تبیان، دستیار زندگی
آیت‌الله العظمی بروجردی به‌دلیل ابتلا به یک بیماری نذر می‌کنند که بعد از بهبود 40 روز در قم بمانند و سپس به بروجرد باز گردند اما دست سرنوشت، تقدیر دیگری را برای این عالم ربانی رقم می‌زند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماجرای نذر آیت الله بروجردی

آیت‌الله بروجردی

آیت‌الله العظمی بروجردی به‌دلیل ابتلا به یک بیماری نذر می‌کنند که بعد از بهبود 40 روز در قم بمانند و سپس به بروجرد باز گردند اما دست سرنوشت، تقدیر دیگری را برای این عالم ربانی رقم می‌زند.

با فرارسیدن پنجاه‌وسومین سالگرد وفات آیت‌الله العظمی بروجردی به بیان خاطره‌ای از این عالم ربانی می پردازیم که مشروح آن در پی می‌آید:

کرامت نفس آیة اللّه العظمی بروجردی

آیة اللّه سید مصطفی خوانساری نقل کرده‏اند: حضرت آیة اللّه بروجردی در مسجد عشقعلی اصول مباحثه می کردند. روزی یکی از فضلای به نام آقای شیخ علی جاپلقی اشکال کردند.

آیة اللّه بروجردی جواب دادند آقا شیخ علی جواب آقا را رد کردند آیة اللّه بروجردی عصبانی شدند به نحوی که آقا شیخ علی متأثر شد که می خواست گریه کند.

مباحثه تمام شد نماز مغرب را تمام کرده بودم که مشهدی رضا خادم آقا آمد و گفت: آقا از مباحثه که برگشتند ما بین در کتابخانه و اندرون ایستاده و متأثرند و فرمودند:

بروید به آقای خوانساری بگویید بیاید من با عجله نماز عشا را خواندم و پیش آقا رفتم دیدم ایشان با حالت ناراحتی و تأثر شدید ایستاده اند تا من رسیدم فرمودند: این چه حالتی بود که از من سر زد، یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم که از من بگذرد و بعد بیایم نماز مغرب و عشا را بخوانم.

عرض کردم: ایشان در مسجد (شاه زید) که امام جماعت است و بعد از نماز مسئله می گوید و برای مردم موعظه می کند، لذا تا دو سه ساعت از شب گذشته منزل نمی آید، من به ایشان اطلاع می دهم که آقا فردا صبح منزل شما خواهند آمد. آقا قبول فرمودند.

صبح شد من رفتم حرم، از حرم که برگشتم دیدم آقا سوار بر درشکه در منزل ما منتظر من هستند، در خدمتشان رفتیم منزل آقای شیخ علی وقتی آقا شیخ علی را دیدند می خواستند دست او را ببوسند که نگذاشت می فرمودند: از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و...

 آقا شیخ علی گفت: شما سرور مسلمین هستید برخورد شما باعث افتخار من است و... بالاخره این برخورد موجب شد که آقا شیخ علی تا آخر عمر مورد عطوفت آقا قرار گرفت.

شفای چشم آیةاللّه العظمی بروجردی

مرحوم آیةاللّه العظمی بروجردی مکرر فرموده‏اند: در ایامی که بروجرد بودم به ناراحتی و درد چشم بسیار شدید مبتلا شدم این ناراحتی به حدی شدت گرفت که تصمیم گرفتم در مجلس شرکت نکنم ولی باز منصرف شده و دریغم آمد که روز عاشورا ولو به عنوان استشفاء در مجلس روضه حاضر نشوم.

در بروجرد رسم بود که در روز عاشورا جماعتی از علما و سادات طباطبائی در رأس آنان در هر سن، از اذان صبح گل می گرفتند و تمام بدن خود را گل آلود می کردند خاک گل شده با گلاب که در اصطلاح محلی خره گویند و سایر مردم نیز به تبع آنان بدن خود را گل آلود می کردند.

مرحوم آیةاللّه العظمی بروجردی می فرمودند: وقتی که این دسته به منزل ما آمدند، من از روی پای یکی از آنان مقداری گل برداشتم و به دیدگان بیمار خود مالیدم. به فاصله کوتاهی این ناراحتی برطرف شد و من پس از آن، به هیچ کسالت چشمی مبتلا نشدم و حتی محتاج عینک نیز نگردیدم.

نذری که باعث ماندن آیت الله بروجردی در قم شد

آیت‌الله سید ‌نورالدین طاهری شیرازی، از شاگردان و معتمدان آیت‌الله العظمی بروجردی می‏گوید:

اواخر سال 1324 که آیت‌الله بروجردی به قم آمد والد بنده به بیماری مبتلا بود. قرار بود پدرم ابتدا از شیراز به قم آمده و سپس به بیمارستان فیروز‌آبادی شهرری برود تا معالجه شود. پدرم از علمای بزرگ شیراز بود لذا در قم اکثر علما از جمله آیت‌الله بروجردی به دیدن ایشان آمدند.

آیت‌الله بروجردی به پدرم گفتند: از عمل جراحی هراس نداشته باش. من نیز در بروجرد به بیماری شما گرفتار بودم و درد بعضی اوقات آنقدر شدید بود که بی‌هوش می‌شدم! شبی هنگام نماز من از حال رفتم و دیگر چیزی نفهمیدم... اطرافیان و اطبا گفتند باید مرا به بیمارستان فیروز‌آبادی برسانند.

بین راه که می‌رفتیم یک مرتبه چشمم باز شد و در میان صحرا چراغ‌هایی را دیدم. از کسی که همراهم بود پرسیدم این چراغ‌ها چیست؟ او گفت: این چراغ‌های شهر مقدس قم و حرم حضرت معصومه(س) است.

آیت‌الله بروجردی با دیدن چراغ‌ها گفتند: این به هوش آمدن من از برکات حضرت فاطمه ‌معصومه(س) است و همان جا فرمودند: من نذر می‌کنم بعد از عمل، 40 روز در قم بمانم و اکنون که عمل کرده‌ام، آمده‌ام که نذر خویش را ادا کنم.

این 40 روز سبب برکات فراوانی شد و ایشان کلاس درسی در قم برپا کرد و همانند بحر مواجی بود که علمای حوزه علمیه قم با خواهش و تمنا نگذاشتند ایشان از قم بروند.

در آن زمان با وجود اینکه آیت‌الله حجت کوه‌کمره‌ای، آیت‌الله مرعشی نجفی، آیت‌الله محقق داماد، آیت‌الله اراکی، آیت‌الله سید ‌محمد ‌تقی و سید ‌احمد خوانساری از بزرگان و علما در قم وجود داشتند اما همگی بر مرجعیت آیت‌الله بروجردی اقرار داشته و در تبعیت ایشان بودند و از آنجایی که به جایگاه ایشان پی برده بودند، مانع از بازگشت آیت‌الله العظمی بروجردی از قم به بروجرد شدند.

ایشان از جمله علما و مراجع بزرگی بود که از زمان شیخ طوسی تا زمان حاضر، کمتر فردی نظیر ایشان پیدا می‌شود.

ازدواج آیت الله بروجردی

حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان در کتاب ارزش‌ها و لغزش‌ها با بیان خاطره‌ای، ماجرای ازدواج مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) و پاداش اطاعت این مرجع تقلید از پدر خود را این‌گونه نقل کرده است.

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) در احوالات خود گفته است: در اصفهان تحصیل می‌کردم، اساتید آن روز اصفهان کم‌نظیر بودند،‌مانند آیت‌الله العظمی کلباسی،‌مرحوم آقا سید باقر درچه‌ای، حکیم بزرگ قشقایی، و حکیم بزرگ ملا محمد کاشانی.

آیت الله العظمی بروجردی (ره) نقل می‌کنند: من گرم تحصیل در محضر ایشان و عاشق این اساتید بودم. همواره مایه‌های علمی من بالا می‌رفت که نامه‌ای از پدر دریافت کردم. "پدر ایشان (که از علما بود) در بروجرد، معاش زندگی را از راه کشاورزی تامین می‌کرد"،‌ در نامه آمده بود:‌حسین عزیزم ‌به بروجرد بیا،‌من وسائل عروسی تو را فراهم کرده‌ام.

نامه‌ای به پدر نوشتم که مرا از ازدواج معاف کنید و اجازه بدهید درس بخوانم، پدر در جواب نوشت: فکر نمی‌کنی اگر به سخن پدر گوش ندهی، این مانع تو باشد؟ خدا در قرآن فرموده‌است: "و بِالوالدین احساناً".

بلافاصله به بروجرد رفتم. عروسی که تمام شد، پدرم گفت:‌حالا می‌خواهی بروی برو.

آیت‌الله العظمی بروجردی می‌گفتند؛ بروجردی شدن یعنی ( به جایگاه مرجعیت و رسیدن به قله‌های بلند علمی) در مرهون این خانم بود که پدر من برای من گرفت.


منابع:

1.    حوزه نیوز

2.    مردان علم در میدان عمل، ج2

3.    خبرگزاری فارس

تهیه و فرآوری: عبداله فربود ، گروه حوزه علمیه تبیان