عوامل و اسباب ورود به بهشت !
طبق آیات صریح قرآن عواملی چون ایمان و عمل صالح، تقوی، احسان و نیکوکاری، جهاد و شهادت، ترک هواپرستی، هجرت و جهاد، صبر و تحمل در برابر شدائد، اطاعت خدا و رسول خدا، اخلاص، صدق و راستی، اهتمام به نماز و تولی و تبری و... از عوامل ورود به بهشت هستند.

چگونه ایمان و عمل صالح سبب ورود به بهشت میشود؟
در آیات قرآن نخستین چیزی که سرمایه اصلی و خمیرمایه سعادت و کلید درهای بهشت شمرده میشود ایمان و عمل صالح است چنانچه میفرماید: «والذین امنوا و عملوا الصالحات اولئک اصحاب الجنّه هم فیها خالدون» (1): کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند یاران بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند، در این آیه و آیات بیشماری ( 2) خداوند انسان را دعوت به دو کار «عقیده» و «عمل صالح» مینماید و آن را رمز و راز فلاح، و رستگاری را در این دو میداند.
بدیهی است رابطه «ایمان» و «عمل صالح» رابطه «درخت» و «میوه» است، یک درخت سالم (از درختان میوه) خالی از میوه نخواهد بود، همچنین ایمان از عمل صالح نخواهد شد، مگر ایمانهای ضعیف و کم نور که در برابر شهوات و هوی و هوسها و پست و عنوان های کاذب از اثر میافتد؛ لذا در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم که وقتی از حقیقت ایمان سئوال کردند، فرمودند: «الایمان ان یطاع الله فلا یعصی» ایمان آن است که اطاعت خدا شود و معصیت او نشود. (3)
احسان و نیکوکاری به چه نحو سبب ورود به بهشت است؟
یکی دیگر از عوامل ورود به کانون بزرگ نعمت الهی احسان و نیکوکاری با آن مفهوم وسیع و گستردهاش میباشد در آیات بیشماری از قرآن از جمله آیه مبارکه: «فاثابهم به ما قالوا جنّات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء المحسنین» (4): خداوند به خاطر این گفتار به آنها باغهایی از بهشت که از زیر درختانش نهرها جاری است بخشید، جاودانه در آن خواهند ماند و این است جزای احسان کنندگان.
در بعضی از روایات «احسان» به عنوان عبادت و بندگی توأم با یقین کامل، و احساس مراقبت پروردگار در همه حال، تفسیر شده است، چنانکه در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آمده است: وقتی از حضرت درباره «احسان» سئوال کردند، فرمود: «اَن تعبد الله کانّک تراه فان لم تمکن تراه فانّه یراک» (5) آن گونه خدا را پرستش کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی قطعاً او تو را میبیند. روشن است کسی که احساس چنین مراقبتی میکند نه تنها عبادتش، عبادتی شایسته و دارای روح و حقیقت است، بلکه آثار این احساس در تمام اعمال و رفتار و گفتار او ظاهر میشود.
خداوند از مۆمنان جانها و اموالشان را خریداری میکند که در برابر بهشت برای آنان باشد به این گونه که در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند.
چگونه جهاد و شهادت سبب ورود به بهشت میشود؟
خداوند در سوره توبه میفرماید: «انّ الله اشتری من المۆمنین انفسهم و اموالهم به انّ لهم الجنّه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یُقتلون وعداً علیه حقا فی التوراه و الانجیل و القرآن و مَن اوفی بعهده مِن الله فاستبشروا ببیعکم الذّی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم» (6): خداوند از مۆمنان جانها و اموالشان را خریداری میکند که در برابر بهشت برای آنان باشد به این گونه که در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند.
این وعده حقی است بر او که در تورات و انجیل و قرآن (سه کتاب بزرگ آسمانی) آمده، و چه کسی نسبت به عهدش از خدا وفادارتر است، حال که چنین است بشارت باد بر شما به خاطر معامله ای که با خدا کردید و این پیروزی بزرگی است، به راستی که تجارت بی نظیر و بی مانند است: خریدار خداوند، فروشندگان، مۆمنان مجاهد، متاعی که خریداری میشود جانها و اموالی است که خداوند خودش به آنها بخشیده، بهایی که برای آن پرداخته میشود، بهشت جاویدان، و سند این معامله سه کتاب بزرگ آسمانی است و به دنبال همه اینها تبریکی است که این خریدار به این فروشندگان میگوید.
در روایتی آمده است: وقتی که این آیه نازل شد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در مسجد بودند و آیه را با صدای بلند تلاوت فرمودند و مردم تکبیر گفتند، مردی از انصار خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمد و پرسید راستی همین آیه نازل شد؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: آری، مرد انصاری گفت: «بیع ربیح لا نقیل و لا نستقیل»: معامله ای است بسیار پر سود، نه تقاضای فسخ آن را خواهیم کرد و نه فسخ آن را میپذیریم.

از آیه فوق استفاده میشود که نه تنها شهیدان راه خدا، بلکه پیروزمندان در جهاد نیز مشمول چنین معامله ای با خدا هستند و همین قدر که جان خود را در طبق اخلاص نهادهاند و به میدان جهاد میروند، مصداق معامله با خداست؛ و هدف اصلی در هم کوبیدن دشمن است نه شهادت، چرا که در آیه «یقتلون» (دشمن را میکشند) مقدم بر «یُقتلون» (خود آنها شهید میشوند) شده است!
لذا شهادت مقام والایی است که در این مسیر عائد گروهی از سعادتمندان میشود و به عبارت دیگر شهادت هدف نیست بلکه گذرگاهی است در راه هدف و این چنین، جهاد و شهادت هر دو از اسباب مهم ورود به بهشت برین میباشد.
آیاتی که «ترک هواپرستی» و «خوف از خدا» را از اسباب ورود به بهشت میداند کدام است؟
آیات بی شماری در قرآن کریم است که ترک هواپرستی و خوف از خدا را از عوامل وصول به بهشت میدانند از جمله آیه کریمه: «و امّا من خاف مقام ربّه و نهی النّفس عن الهوی فانّ الجنّه هی المأوی» (7):اما آن کس که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد بهشت جایگاه او است.
بدون شک رابطه نزدیکی میان «خوف از خدا» و «نهی نفس از هواپرستی» است، هنگامی که خوف حق در اعماق وجود انسان ریشه دار شد، ستیزی از درون در برابر هوای نفس آغاز میگردد، و سرچشمه تمام مفاسد و گناهانی که در روی زمین است همان «هواپرستی» است پس خود خدا سرچشمه همه اصلاحات است.
در حدیثی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) در این مورد میفرماید: «ماتحت ظلّ السّماء من الله یعبد من دون الله اعظم عندالله من هوی متّبع»: در زیر آسمان هیچ بتی نزد خدا بزرگتر از هوی و هوسی که از آن پیروی کنند نیست.
در آیه دیگری نقطه مقابل (ترک هواپرستی و خوف از خدا) دو صفت «طغیانگری» و «مقدم داشتن دنیا بر آخرت» را مطرح میفرماید و این دو را از اسباب وصول به جهنم میداند چنانچه میفرماید: «و امّا مَن طغی و اثر الحیاه الدّنیا فانّ الجحیم هی المأوی» در آیه ای دیگر میفرماید: «و لمن خاف مقام ربّه جنتان» (8):برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتی است؛ و به راستی که اساس تمام بدبختیها این دو صفت (طغیانگری و ترجیح دنیا بر آخرت) است و سرچشمه تمام نیک بختیها همان ترک هواپرستی و خوف از خداوند سبحان میباشد.
رابطه نزدیکی میان «خوف از خدا» و «نهی نفس از هواپرستی» است، هنگامی که خوف حق در اعماق وجود انسان ریشه دار شد، ستیزی از درون در برابر هوای نفس آغاز میگردد، و سرچشمه تمام مفاسد و گناهانی که در روی زمین است همان «هواپرستی» است پس خود خدا سرچشمه همه اصلاحات است
«تولی و تبری» چگونه از عوامل وصول به بهشت میشود؟
دوستی دوستان خدا و دشمنی با دشمنان حق، یا به تعبیر دیگر هم سوئی با نیکان و پاکان و ناهماهنگی با بدان و شروران، یکی دیگر از کلیدهای بهشت است که درآیات قرآن به آن اشاره شده است چنانچه میفرماید: «لاتجد قوماً یۆمنون بالله و الیوم الاخر یوادّون من خادّ الله و رسوله و لو کانوا ابائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشیرتهم» (9):
هیچ جمعیتی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد نمییابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران، یا فرزندان، یا برادران، یا خویشاوندان آنها باشند. سپس در ادامه همان آیه میافزاید: «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایّدهم به روح منه و یدخلهم جنّات تجری من تحتها الانهار»: آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه قلوبشان رقم زده و با روحی از سوی خودش آنان را تقویت نموده و آنها را در باغهایی از بهشت وارد میکند که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ و این پاداش کسانی است با دوستان خدا دوست و با دشمنان دین، دشمنند.
علاوه بر بهشت برین که پاداش اینهاست در مورد پاداش معنوی همین دسته هم قرآن میفرماید: «رضی الله عنهم و رضوا عنه»: هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنودند؛ و بالاخره تاج افتخار «اولئک حزب الله» (10) را بر سر آنها زده است و میفرماید: «الا اِنّ حزب الله هم المفلحون» (11) این حزب اللهیها رستگارانند.
و البته بدیهی است که در یک قلب، دو محبت جمع نمیشود، یا محبت خدا یا محبت دشمنان خدا، بنابراین نیرومندترین علاقه های خویشاوندی و دوستی هنگامی که در برابر علاقه به خدا قرار گیرد مسلماً کم رنگ و بی رنگ خواهد شد، مضافاً بر اینکه مسأله، تنها مسأله علاقه نیست، بلکه علاقه مقدمه ای است برای هم سویی و هم گامی در تمام برنامهها، در ظلم ظالمان، فساد مفسدان گناه مجرمان و حزب الله با تمام اینها بیگانه است و به راستی چنین افرادی که مۆید به «روح القدس» نیز هستند «و ایدَّهم به روح منه» (12) شایسته نام حزب الله و مظهر تولی و تبری در برابر اویند؛ و گوارایشان باد نعمات بی حد و حساب الهی در بهشت برین.
پی نوشت ها :
1- بقره / 82.
2- آل عمران /136؛ نساء /124؛ حج / 14 و 23 و 56؛ عنکبوت / 58؛ زمر / 74.
3- اصول کافی، ج 2، ص 33؛ ح 3.
4- مائده / 85.
5- تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 553، ح 579.
6- توبه / 111.
7- نازعات / 40 و 41.
8- رحمن / 26.
9- مجادله / 22.
10- مجادله / 22.
11- مجادله / 22.
12- مجادله / 22.
بخش قرآن تبیان
منبع :
کریمی، فاطمه؛ تصویر بهشت و بهشتیان در قرآن