تبیان، دستیار زندگی
حمیده اکبرجعفری نویسنده جوانی است که با وجود ناتوانی جسمی و از کار افتادگی 96 درصد از اعضای بدنش، دو رمان منتشر کرده که این دو کتاب به چاپ‌های دوم و سوم رسیده‌اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هیچ چیز مانع نویسنده شدن نیست

قلم را به کمک مادرم دست می‌گیرم


حمیده اکبرجعفری نویسنده جوانی است که با وجود ناتوانی جسمی و از کار افتادگی 96 درصد از اعضای بدنش، دو رمان منتشر کرده که این دو کتاب به چاپ‌های دوم و سوم رسیده‌اند.

نویسندگی

حمیده اکبرجعفری نویسنده جوانی است که تا به حال دو رمان اجتماعی درباره زندگی زنان امروز ایرانی نوشته است. او در رمان‌هایش به مشکلات و مسائل زندگی زنان توجه داشته و داستان‌ها و شخصیت‌های خلق شده‌اش هم تا حد زیادی به واقعیت نزدیک هستند چون از زندگی واقعی زنانی که اکبرجعفری آن‌ها را می‌شناسد، الهام گرفته شده‌اند.

ویژگی بارز این نویسنده، وضعیت جسمانی اوست که باعث می‌شود شرایط خاصی برای نویسندگی‌اش رقم بزند. ابتلا به نوعی بیمار MS موجب می‌شده که حمیده اکبر جعفری نتواند از 96 درصد اعضای بدنش استفاده کند و تنها امکان بهره‌برداری از 4 درصد اعضای بدنش را داشته باشد. با وجود چنین شرایطی تا به حال دو رمان مفصل از این نویسنده جوان منتشر شده است که با اقبال مخاطبان روبرو شده‌ و به تازگی به چاپ‌های دوم و سوم رسیده‌اند.

گفتگو با حمیده اکبرجعفری به علاقه‌مندان نویسندگی ثابت می‌کند که هیچ عاملی نمی‌تواند سد راه اراده قوی انسان شود. البته علاقه‌مندان به عرصه‌های دیگر هم می‌توانند از پشتکار و علاقه این نویسنده جوان به حوزه مورد علاقه‌اش، درس بگیرند و از پله‌های ترقی در عرصه مورد نظر خود، با همت بیشتری بالا بروند.

رمان «زیباتر از دریا» با 316 صفحه و «شیرین» با 208 صفحه به تازگی به چاپ دوم و سوم رسیده‌اند که این موضوع بهانه‌ای شد تا با نویسنده این دو کتاب به گفتگو بنشینیم.

ـ خانم اکبرجعفری، متولد چه سال و چه شهری هستید؟

متولد اردیبهشت سال 1364 در تهران و در حال حاضر ساکن کرج هستم.

- آیا از ابتدای تولد به این بیماری مبتلا بوده‌اید یا از مقطعی به بعد با آن روبرو شدید؟

حدودا از سن 10 سالگی به این بیماری مبتلا شدم. تا مقطع تحصیلی پنجم ابتدایی، بدون هیچ مشکلی در مدرسه در کنار بچه‌های دیگر درس می‌خواندم، اما وقتی این بیماری خودش را نشان داد، به تجویز دکتر از تحصیل محروم شدم. بیماری هم کم کم و به مرور پیشرفت کرد و تقریبا تمام بدن من را فرا گرفت.

- کمی درباره بیماری‌تان بگویید. طبیعتا این بیماری، مقابل نوشتن محدودیت و مانع ایجاد می‌کند.

96 درصد اعضای بدن من حرکت ندارند. بیماری من عدم حرکت عضلانی و یکی از شاخه‌های بیماری MS است. از تمام بدنم، فقط می‌توانم نوک انگشتانم را آن هم به صورت خیلی ضعیف تکان بدهم. به همین دلیل به تنهایی قادر به نوشتن نیستم.

- پس بدون کمک قادر به نوشتن نیستید. بنابراین کتاب‌هایتان را با یاری فرد دیگری نوشته‌اید؟

بله. نوشتن من با کمک و یاری مادرم صورت می‌گیرد. او دستم را می‌گیرد و صفحه به صفحه و خط به خط جلو می‌برد. وقتی هم که صفحه پر می‌شود، ورق می‌زند و صفحه بعدی را مقابلم می‌گیرد.

- برخی از افرادی که درباره نویسندگی شما، مطالبی شنیده بودند فکر می‌کردند ممکن است شما داستانتان را به زبان بیاورید و همراهتان آن را مکتوب کند. پس با چنین روشی داستان‌نویسی نمی‌کنید؟

خیر. جالب است نه مادرم و نه پدرم سواد خواندن و نوشتن ندارند. دو خواهر دارم که هر دو ازدواج کرده‌اند و در خانه در کنارم نیستند. تنها روشی که من با آن داستان‌ می‌نویسم، به کمک مادرم میسر می‌شود. مادرم دستانم را می‌گیرد و قلم را لا به لای انگشتانم قرار ‌می‌دهد تا بنویسم.

گفتگو با حمیده اکبرجعفری به علاقه‌مندان نویسندگی ثابت می‌کند که هیچ عاملی نمی‌تواند سد راه اراده قوی انسان شود. البته علاقه‌مندان به عرصه‌های دیگر هم می‌توانند از پشتکار و علاقه این نویسنده جوان به حوزه مورد علاقه‌اش، درس بگیرند و از پله‌های ترقی در عرصه مورد نظر خود، با همت بیشتری بالا بروند.

- نویسندگی را به طور جدی از چه زمانی آغاز کردید؟ آیا بعد از ابتلا به بیماری در همان سنین کودکی شروع نکردید؟

سنی که در آن رسما و به طور جدی کار نویسندگی را شروع کردم، 16 سالگی است. اما از همان دوران مدرسه انشای قوی و خوبی داشتم که معلم انشایمان تشویقم می‌کرد و می‌گفت که انشانویسی را ادامه بدهم. بعد از 10 سالگی و بروز بیماری هم مطالعات داستانی را پی گرفتم و بیشتر با آثار ادبیات معاصر فارسی آشنا شدم.

- درباره اولین کتابتان بگویید.

«زیباتر از دریا» اولین کتابی است که نوشتم. «شیرین» هم دومین رمانی است که از من چاپ شده است.

- خلاصه‌ای از داستان هرکدام از این دو رمان را بفرمائید.

«زیباتر از دریا» داستان زنی است که بعد از ازدواجش حادثه‌ای رخ می‌دهد و موجب بروز ناباروری در او می‌شود. اما بعد از عمل جراحی و درمان، مشکل ناباروری‌اش حل می‌‌شود، اما به کما می‌رود و در مرز مرگ و زندگی قرار می‌گیرد. «شیرین»‌ هم داستانی است درباره یک زن دیگر که از ابتدای تولد و کودکی‌اش در داستان روایت می‌شود. شخصیت اصلی این داستان هم یک زن است که شیرین نام دارد و رمان درباره سختی‌های زندگی اوست.

- به نظر می‌رسد در رمان‌نویسی‌ سراغ موضوعاتی که درباره زنان و زندگی‌هایشان است، می‌روید. یعنی این‌گونه مسائل برای شما جذاب‌تر هستند؟

درست است. سوژه‌های نوشتن من، زنانه هستند و درباره زندگی زنان می‌نویسم. شیوه کار هم به این صورت است که زندگینامه زنانی را مورد مطالعه قرار می‌دهم و از جذابیت‌های حوادث و اتفاقاتشان الهام می‌گیرم.

نویسندگی

- شروع کار به چه صورت بود؟ کتاب‌هایتان به راحتی چاپ شدند؟

«زیباتر از دریا» را در سال 86 نوشتم، اما چون بودجه‌ای برای چاپش نداشتم و شناخته شده هم نبودم، آن را چند سال به همان وضعی که بود، در خانه نگه داشتم. تا این که یکی از دوستانم گفت کتابت را بده تا با ناشری درباره آن صحبت کنم. ناشر هم بعد از بررسی کار گفت بگذارید آن را به ارشاد بفرستیم ببینیم مجوز می‌گیرد یا خیر. کتاب به ارشاد رفت و اتفاقا 10 ماه بعد مجوز چاپش صادر شد.

- یعنی مشکل چاپ کتاب حل شد؟

بعد از این که مجوز کتاب آمد، اعلام کردم که هزینه‌ای برای چاپ کتاب ندارم. ناشر هم سر این موضوع با من کنار آمد و کتاب را با تیراژ پایین یعنی 500 نسخه چاپ به بازار فرستاد، اما وقتی کتاب‌ها به چاپ چندم رسیدند، رقم تیراژ افزایش یافت.

- داستان به چاپ رسیدن «شیرین» چطور بود؟

شیرین را هم در سال 90 نوشتم. کتاب فروردین سال 90 به ارشاد رفت و خردادماه هم مجوز چاپش آمد. اما این کتاب در سه نوبت چاپش، با تیراژ هزارتایی عرضه شد. یعنی دو نوبت چاپ قبلی و نوبت فعلی‌اش که چاپ سومش می‌شود، با شمارگان هزارتایی عرضه شدند.

- اشاره کردید که کارهایتان را با الهام از زندگی‌های واقعی زنان می‌نویسید. چه شد که برای نوشتن دو رمانتان به سراغ شخصیت‌هایی مثل شیرین رفتید. می‌توانستید سراغ زنان دیگری هم بروید.

چون با زن‌هایی که شخصیت اصلی رمان‌هایم هستند آشنایی داشتم، برای نوشتن داستانی با الهام از زندگی‌هایشان بهانه داشتم. جذابیت زندگی آن‌ها من را جذب کرد. از شخصیت‌های واقعی که رمان‌هایم وامدار آن‌هاست، پرسیدم حاضری که من درباره داستانی از زندگی‌ات بنویسم؟ با شنیدن جواب مثبت، شروع به نوشتن کردم ولی در قدم اول احتیاج به کمک اساتید و بزرگ‌ترهایی داشتم. این شد که به کمک اساتید داستان‌نویسی متوسل شدم و در کانون‌های ادبی شرکت کردم و آموزه‌های داستان‌نویسی را فرا گرفتم.

- فکر می‌کنید دلیل استقبال از کتاب‌های شما، وضعیت فوق‌العاده‌ای است که در آن به سر می‌برید یا سوژه‌هایی که آن‌ها را دستاویز نوشتن قرار می‌دهید؟

خودم فکر می‌کنم به دلیل این است که از واقعیت باورپذیر استفاده می‌کنم. یعنی زندگی واقعی آدم‌ها را تصویر می‌کنم. اما شاید علتش گزینه دیگری باشد که می‌گویید، یعنی وضعیت جسمی من.

- نوشتن این دو رمان چقدر طول کشید؟

«زیباتر از دریا» اولین رمانم بود و نوشتنش 2 سال طول کشید. در آن زمان چون در آغاز راه بودم، مادرم هم فرصت زیادی برای کمک به من نداشت. اما نوشتن «شیرین»‌ زودتر تمام شد. چون مادرم فرصت بیشتری برای کمک به من داشت و این رمان را در عرض یک سال و نیم تمام کردم.

- قول مساعدت یا حمایتی از مسئولان یا نهادها نداشته‌اید؟

ارشاد قول داده که از نسخه‌های هر کدام از دو رمانم، تعداد مشخصی خریداری کند.

- ناشر دو کتابتان، واحد است یا چند ناشر مختلف آن‌ها را چاپ کرده‌اند؟

هر دو کتابم را انتشارات پایگان در تهران چاپ کرده است. بعد از انتشار کتاب‌ها، نسخه‌هایی از آن‌ها به فروش رفت. سپس نوبت به عرضه آن‌ها در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران رسید. بعد از آن هم تعدادی از مجلدات کتاب‌هایم را خودم به فروش رساندم. یعنی آن‌ها را به کرج آوردم و در فروشگاه‌ها و نمایشگاه‌های مختلف کتاب به فروش رساندم.

بخش ادبیات تبیان


منبع: خبرگزاری مهر