تبیان، دستیار زندگی
پس از فرو خواندن حدیث توحید، ناقه امام به راه افتاد، ولى هنوز دیدگان هزاران انسان شیفته ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رهبرى امام تعیین شده از سوى خدا نه مامون


امام بر ولایت خویش در فرصتهاى گوناگون تاكید مى نمود، حتى در سند ولیعهدى و حتى در كتاب جامع اصول و احكام اسلام ، كه به تقاضاى مامون نوشته بود. در این كتاب نام دوازده امام ، با آنكه هنوز چند تن از آنان زاییده هم نشده بودند، آمده . در مباحثات علمى كه با حضور مامون تشكیل مى شد امام رضا (علیه السلام) هر بار كه فرصت مى یافت حقانیت این امامان را براى دانشمندان اثبات مى كرد.


رابطه مسأله ولایت با توحید

پس از فرو خواندن حدیث توحید، ناقه امام به راه افتاد، ولى هنوز دیدگان هزاران انسان شیفته به سوى او بود. همچنانكه مردم غرق در افكار خویش بودند و یا به حدیث توحید مى اندیشیدند، ناگهان ناقه ایستاد و امام سر از عمارى بیرون آورد و كلمات جاویدان دیگرى به زبان آورد، با صداى رسا گفت :

«كلمه توحید شرطى هم دارد، و آن شرط من هستم »

در اینجا امام یك مساله بنیادى دیگرى را عنوان كرد، یعنى مساله (ولایت) كه همبستگى شدیدى با توحید دارد.

آرى، اگر ملتى خواهان زندگى با فضیلتى است پیش از آنكه مساله رهبرى حكیمانه و دادگرانه برایش حل نشده هرگز امورش به سامان نخواهد رسید. اگر مردم به ولایت نگروند جهان صحنه تاخت و تاز ستمگران و طاغوتها خواهد بود كه براى خویشتن حق قانونگذارى كه مختص ‍ خداست ، قایل شده و با اجراى احكامى غیر از حكم خدا جهان را به وادى بدبختى ، نكبت ، شقاوت ، سرگردانى و بطالت خواهند كشانید.

رهبری امام  از سوی خدا

اگر براستى رابطه ولایت با توحید را درك كنیم ، خواهیم دریافت كه گفته امام (و آن شرط، من هستم ) با یك مساله شخصى آنهم به نفع خود او، سرو كار نداشت . بلكه یك موضوع اساسى و كلى را مى خواست با این بیان خاطرنشان كند، لذا پیش از خواندن حدیث مزبور، سلسله آن را هم ذكر مى كند و به ما مى فهماند كه این حدیث ، كلام خداست كه از زبان پدرش و جدش و دیگر اجدادش تا رسول خدا شنیده شده است .

چنین شیوه اى در نقل حدیث از امامان ما بسیار كم سابقه دارد مگر در موارد بسیار نادرى مانند اینجا كه امام مى خواست مساله ((رهبرى امت )) را به مبداء اعلى و خدا پیوسته سازد.

رهبرى امام از سوى خدا تعیین شده بود نه از سوى مامون

امام در ایستگاه نیشابور از فرصت براى بیان این حقیقت سود جست و در برابر صدها هزار تن خویشتن را به حكم خدا، امام مسلمانان معرفى كرد. بنابراین ، بزرگترین هدف مامون را با این آگاهى بخشیدن به توده ها در هم كوبید، چه او مى خواست كه با كشاندن امام به مرو از وى اعتراف بگیرد كه بلى حكومت او و بنى عباس یك حكومت قانونى است .

امام بر ولایت خویش در فرصتهاى گوناگون تاكید مى نمود، حتى در سند ولیعهدى و حتى در كتاب جامع اصول و احكام اسلام ، كه به تقاضاى مامون نوشته بود. در این كتاب نام دوازده امام ، با آنكه هنوز چند تن از آنان زاییده هم نشده بودند، آمده . در مباحثات علمى كه با حضور مامون تشكیل مى شد امام رضا (علیه السلام) هر بار كه فرصت مى یافت حقانیت این امامان را براى دانشمندان اثبات مى كرد.

اگر مردم به ولایت نگروند جهان صحنه تاخت و تاز ستمگران و طاغوتها خواهد بود كه براى خویشتن حق قانونگذارى كه مختص ‍ خداست ، قایل شده و با اجراى احكامى غیر از حكم خدا جهان را به وادى بدبختى ، نكبت ، شقاوت ، سرگردانى و بطالت خواهند كشانید

نكته اى بس مهم

امامان ما در هر مساله اى ممكن بود (تقیه) را روا بدانند ولى آنان در این مساله كه خود شایسته رهبرى امت و جانشینى پیامبرند، هرگز تقیه نمى كردند، هر چند این مورد از همه بیشتر خطر و زیان برایشان در بر داشت .

این خود حاكى از اعتماد و اعتقاد عمیقشان نسبت به حقانیت ادعایشان مى بود.

از باب مثال ، امام موسى (علیه السلام ) را مى بینیم كه با جبار ستمگرى چون هارون الرشید برخورد پیدا مى كند. ولى بارها و در فرصتهاى گوناگون حق خویش را براى رهبرى به رخش كشیده بود(1).

رشید نیز خود در برخى جاها به این حقانیت چنانكه كتب تاریخى نوشته اند، اذعان كرده است .

روزى رشید از او پرسید:

- آیا تو همانى كه مردم در خفا دست بیعت با تو مى فشارند؟

امام پاسخ داد كه :من امام دلها هستم ولى تو امام بدنها(2).

رهبری امام  از سوی خدا

اما فاشگویى امام حسن و امام حسین علیها السلام درباره حقانیت خویش نسبت به رهبرى كه اصلا نیازى به بیان ندارد.

با اینهمه این مطلب درست است كه امامان (علیه السلام) پس از فاجعه امام حسین(علیه السلام) ، از دست بردن به شمشیر براى گرفتن حق خود منصرف شده ، هم خود را به تربیت مردم و پاسدارى دین از انحراف یافتن ، مصروف داشتند. آنان مى دانستند كه بدون داشتن یك پایگاه نیرومند و آگاه مردمى هرگز به نتیجه مطلوبى نخواهند رسید. یعنى نمى توانستند آن گونه كه خود و خدایشان مى خواست پیروزمندانه زمام رهبرى به دست بگیرند.

ولى با این وصف ، همانگونه كه گفتیم حقانیت خود را پیوسته برملا مى گفتند، حتى در برابر زمامداران عباسى هم عصر با خویش .

--------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت ها:

1. مراجعه شود به : الصواعق المحرقة ، ینابیع المودة ، وفیات الاعیان ، بحار، قاموس الرجال و دیگر منابع .

2. الاتحاف بحب الاشراف / ص 55 الصواعق المحرقة / ص 122.

منبع: زندگى سیاسى هشتمین امام حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام)

بخش حریم رضوی