اهمیت و نقش سازنده امنیت شغلى
از عوامل زمینه ساز و برپا دارنده اخلاق ادارى، امنیت شغلى است، بدین معنا که کارگزاران و کارکنان نظام ادارى به راحتى و بى هیچ دغدغهاى بتوانند تمام مراتب نظام ادارى را نقد کنند و ایرادات و اشکالات آن را بازگو نمایند و راه اصلاحات ادارى را بگشایند و نگاه بدبینانه نسبت به نصیحت و انتقاد وجود نداشته باشد.
و افراد مطمئن باشند که عزل و نصبها براساس روش هاى معیارگرانه و مبتنى بر شایسته سالارى و اهلیت گرایى است و کسى بدون دلیل و بدون داشتن صلاحیت ها و توانایی ها لازم بالا نمىآید و کسى بدون دلیل و از سر میل و خودخواهى به زیر کشیده نمىشود؛ و در نظام ادارى حرمت انسانها بالاترین امر شمرده مىشود و در عزل و نصبها، و در پیش آوردن و پس بردن ها، و در نظارت و بازرسىها، و در همه امور حرمت انسان ها در نهایت امر ملاحظه مىگردد؛ حتى در مراقبت و بازرسى کارها، اقدامات از موضع عدم اعتماد به کارگزاران و کارکنان نباشد، بلکه از سر حرمت گذارى به انسانها و دوستى و علاقه به آنها و وسیلهاى براى حفظ امانت مردمان از یک سو پاسدارى حرمت کارگزاران و کارکنان از دیگر سو باشد. بر این مبنا امام على (علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر سفارش نموده است که گزیدهترین کارکنان دستگاه ادارى باید کسانى باشند که با صراحت و صداقت حق را بیان کنند و کسانى مطلوبتر شمرده مىشوند که از ریاکارى و بلهقربانگویى دور باشند:
«ثم لیکن اثرهم عندک أقولهم بهمر الحق لک، و أقلهم مساعده فیما و یکون منک مما کره الله لأولیائه، واقعاً ذلک من هواک حیث وقع. و الصق بأهل الورع و الصدق؛ ثم رضهم على ألا یطروک و لا یبحجوک بباطل لم تفعله، فان کثره الاطراء تحدث الزهو، و تدنى من العزه.» ؛
آنکس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید، و در آنچه کنى یا گویى - و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد - کمتر یارى ات کند. و به پارسایان و راستگویان بپیوند، و آنان را چنان بپرور که تو را فراوان نستایند، و با ستودن کار بیهودهاى که نکردهاى خاطرت را شاد ننماید، که ستودن فراوان خودپسندى آرد، و به سرکشى وا دارد.
لازم است دریچههاى تملق و چاپلوسى در عرصه ادارى بسته شود تا فضاى نظام ادارى آلوده نگردد و میدانى امن براى ناصحان و منتقدان فهیم و صدیق گشود تا زمینه لازم براى بالنده شدن اخلاق فراهم شود
بى گمان فراهم کردن چنین مناسباتى در نظام ادارى نیازمند امنیت شغلى است تا ناصحان و ناقدان خیرخواه واقعى تلقى شوند و ستایشگران و چاپلوسان منفور شمرده شوند. امیرمۆمنان على (علیه السلام) در اینباره فرموده است:
«انما یحبک من لا یتملقک، و یثنى من لا یسمعک.» ؛
کسى که تو را به درستى دوست مىدارد که تملق تو را نگوید؛ و کسى در حقیقت ثناى تو گفته است که (سخنان خویشاوندى بىاساس) به گوشت برساند.
در نگاه امام على (علیه السلام) هر که عیبها را ببیند و از سر دلسوزى بنمایاند و راه نشان دهد خیرخواهى کرده است:
«من بصرک عیبک فقد نصحک» ؛
هر که عیب را به تو بنمایاند، در حقیقت خیرخواهى کرده است.
با این نگاه فضاى امنى براى نصیحت و انتقاد فراهم مىشود و در چنین فضایى است که اخلاق ادارى بدرستى رشد مىنماید. امیرمۆمنان (علیه السلام) در بیانى والا فرموده است:
من حذرک کمن بشرک.
هر که تو را - از گزندى - ترساند، چون کسى است که تو را مژده رساند.
بنابراین لازم است دریچههاى تملق و چاپلوسى در عرصه ادارى بسته شود تا فضاى نظام ادارى آلوده نگردد و میدانى امن براى ناصحان و منتقدان فهیم و صدیق گشود تا زمینه لازم براى بالنده شدن اخلاق فراهم شود. امام على (علیه السلام) در این باره اندرزهایى راهگشا داده و فرموده است:
«لیکن أوثق الناس لدیک أنئطقهم بالصدق.»
باید مطمئنترین اشخاص نزد تو کسى باشد که از همه راستگوتر است.
«لیکن أحب الناس الیک المشفق الناصح.»
باید محبوبترین مردمان نزد تو فرد دلسوز ناصح باشد.
امیرمۆمنان على (علیه السلام) در جهت گشودن چنین فضایى بهترین رهنمودها را داده و خود را در این راه بیشترین تلاشها را کرده، چنانکه فرموده است:
«فلا تکفوا عن مقاله بحق أو مشوره بعدل، فانى لست فى نفسى بفوق أن أخطى، و لا امن ذلک من فعلى، الا یکفى الله من نفسى ما هو أملک به منى. فانما أنا و أنتم عبید مملوکون لرب لا رب غیره.» ؛
پس، از گفتن حق، یا راى زدن در عدالت باز مایستید، که من برتر از آن نیستم که خطا کنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر که خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است. جز این است که ما و شما بندگان و مملوک پروردگاریم و جز او پروردگارى نیست.
امام على (علیه السلام) چنان بر ایجاد امنیت شغلى اهتمام داشت که در عزل و نصبهاى خود تلاش مىکرد به گونهاى رفتار کند که کارگزاران و کارکنانش احساس عدم امنیت نکنند؛ و در این جهت آنان را در عزل و نصبها توجیه مىنمود و تا حد ممکن آنان را در جریان امور قرار مىداد، چنانکه وقتى مالک اشتر را به فرماندهى دو تن از سران سپاهش یعنى زیاد بن نضر و شریح بن هانى منصوب کرد، در نامهاى به آن دو اینگونه نوشت:
آنکس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید، و در آنچه کنى یا گویى - و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد - کمتر یارى ات کند. و به پارسایان و راستگویان بپیوند، و آنان را چنان بپرور که تو را فراوان نستایند، و با ستودن کار بیهودهاى که نکردهاى خاطرت را شاد ننماید، که ستودن فراوان خودپسندى آرد، و به سرکشى وادارد
«و قد أمرت علیکما و على من فى حیز کما مالک بن الحارث الاشتر، فاسمعا له و أطیعا، و اجعلاه درعاً و مجناً، فانه ممن لا یخاف وهنه و لا سقطته و لا بطوه عما الاسراع الیه أحزم، و لا اسراعه الى ما البطء عنه أمثل. » ؛
من، مالک اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهیانى که در فرمان شماست، امیر کردم. گفته او را بشنوید و از وى فرمان برید! او را چون زره و سپر نگهبان خود کنید که مالک را نه سستى است و نه لغزش، و نه کندى کند آنجا که شتاب یابد، و نه شتاب گیرد آنجا که کندى شاید.
همچنین وقتى امام (علیه السلام) عمر بن ابى سلمه مخزومى را که از جانب آن حضرت والى بحرین بود، برداشت و نعمان بن عجلان زرقى را به جاى گماشت، در نامهاى به او چنین نگاشت:
«اما بعد، فانى قد ولیت نعمان بن عجلان الزرقى على البحرین، و نزعت یدک بلا ذم لک، و لا تثریب علیک؛ فلقد أحسنت الولایه، و أدیت الأمانهه، فاقبل غیر ظنین، و لا ملوم، و لا متهم، و لا مأثوم، فلقد أردت المسیر الى ظلمه أهل الشام، و أحببت أن تشهد معى، فانک ممن أستظهر به على جهاد العدو، و اقامه عمود الدین، ان شاء الله.» ,
امام (علیه السلام) بعد، من نعمان بن عجلان زرقى را به ولایت بحرین گماشتم و تو را از آن کار برداشتم؛ نه نکوهشى بر توست و نه سرزنشى، حکومت را نیک انجام دادى و امانت را گزاردى. پس بیا که نه گمان بدى بر توست و نه ملامتى به تو داریم. نه تهمتى به تو زدهاند، و نه گناهکارت مىشماریم. من مىخواهم به سر وقت ستمکاران شام بروم، و دوست داشتم تو با من باشى چه تو از کسانى هستى که از آنان در جهاد با دشمن یارى خواهند و بدیشان ستون دین را برپا دارند. انشاءالله.
مشاهده مىشود که امیرمۆمنان (علیه السلام) تا چه اندازه حرمت و شأن و اعتبار کارگزاران و کارکنان دستگاه ادارى خود را ملاحظه مىکند و فضایى امن براى نیکان و صالحان و خدمتگزاران فراهم مىنماید تا بتوانند در هر حال و هر شرایط خدمتگزارى کنند.
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع : کتاب ارباب امانت (اخلاق ادارى در نهج البلاغه) ، مصطفى دلشاد تهرانى