كنیز
روز اول ورودم را هرگز فراموش نمیكنم برای من روز شگفتانگیزی بود. حال كه مدتی از حضور من در این خانه میگذرد اینجا را با هیچ جای دنیا عوض نمیكنم. او با همه فرق دارد، هرگز ندیدم بلند صحبت كند، ندیدم در صحبت كردن به كسی ستم كند، ندیدم سخن كسی را قطع نماید بلكه صبر میكردند تا او از سخن گفتن فارغ شود و بعد از آن صحبت میكردند، ندیدم كسی چیزی از ایشان بخواهد و برای ایشان مقدور باشد. و رد كند.
روز اولی كه مرا به كنیزی به خانه امام بردند فكر میكردم او انسانی است مانند انسانهای دیگر، وارد مطبخ كه شدم جای چیزی را پیدا نمیكردم.
كنیزان دیگر بسیار یاریام كردند. چند بار داخل اندرونی را نگاه كردم و هر بار امام را در حال نماز دیدم. كنیز دیگری كه چشمانش را بسته بود و به آتش زیر دیگ سنگی فوت میكرد گفت تعجب نكن! اباالحسن(ع) روزی هزار ركعت نماز میگذارد، كسی را به تقوی چون او ندیدهام.
از صبح در مطبخ كار میكردم. ما را مأمون برای این كار انتخاب كرده. قبلاً در سرای او كار میكردیم. سرای مأمون با اینجا زمین تا آسمان فرق داشت پر از نعمت بود اما خانه امام بسیار ساده است. كاش همانجا میماندم.
در دل با خود حرف میزدم حسابی گرسنه بودم غذا كه حاضر شد همانجا كنج مطبخ نشستم و منتظر بودم تا امام غذایشان را میل كنند یكی از كنیزان صدایم كرد: ربابه چرا نمیآیی؟ تعجب كردم، كجا باید بروم؟ كار دیگری نمانده، سفره طعام كه چیده شده یعنی به این زودی باید مشغول جمع كردن سفره غذا شوم. چقدر گرسنهام! این كنیز از جانم چه میخواهد؟ دارد به مطبخ میآید، بهتر است بروم، ببینم چه میگوید، ـ چه كار داری؟ به این زودی غذا خوردن امام تمام شد؟ ما لحظهای بیشتر نیست كه غذا را حاضر كردهایم؟ ـ نه ربابه هنوز امام غذا نخوردهاند، آمدهام تو را به محضر ایشان ببرم تو باید با ما غذا بخوری، مگر گرسنه نیستی؟ ـ چرا ولی هنوز امام غذا نخوردهاند؟ ـ ما اینجا همه با هم غذا میخوریم؟ ـ چه گفتی؟ همه با هم؟ ـ آری بیا خودت ببین!

از مطبخ كه وارد اندرونی شدم سفرهای را دیدم كه همه دور آن جمع بودند. همه كنیزان حتی دربان و مهترها هم به چشم میخوردند آرام كنار سفره نشستم. امام(ع) متبسم بود. نه! گویا اینجا فرقهای زیادی با خانههای دیگری دارد كه در آن كنیزی میكردم.
روز اول ورودم را هرگز فراموش نمیكنم برای من روز شگفتانگیزی بود. حال كه مدتی از حضور من در این خانه میگذرد اینجا را با هیچ جای دنیا عوض نمیكنم. او با همه فرق دارد، هرگز ندیدم بلند صحبت كند، ندیدم در صحبت كردن به كسی ستم كند، ندیدم سخن كسی را قطع نماید بلكه صبر میكردند تا او از سخن گفتن فارغ شود و بعد از آن صحبت میكردند، ندیدم كسی چیزی از ایشان بخواهد و برای ایشان مقدور باشد. ورد كند، هرگز ندیدم پیش روی كسی پاهای مباركشان را دراز كنند، حتی مقابل كسی نمینشستند و تكیه بر چیزی نمیزدند، و هرگز ندیدم به یكی از غلامان یا كنیزان دشنام بدهند، ندیدم آب دهان بیرون بیندازند، من هیچ وقت صدای قهقهه امام(ع) را نشنیدم بلكه خندیدن ایشان به تبسم بود.
امام خیلی كم میخوابیدند و بسیار بیدار بودند و شب را احیا مینمودند، هر ماه سه روز را روزه میگرفتند و میفرمودند:
در همین مدت كوتاهی كه اینجا هستم مجذوب امام شدهام دیگر آرامش و پاكی این خانه را حتی با زرق و برق قصر مأمون هم عوض نمیكنم. آیا كسی بهتر از او هست؟ اگر كسی میگوید هست، دروغ میگوید، باور نكنید.
منبع: عیون اخبارالرضا، ص 427.
بخش حریم رضوی