تبیان، دستیار زندگی
ضربت علىّ در روز خندق بهتر از عبادت انس و جن ـ یا ـ بهتر از اعمال امت من تا قیامت است. چون این ضربت سرنوشت جنگ را عوض كرد و دشمن را كه با تمام نیرو براى محو و نابودى اسلام كمر بسته بود خوار كرد و آنان را دچار تردید ساخت، به طورى كه به فكر انصراف از جن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خندق؛ عرصه ای برای آزموده شدن

غزوہ خندق


غزوه احزاب یا خندق که در 17 شوال سال پنجم هجرت، میان سپاه اسلام و سپاه کفر تحت رهبری ابوسفیان درگرفت. سومین رویارویی سپاهیان حق و باطل و از مهمترین نبردهای تاریخ اسلام است.

باز هم یهودیان

حوادث پیشین، از جنگ بدر گرفته تا درگیریهاى مسلمانان با قبایل اطراف مدینه و اخراج یهود بنى قینقاع و بنى نضیر از مدینه، سبب شد كه دشمنان اسلام از مشركان و یهودیان و برخى از قبایل عرب، در تلاش همه جانبه بر ضد مسلمانان همنوا شوند و براى شكستن قدرت این دشمن مشترك اتحادى بزرگ تشكیل دهند.

كسانى كه در ایجاد این اتحاد پیشقدم شدند سران یهود بنى نضیر بودند كه به خیبر تبعید شده بودند. گروهى از آنان به مكه رفتند و با قریش وارد مذاكره شدند و آنان را به جنگ با پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله دعوت كردند و گفتند كه ما نیز در كنار شما خواهیم بود تا او را از میان ببریم. مشركان مكه كه همواره در فكر نابود كردن اسلام بودند، موافقت خود را با سران یهود اعلام كردند.(1) بدینگونه اتحاد بزرگى بر ضد اسلام شكل گرفت و قریش و هم‏پیمانانشان با تمام ساز و برگ نظامى كه داشتند به سوى مدینه حركت كردند و یهود نیز از خیبر به سوى این شهر رهسپار شدند، شاید تا آن زمان در جزیرة العرب چنین وحدت و بسیج عمومى دیده نشده بود، مورخان تعداد سپاه نیروهاى ائتلاف را ده هزار نفر تخمین زده‏اند.(2)

ایمان در برابر نفاق

حركت سپاه عظیم احزاب به سوى مدینه به پیامبر خدا گزارش شد و آن ‏حضرت اصحاب خود را گرد آورد و با آنان در جهت مقابله با این سپاه مشورت نمود، هر كدام چیزى گفتند و سلمان عرض كرد: یا رسول اللّه‏ ما در سرزمین خودمان فارس، هرگاه كه از طرف دشمن مورد تهدید قرار مى‏ گرفتیم دور شهرمان خندق مى‏ كندیم، اگر صلاح مى‏دانید همین كار را انجام دهیم، نظر سلمان با تحسین تمام پذیرفته شد.(3)

ضربت علىّ در روز خندق بهتر از عبادت انس و جن ـ یا ـ بهتر از اعمال امت من تا قیامت است. چون این ضربت سرنوشت جنگ را عوض كرد و دشمن را كه با تمام نیرو براى محو و نابودى اسلام كمر بسته بود خوار كرد و آنان را دچار تردید ساخت، به طورى كه به فكر انصراف از جنگ افتادند. بنابراین، امام على علیه السلام سهمى عمده در بقاى اسلام داشت

همه مسلمانان در حفر خندق شركت داشتند و حتى خود آن‏حضرت هم كار مى‏كرد.(4) سرانجام خندق در عرض شش روز كنده شد و پیامبر خدا سپاه خود را در كنار خندق آماده كرد. در این میان ابوسفیان، حُیىّ بن اخطب را به سوى یهود بنى قریظه كه داخل مدینه بودند و با مسلمانان پیمان همكارى داشتند، فرستاد و از آنان خواست كه با نیروهاى ائتلاف همكارى كنند. آنها در آغاز، این پیشنهاد را نپذیرفتند ولى پس از اصرار حُیىّ بن اخطب بالاخره قبول كردند و پیمان خود با مسلمانان را شكستند.(5)

از این رو وضعیت بحرانى بود و كار بر مسلمانان سخت دشوار شده بود، آنها از بیرون به وسیله سپاه عظیم ائتلاف تهدید جدى مى ‏شدند و از داخل مدینه هم بنى ‏قریظه به صورت خطرى بزرگ درآمده بودند. قرآن كریم وضعیت دشوار و نگرانى و اضطراب مسلمانان را در این زمان چنین ترسیم مى‏كند:

«إِذْ جآءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الاْءَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللّهِ الظُّنُونَا هُنالِكَ ابْتُلِىَ الْمُۆْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیدًا (6)؛

هنگامى كه از بالا و پایین بر شما هجوم آوردند و چشمها خیره شد و دلها به گلوها رسید و به خدا گمانها بردید، در آنجا مۆمنان آزمایش شدند و سخت به لرزه افتادند».

در این میان، بعضى از مسلمانان كه ایمان ضعیفى داشتند سخت وحشت كردند و ایمانشان متزلزل شد، چون از یك سو پیامبر به آنان وعده پیروزى داده بود و از سوى دیگر مى دیدند كه از بالا و پایین و درون و بیرون در معرض خطر جدى هستند و نیروى مسلمانان قابل مقایسه با نیروى عظیم دشمن نیست و این براستى آزمون سختى بود.

امام علی

چیزى كه روحیه مسلمانان را پیش از پیش تضعیف مى‏كرد تبلیغات سوء منافقان بود كه درون جامعه اسلامى زندگى مى‏كردند و در باطن به اسلام عقیده نداشتند، آنها فرصتى یافته بودند كه از موقعیت به دست آمده استفاده كنند و به مسلمانان ضربه بزنند، آنها مسلمانان را از خطرى كه پیش آمده به سختى مى‏ترسانیدند و حتى آنان را تشویق مى‏كردند كه مدینه را ترك كنند كه جاى ماندن نیست.

در برابر منافقان كه همواره سعى داشتند كه در میان مردم شك و تردید ایجاد كنند، مۆمنان واقعى هرگز در راست بودن وعده پیروزى كه پیامبر داده بود شك نكردند و دیدن آن سپاه بزرگ احزاب كه براى جنگ با مسلمانان آمده بودند نه تنها در آنان ایجاد وحشت نكرد بلكه بر ایمان و مقام تسلیم آنان افزود و باایمانى محكم و اراده‏اى قوى خود را آماده نبرد با دشمنان اسلام كردند.(7)

در آن سوی خندق

در برابر خندقى كه حفر شده بود، سپاه دشمن زمینگیر شدند و عملاً كارآیى خود را از دست دادند، چندین بار كسانى خواستند از خندق عبور كنند ولى با تیرهاى مسلمانان مواجه شدند و برگشتند و محاصره مدینه حدود یك ماه طول كشید(8) تا اینكه یك روز چند نفر با هم از خندق عبور كردند كه از جمله آنها عمرو بن عبدودّ بود كه در شجاعت و جنگجویى میان عربها شهرت خاصى داشت و مایه امید سپاه مشركان بود.

عمر بن عبدودّ با غرور تمام از مسلمانان مبارز طلبید و كسى از آنان جرئت مقابله با او را نداشت، او سه بار سخن خود را تكرار كرد، بار سوم على بن ابى طالب علیه السلام آماده نبرد با او شد. پیامبر خدا او را دعا كرد و به سوى میدان فرستاد. امام على علیه السلام با قدرت تمام ضربتى بر وى فرود آورد و عمرو در میان ناباورى مشركان كشته شد(9) كشته شدن او ضربه سختى بر مشركان بود و روحیه آنان را به شدت در هم شكست و براى همین بود كه پیامبر خدا در این‏باره فرمود:

«لضربة علىّ یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین ـ یا ـ من اعمال امّتى الى یوم القیامة»؛ یعنی، ضربت علىّ در روز خندق بهتر از عبادت انس و جن ـ یا ـ بهتر از اعمال امت من تا قیامت است.(10)

در برابر منافقان كه همواره سعى داشتند كه در میان مردم شك و تردید ایجاد كنند، مۆمنان واقعى هرگز در راست بودن وعده پیروزى كه پیامبر داده بود شك نكردند و دیدن آن سپاه بزرگ احزاب كه براى جنگ با مسلمانان آمده بودند نه تنها در آنان ایجاد وحشت نكرد بلكه بر ایمان و مقام تسلیم آنان افزود و با ایمانى محكم و اراده‏اى قوى خود را آماده نبرد با دشمنان اسلام كردند

چون این ضربت سرنوشت جنگ را عوض كرد و دشمن را كه با تمام نیرو براى محو و نابودى اسلام كمر بسته بود خوار كرد و آنان را دچار تردید ساخت، به طورى كه به فكر انصراف از جنگ افتادند. بنابراین، امام على علیه السلام سهمى عمده در بقاى اسلام داشت.

عامل دیگرى كه باعث شد روحیه مشركان هر چه بیشتر شكسته شود. طوفان تندى بود كه شب هنگام آنان را كوبید و وسایل پخت غذا و سایر اسباب و اثاث آنها را در هم ریخت.(11) همزمانى این طوفان با كشته شدن شجاع‏ترین فرد سپاه بر تزلزل آنان افزود.

همچنین نعیم بن مسعود كه در سپاه مشركان بود، در همان بحبوحه جنگ مسلمان شد و مخفیانه نزد پیامبر آمد و گفت كه چه كارى از وى ساخته است، پیامبر از وى خواست كه اتحاد میان مشركان و بنى قریظه را برهم زند و او نیز چنین كرد و با صحبتهایى كه با مشركان و بنى قریظه كرد آنان را نسبت به یكدیگر بدبین ساخت و مشركان تصور كردند كه بنى‏ قریظه به آنان خیانت كرده است.(12)

همه این عوامل سبب گردید كه دیگر مشركان توان مقاومت نداشته باشند و از جنگ منصرف شوند، شب هنگام ابوسفیان با یاران خود سخن گفت و مخالفت بنى قریظه و بخصوص طوفان هولناكى را كه خیمه‏هاى آنان را در هم كوبیده بود مطرح كرد و پیشنهاد كوچ به سوى مكه داد و خود به راه افتاد و سپاه هم به دنبال او به راه افتادند.(13) بامدادان اثرى از مشركان در آن منطقه نمانده بود و محاصره مدینه كه پانزده تا بیست روز ادامه داشت به كلى از بین رفته بود(14) و این پیروزى بزرگى بود كه نصیب مسلمانان شد و مسلمانان آشكارا تحقق وعده‏هاى الهى را دیدند و كمكهاى خداوند را به خوبى لمس كردند.

بدینگونه مشركان با همه تلاشى كه كرده بود و با همه خشمى كه داشتند، شكست خورده و سرخورده بازگشتند و مۆمنان بى ‏آنكه به طور جدى وارد جنگ شوند پیروز شدند و این سنت خداوند در تاریخ است كه هرگاه مۆمنان سستى نكنند و به وظیفه خود عمل نمایند پیروزى خداوند نصیب آنان خواهد بود و خدا از آنان حمایت خواهد كرد و جنگ احزاب نمونه‏اى از كمكهاى مستقیم و مباشر خداوند بر مۆمنان بود.

پی نوشت:

1) الطبقا البدء و التاریخ، ج 2، ص 89

2) المغازى، ج 1، ص 444.

3) المغازى، ج 1، ص 445؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 66؛ تاریخ ابوالفداء، ج 1، ص 194.

4) المنتظم، ج 2، ص 318؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 284.

5) الطبقات الكبرى، ج 2، ص 67.

6) احزاب/10-11.

7) خداوند از این افراد چنین یاد مى‏كند:

«وَ لَمّا رَءَا الْمُۆْمِنُونَ الاْءَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاّآ ایمانًا وَ تَسْلیمًا (احزاب/22)؛

و چون مۆمنان آن لشكرها را دیدند، گفتند: این است آنچه خدا و پیامبرش ما را وعده داده‏اند و خدا و پیامبرش راست گفتند و بر آنان جز ایمان و تسلیم نیفزود».

8) عیون الاثر، ج 2، ص 39.

9) سیره ابن هشام، ج 3، ص 336؛ تاریخ الاسلام ذهبى، ص 290.

10) حاكم نیشابورى، المستدرك، ج 3، ص 32؛ حسكانى، شواهد التنزیل، ج 2، ص 14، احسائى، عوالى اللئالى، ج 4، ص 86؛ اربلى، كشف الغمه، ج 1، ص 148 و منابع دیگر.

11) سیره ابن هشام، ج 3، ص 242؛ البدء و التاریخ، ج 2، ص 91؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 242.

12) الطبقات الكبرى، ج 2، ص 69؛ المغازى، ج 1، ص 480.

13) المغازى، ج 1، ص 490.

14) همان، ص 491.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منیع: جنگهاى پیامبر صلی الله علیه وآله به روایت قرآن، یعقوب جعفرى.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.