تبیان، دستیار زندگی
آیا باید نقاشی ایرانی دوران استیلای مغولان بر ایران را یک هنر چینی یا مغولی نامید و یا باید آن را متاثر از هنر روم شرقی (بیزانس) دانست؟ در این مقاله به بررسی تاثیرات هنر چین و تحلیل تاثیرات هنر بیزانس بر نگارگری ایرانی خواهیم پرداخت
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مکتب تبریز اول و تاثیرات هنر چینی

بحثی پیرامون اصالت در نگارگری ایرانی


آیا باید نقاشی ایرانی دوران استیلای مغولان بر ایران را یک هنر چینی یا مغولی نامید و یا باید آن را متاثر از هنر روم شرقی (بیزانس) دانست؟ در این مقاله به بررسی تاثیرات هنر چین و تحلیل تاثیرات هنر بیزانس بر نگارگری ایرانی خواهیم پرداخت.

مکتب تبریز اول و تاثیرات هنر چینی

با یک نگاه به نقاشی های ایرانی این دوران و مقایسه ی آن ها با هنرهای تصویری چینی ، می توان دریافت که هنر ایرانی عصر مغول ، ضمن دربرداشتن عوامل چینی، یک هنر کاملا مستقل و متفاوت از مکاتب چینی است. در این جا همان گونه که در دوران های باستانی هنر ایران از نگاره های ملل دیگر بهره جویی می کرد و سپس آن ها را با نبوغ ذاتی خود در می آمیخت و به آن رنگی کاملا ایرانی می داد در این مورد نیز هنرمندان ما با پذیرش عوامل نو و تازه که به آثار آنان رنگ و آب جدیدی می داد و بدان زندگی و تحرک بیشتری می بخشید ، چنان این عوامل نو را با شیوه ی سنتی ایرانی تالیف کردند که به سختی می توان ریشه ی این عناصر تازه را در میان تار و پود هنر سنتی تمیز داد و تالیف این واردات جدید در قالب یک شیوه ی کاملا ایرانی چنان انجام پذیرفت که لطمه ای به تداوم هنرهای تصویری ایران وارد نیاورد.

تفاوت میان مجلس واردشدگان فرستادگان الهی بر حضرت ابراهیم(تصویر1) با یک نقاشی چینی همان عصر به همان اندازه است که اختلاف میان نیم برجسته های آشوری و آتن.

در نگارگری های این دوره از هنر ایرانی نه پرسپکتیوهای عمودی که در آن ها قلل کوه های سر به فلک کشیده در زیر ابرهای متراکم پنهان است و از ویژگی های هنر چین است دیده می شود، نه اختصاری که در نمایش اندام ها که در نقاشی چینی در نهایت سرعت و با حداقل خط نموده شده است ملاحظه می گردد. به طور کلی اصول نقاشی چینی را در تمام دوره های آن می توان در نمایش حالات زودگذر طبیعت ( که بعدها امپرسیونیست ها به روش نوتری دنبال کردند) و پشت سرهم قرار گرفتن سطوحی که بخش هایی از آن ها پاک شده و محو نموده شده است خلاصه نمود. هیچ کدام از این خصوصیات در نقاشی ایرانی ، عصری که ما مطالعه می کنیم، دیده نمی شود. از همه مهم تر موضوع رنگ آمیزی است که در این دوران هنرمندان چینی هنوز رمز آن را پیدا نکرده بودند و تنها  پس از برقرار شدن مراودات پیوسته ی سیاسی با ایران اندک اندک هنر تالیف رنگ ها را از نگارگران ایرانی اخذ کردند.

مغولان هنگام اشغال ایران مکتب تازه ای از نقاشی به همراه نیاوردند و موضوع شکوفا شدن هنر نگارگری ایرانی در این دوران ارتباطی به نقاشی مغولی ندارد.

آقای چوکین1 در این باره می نویسد:"... ابرهای غیر مشخص چینی در نقاشی ایرانی جای خود را به طرح هایی منظم و شبیه تاج گل می دهد و گل و برگ های دقیق و ظریف جای مناظر محو شده را می گیرد و کوه ها و صخره های نقاشی مکتب" یوان"2 که حالت برندگی و تیزی داشت با حالتی مواج تر و به شیوه ی ایرانی طراحی می گردد و آثار یکرنگ کم کم جای خود را به نقاشی های الوان می دهند."3

مکتب تبریز اول و تاثیرات هنر چینی

و اما موضوع مغولی بودن نقاشی های ایرانی این عصر : هرگاه بخواهند تاثیر یک فرهنگ و یا یک نوع خاصی از هنر یک قوم را در فرهنگ و هنر قوم دیگر بررسی نمایند، لازم است نخست به سراغ تمدن و هنر قوم الهام دهنده پیش از تماس آنان با مردمی که گفته می شود از آن تمدن و هنر بهره گرفته اند بروند. همین کار را باید درباره ی نقاشی مغولان پیش از هجوم آنان به کشورهای متمدن آن روزگار انجام داد. هنگامی که چنین پژوهشی انجام گیرد، ملاحظه می نماییم که شیوه ی خاص مینیاتور ایرنی آن روزگار نزد اقوام مغول پیشینه ای نداشته و تنها پس از تسلط سیاسی آنان به کشور ما این شیوه ی نقاشی مداول گشته است.

تاکنون از میان نمونه هایی که می توان آن را به مغولان نسبت داد نقاشی های آرامگاه های امپراتوران " چینگ لینگ لیائو"4 شناخته شده است.5

این نقاشی ها بر روی دیوارها و پیشانی طاق های آرامگاه ها انجام گرفته است. عواملی که در این نگارگری ها به کار رفته است چندان اختصاصی بدین شیوه از هنر ندارد و همان است که کم و بیش در نقاشی تورفان و ترکستان 6 شناخته ایم. چهره ها البته ویژگی های نژاد مغول را نمایش می دهد و پاره ای نگاره ها چون نقش دو اژدها که روبروی هم ترسیم شده اند و یا طرح جنگ سیمرغ و اژدها عواملی است که در نقاشی های چینی شناخته شده است و ابتکار تازه ای بشمار نمی رود.

چنان چه بخواهیم  موشکافی بیش تری به خرج داده و نقش در خت و شکوفه و پاره ای مرغان منقوش در این تصاویر را که مینیاتور ایرانی نیز به شیوه ای نزدیک بدان ها به کار رفته است دلیلی بر مغولی بودن نقاشی ایرانی بدانیم آن گاه این سوال پیش می آید که آیا وجود چند نقش محدود می تواند اساس چند هزار ساله ی یک سنت هنری را که پایه های آن در طی قرون و اعصار استوار گشته است برهم زد و آن را تبدیل به مکتب دیگری نماید؟

مکتب تبریز اول و تاثیرات هنر چینی

با این ترتیب ملاحظه می نماییم که مغولان هنگام اشغال ایران مکتب تازه ای از نقاشی به همراه نیاوردند و موضوع شکوفا شدن هنر نگارگری ایرانی در این دوران ارتباطی به نقاشی مغولی ندارد.

درباره ی نفوذ هنر بیزانس در این عصر نیز پاره ای از صاحب نظران راه گزاف پیموده اند. موضوع روابط و تبادل هنری میان ایران و روم شرقی به مانند روبط فرهنگی و هنری ایران با چین که از صدها سال پیش از این تاریخ به وسیله ی جاده ی ابریشم که از ایران می گذشت استوار شده بود، مطلب تاز های که مربوط به دوران تسلط نژاد مغول بر ایران باشد نیست. این روابط و پیوندهای هنری ریشه هایی کهن دارد و به هنگام بررسی آن ها دریافته می شود که هنر تصویری ایرانی بیش از آن چه از بیزانس اخذ کرده باشد بدان هنر الهام داده است.

پی نوشت:

1- Tschoukin

2- مکتب یوان از جمله مکاتب هنر چینی است که هم دوره با مکتب تبریز اول ایران، در چین رشد یافت.

3- Tschoukin , La Peinture Iranienne sous les derniers Abbassides et les II. Khan, Bruge1936, P.163.

4- Ching-Ling Liao

5- Cf. Tombes & mural paintings of Ch.ing Ling Liao imperial Mausoleum of eleventh century A.D in Easten Mongolia Keyoto University 1952 by pr. Jitsuzo  Tamura & Yukio Kabayashi,2vol.

6- منطقه ای در چین.

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منبع:

نگاهی به هنر نقاشی ایرانی/ اکبر تجویدی

Cf. Tombes & mural paintings of Ch.ing Ling Liao imperial Mausoleum of eleventh century A.D in Easten Mongolia Keyoto University 1952

Tschoukin , La Peinture Iranienne sous les derniers Abbassides et les II. Khan, Bruge1936,