هنوز در جامعه ی ما جا نیافتاده است و این جای هیچ گونه تعجبی ندارد و یک قاعده ی عام است و ریشه در جوان بودن جامعه ی ما از لحاظ رشد علوم جدید دارد.
ولی مساله ما چیز دیگری است. مساله ی ما این است که می خواهیم با زبان و تفکر ناپرورده ی خود، علم پرورده ی جهان پیشرفته را یکجا جذب کنیم. همه ی مشکل ما در این زمینه این است که ما از وسط راه با آن ها همراه شده ایم و در نتیجه از تجربه ها و دستاوردهای اوایل راه محروم مانده ایم و به همین دلیل حتمن باید جور این خسارت را چه در زبان و چه در سایر عرصه های اجتماعی تحمل کنیم.
منظور تایید زیر پا گذاشتن هویت و وحدت اصطلاحات متن های علمی در ترجمه و نگارش نیست، بلکه اشاره به ریشه های درد و همه جانبه نگریستن بدان است. هدف این نوشته در واقع شکافتن و رد کردن دو نگرش افراطی و غیرعلمی در ترجمه است: نگرشی که می خواهد همه ی اصطلاحات علمی را نقل به معنا کند و نگرشی که که بدون در نظر گرفتن بی پشتوانگی زبان فارسی از لحاظ اصطلاحات علمی جدید، می خواهد از غوره های نارس فارسی به عنوان مویزهای جا افتاده بهره بگیرد.
بیان علم بدون زبان اصطلاحی شدنی نیست، ولی از سوی دیگر با در نظر گرفتن سیر طبیعی و قانونمند گذار عبارت به اصطلاح نمی توان در این کار شتاب داشت. به ویژه شتابی بدون برنامه و پراکنده و نه حساب شده و همه جانبه. مسلمن زبان هایی که هم اکنون محمل دانش های جدیدند، مقدار زیادی از راه را برای ما هموار ساخته اند و ما با گرته برداری های حساب شده از روی آن ها می توانیم مشکلات خویش را به میزان زیادی حل کنیم و در واقع مقدار زیادی از مرحله ی گذار را میان بر بزنیم. با این همه این کار نباید با نگرشی خشک و بی انعطاف و با بی توجهی به آماده سازی های دوره ی گذار صورت بگیرد.
فرآوری: مهسا رضایی
بخش ادبیات تبیان
منبع: از کتاب "نقد آگاه" در بررسی آراء و آثار، مجموعه ی مقالات- علی صلح جو، ج 4، انتشارات آگاه