قوانین پناهندگی به خداوند
تنها راه چاره، پناهندگى به خداوند

وساوس شیطان و آزارى که بشر از شیاطین مىبیند، بر کسى پنهان نیست. همه مىدانند که شیطان، دشمن سرسخت انسان است و تا نفس آخر دست بر نمىدارد. تمام هدفشان این است که بشر، مۆمن به خدا و آخرت نشود و در مرتبه دوم، خیرى از او سر نزند بلکه به هر شرى روى آورد. چیزى که مهم است، دانستن راه نجات از دست شیاطین است.
حالا که دشمن اینطور قوى و در کمین است، ببینیم راه چاره چیست؟
تنها راه علاج هم آن است که در قرآن مجید به آن امر فرمود که: ...فاستعذ بالله... (1)؛ به خدا پناه ببر! که جز پناهندگى به حق، راهى نیست.
پس باید به خدا پناهنده شد تا عنایت حق، او را دفع کند. این است که خداوند در قرآن مجید به پیغمبرش دستور میدهد که:
«بگو پروردگارا! به تو پناه مىبرم از وساوس شیطانها (2).
خودت به تنهایى نمىتوانى، مگر لطف خدا یار شود: اگر پناهندگى به حق نباشد، کسى از شر شیطان در امان نیست.
بنابراین، باید حقیقت استعاذه را فهمید، آیا استعاذه گفتن: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم است یا به فارسى، گفتن خدایا! به تو از شر ابلیس پناه مىبرم! نه، استعاذه امر معنوى حقیقى است که این لفظ کاشف از آن است. اگر حال استعاذه باشد، گفتن اعوذ بالله نافع است وگرنه گاه مىشود که خود همین گفتنها مسخره و ملعبه شیطان است که خودش با زبان طرف جارى کرده است.
اقسام استعاذه مردم
استعاذه خلق، بر سه قسم است:
قسم اول: استعاذهاى است که نه حال استعاذه هست و نه معناى آن را مىفهمد که چه مىگوید. اگر این است - که مثلا نمىشود گفت استعاذه است - لغو است. به زبانش چیزى مىگوید. گفتن اعوذ بالله من شیطان الرجیم بدون التفات به معنا و دانستن حقیقت، مسخره شیطان است.
استعاذه پنج رکن اساسى دارد: رکن نخستین که فرار از شیطان است به تقوا منطبق مىشود. و ارکان دیگرش: تذکر، توکل، اخلاص و تضرع است
قسم دوم آن است که: معناى آن را مىفهمد بلکه وقتى که مىگوید، یک نوع التجایى هم دارد، لغو نمىگوید، معنى را ادراک کرده و لفظ را هم به عنوان کاشف از معنا مىگوید لیکن به حسب عمل و حال، قربان شیطان مىرود. زبانش مىگوید لعنت بر شیطان! پناه مىبرم به خدا از شر شیطان رانده شده! در حالى که دارد به شیطان سجده مىکند و در حقیقت به شیطان پناهنده شده است.
هرکس گناه مىکند، در حال معصیت یقین بدانید معبود و مسجود او شیطان است، هر چند به زبانش هم صد فحش به شیطان بدهد.
اعوذ بالله؛ یعنى: به طاعت خدا پناهنده مىشوم، الآن دارى خلاف واقع مىگویى. پرده که عقب رفت. مىفهمى که شیطان همین را بر زبانت جارى مىکند تا بیشتر مسخرهات کند.

کتابى در رد ابلیس به دستور خودش
نوشتهاند یکى از علما قلم به دست گرفت کتابى در مصاید و وسوسههاى شیطان و ترسانیدن مردم از فریب خوردن از او بنویسد. در همان زمان در عالم رۆیا و مکاشفه یکى از اخیار، شیطان را مىبیند و به او مىگوید: ملعون! خوب فلان آقا دارد رسوایت مىکند، کیدهایت را به خلق مىرساند!.
شیطان مسخرهاش کرده گفت: این کتاب را به دستور خود من مىنویسد!.
فرمود: چطور مىشود؟!.
گفت: من در دلش وسوسه انداختم که تو عالمى، علم خودت را ظاهر کن. خودش هم نمىفهمد و اسم کتابش را رد شیطان گذاشته؛ ولى حقیقتش جلوه نفس و نمایش علم دادن است.
قسم سوم : استعاذه واقعی است هم لفظش را می گوید هم معنایش را میداند و در میدان عمل هم نشان می دهد پناهنده به خداست خلاف دستور خدا عمل نمی کند، می گوید : خدایا! من دیگر مىخواهم به طاعت تو پناه آورم. مىخواهم از بندگى شیطان فرار کنم. از شیطان و دام او که گناه است گریختهام.
تا زبانت به هر لغوى گویاست؛ یعنى غلام حلقه به گوش شیطانم. دروغ مىگویى! صبح تا شام هم مىگویى لعنت به شیطان! از این اعوذ بالله گفتنهایت باید استغفار کنى.
هرکس به خودش خطاب کند اى منافق! چرا دیگر دروغ مىگویى. من ، من کردنهایت کدام است؟!
اگر شیرى دنبال تو گذاشت باید به یک قلعه محکمى پناهنده شوى نه اینکه نزدیکش شوى دست در دهانش کنى و به زبانت بگویى: واى واى! حقیقت استعاذه همان پناهنده شدن به قلعه محکم الهى است.
ارکان اساسى استعاذه
استعاذه مقامى است از مقامات دینى و بر هرکس لازم است و عرض شد که باید حقیقت داشته باشد نه صرف لفظ و گرنه لفظ تنها قرائت است، الفاظى را بر زبان جارى کرده است.
پس از تأمل در حقیقت استعاذه و استفاده از قرآن مجید، مىتوان گفت: استعاذه پنج رکن اساسى دارد:
رکن نخستین که فرار از شیطان است به تقوا منطبق مىشود. و ارکان دیگرش: تذکر، توکل، اخلاص و تضرع است. مجموعا پس از حاصل شدن این حالات، حقیقت استعاذه پیدا مىشود، در حالى که مۆمن این پنج رکن را داراست، لذا فرسنگ ها شیطان از او دور مىشود، چه به زبان بگوید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم یا نگوید. عمده حال و حقیقت است که اگر شیطان به او نزدیک شود، آدم زده مىشود، بسان آدم وقتى که جن او را مس کند، جن زده مىشود؛ بنابراین، اصلا ابلیس جرأت نزدیک شدن به او را نخواهد داشت.

تقوا، منشأ پرهیز از شیطان
گفتیم نخستین رکن استعاذه تقواست. کسىکه تقوا ندارد کى از شیطان فرار مىکند؟ چون تقوا؛ یعنى ترک فرمانبردارى شیطان است. زنى که بدحجاب در کوچه و خیابان مىآید (3)، الآن همه چیزش شیطان است. نامردى که همراه خود چنین زنى را مىآورد و نشان این و آن مىدهد، کى از شیطان فرار مىکند؟!
خلاصه، هرکس از حرام دورى نکرده از شیطان نیز فرار نکرده؛ یعنى استعاذه ننموده است هر چند به زبان هم هزار مرتبه بگوید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
یا مثلا در خانه غصبى نشسته است، تا بیرون نرود از شیطان فرار نکرده. تا عادت به فحش را ترک نکند، استعاذه نکرده است.
هرکس از حرام دورى نکرده از شیطان نیز فرار نکرده؛ یعنى استعاذه ننموده است هر چند به زبان هم هزار مرتبه بگوید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
حرامخوارى بزرگترین مانع استعاذه
به طور کلى تقوا و ترک محرمات در مسأله استعاذه مهم است به خصوص حرامخوارى. کسىکه خوراکش حرام است، رگ و پوستش شیطانى و دائما متصل به ابلیس است:
«شیطان مانند خون، در اجزاى بدنش جارى است.» (4).
همان زبانى که به آن مىگوید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم زبان شیطان است؛ زیرا همان غذاى حرامى که جزئى از آن، زبان شده و باعث حرکت و نیروى آن گردیده، مىگوید: اعوذ بالله اینچه استعاذهاى است؟!
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
(5)شهید ثانى در اسرار الصلوة از خاتم الأنبیاء محمد (صلى الله علیه و آله وسلم) روایت کرده است که: خدا دل شما را مىنگرد نه صورت شما را (6).
اینجا حقیقت مىخرند. زبان بازى بدون حقیقت، به کار مخلوق مىخورد؛ اما نزد خدایى که عالم السرو الخفیات است، پنهان و آشکار نزد او یکسان است، جز واقع چیزى به درد نمىخورد؛ چنانچه در مورد قربانیهایى که مىکنید، صریحا در قرآن مجید مىفرماید:
گوشت و خون آنها به خدا نمىرسد و لیکن تقواى شما به او مىرسد (7).
تا لقمه حرام در بدن تو است، شیطانى هستى و فرار از شیطان دروغ است. تا آثارش از بین برود، آنگاه حالات فرار از ابلیس در تو پیدا مىگردد وگرنه عبادتهایت هم ظاهرى است. به خصوص در اکل و شرب، روایات فراوانى از اهلبیت (علیه السلام) رسیده است. اینها به منزله بذر است، بذر را خراب نکنید.
در قرآن مجید مىفرماید: از چیزهاى پاکیزه (حلال) بخورید و پیروى از وساوس شیطان نکنید.
نمىگوید مرغ و پلونخور، بلى گوشت بخور؛ ولى حلال بخور. از خطوات شیطان پرهیز کن.
پی نوشت ها :
(1) - نحل: 98.
(2) - و قل رب أعوذ بک من همزات الشیطین * و أعوذ بک رب أن یحضرون مۆمنون: 98-97.
(3) - سفینة البحار: 1/698.
(4) - مثنوى معنوى / دفتر دوم: 106.
(5) - رسائل /الشهید الثانى / اسرار الصلوة: 110.
(6) - لن ینال الله لحومها و لا دماۆها و لکن یناله التقوى منکم...حج:37.
(7) - یایها الناس کلوا مما فى الأرض حللا طیبا و لا تتبعوا خطوت الشیطن... بقره: 168.
فرآوری : محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : استعاذه (پناهندگى به خدا) شهید محراب آیت الله سید عبدالحسین دستغیب (با مقداری تصرف و تلخیص)
