تبیان، دستیار زندگی
نقد مکتوب با طرح دیدگاه های مختلف می تواند بین کارگردان و نویسنده ایجاد بحث و گفتگو کند و هر کدام را ترغیب به داشتن رویکرد کند و همین باعث به وجود آمدن تقابل می شود. تقابل در نظر من به هر حال موضوع مثبتی است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

منتقد حرفه ای نداریم

گفت و گو با سیاوش پاکراه ،نمایشنامه نویس و کارگردان


سیاوش پاکراه نویسنده، منتقد و کارگردان تئاتر است  که تا کنون نمایشنامه های بسیاری از جمله «تابلو- داخلی- شب دهم»، «کا»،«روزی روزگاری پامنار»،«آن شب که برف می بارید» ، «روشان» و نمایشنامه های دیگر را نوشته و به اجرا در آورده . او این روزها مشغول آماده سازی نمایش لامپ برای جشنواره آمستردام است. با او گفتگوی کوتاهی در باره نقد مکتوب در حوزه تئاتر انجام دادیم که می خوانید.


منتقد حرفه ای تئاتر نداریم

آقای پاکراه بفرمایید نقد مکتوب چه ضرورتی برای رشد حوزه نمایشنامه نویسی و کارگردانی دارد؟

این سوال جنبه های مختلفی می تواند داشته باشد. نقد مکتوب چیزی است که به کار جنبه آنالیز و ماندگاری می دهد. نقد مکتوب با طرح دیدگاه های مختلف می تواند بین کارگردان و نویسنده ایجاد بحث و گفتگو کند و هر کدام را ترغیب به داشتن رویکرد کند و همین باعث به وجود آمدن تقابل می شود. تقابل در نظر من به هر حال موضوع مثبتی است.

عقیده ای در میان خانواده تئاتر شکل گرفته مبتنی بر این دیدگاه که یک نمایش باید بی واسطه با تماشاگرش ارتباط بر قرار کند و در چنین شرایط نیازی به عنصر واسطی به نام منتقد نیست که درونیات اثر را بکاود. چنین نگرشی چقدر می تواند پایه علمی داشته باشد؟

حرفی که من زدم در تضاد با این نگرش نیست. خصوصا برای تئاتر موضوع تقابل و رویارویی با تماشاگر مهم است و نه منتقد. تئاتر موفق تئاتری است که با مخاطبش ارتباط بر قرار کند ولی حضور منتقد پس از اجرای یک اثر ضروری است. شما نظر مخاطب خاص را هم نیاز دارید حال با آن موافق یا مخالف باشید. لزوما این دو دیدگاه متضاد با هم نیست.

نقدی که در حوزه ادبیات نوشته می شود معمولا نقد بینا رشته ای و بینا متنی است. مثلا علوم اجتماعی یا فلسفی درباره ادبیات به نقد و نظر می پردازد اما در حوزه تئاتر ایران این رابطه بینا رشته ای وجود ندارد.

نقدی که به کل تئاتر ایران وارد است همین است که ما کار می کنیم و فقط خودمان کارمان را می بینیم. کارگردان یک اثر دیگر نقاد کار من است. از نظر من اصولا نقدی وجود ندارد. تئاتر مجموعه ای از هنرهاست. وقتی ما نویسنده در تئاتر داریم یعنی بخش فلسفی هم داریم، وقتی کارگردان داریم یعنی علم نشانه شناسی هم در تئاتر وجود دارد و غیره. باید کاری کنیم که تئاتر در قشرهای مختلف فرهنگی و مخاطبین خاص رشته های دیگر جا بیفتد تا بتوانیم دیدگاه های دیگر را روی این هنر داشته باشیم. چه ایرادی دارد کسی که فلسفه خوانده است تئاتر را از نگاه خودش نقد کند؟ به نظر من تئاتر ما در حال مرگ است.

دیده شده نقدی فلسفی روی مثلا یکی از آثار شکسپیر نوشته می شود که به نظر من این نوعی نقد انتزاعی است ولی نقد روی اجراهای صحنه ای تقریبا مفقود است. این مشکل را از ضعف خود تئاتر می دانید یا منتقدین؟

من ضعف را در نگاه به تئاتر این مملکت می دانم.

خود شما به عنوان یک نمایشنامه نویس و منتقد باید قدم اول را بردارید. خیلی از اهالی تئاتر دانش کافی دارند اما مشغول نقد های انتزاعی و ذوقی هستند و پا فراتر از این نمی گذارند.

نمی گویم این مشکلات وجود ندارد. مشکل از همه ما و دوستان تئاتری من است که در این حوزه فعالیت می کنند اما شما چه توقعی می توانید داشته باشید از کسی که اسمش منتقد تئاتر است وقتی پایه های تئاتر را بیمار می بیند و بدون امکانات؟ وقتی در یک مجله و روزنامه ده صفحه به تئاتر اختصاص نمی دهند چه نقد مکتوبی می تواند شکل بگیرد؟ ما سالن نداریم، بیننده تئاتر نداریم. فردا یک نهادی من را برای نقد یک نمایش دعوت می کند و من می روم اما من که منتقد حرفه ای نیستم! من یک نویسنده هستم. وقتی سخت افزار وجود ندارد نمی توانید به طراحی نرم افزار بنشینید.

مشکل از همه ما و دوستان تئاتری من است که در این حوزه فعالیت می کنند اما شما چه توقعی می توانید داشته باشید از کسی که اسمش منتقد تئاتر است وقتی پایه های تئاتر را بیمار می بیند و بدون امکانات؟ وقتی در یک مجله و روزنامه ده صفحه به تئاتر اختصاص نمی دهند چه نقد مکتوبی می تواند شکل بگیرد؟

نقدی که در حال حاضر وجود دارد با چه کیفیتی ارائه می شود؟

من فکر می کنم دو نوع نقد در حال حاضر برای تئاتر وجود دارد یکی نقدی است که در حوزه دانشگاهی نوشته می شود که بر اساس قواعد و سبک های شناخته شده تئاتر است و من این نقد را نقد درستی نمی بینم. چون معتقدم تئوری ها و قواعد ثابت برای شکسته شدن است نه تثبیت. یک نقد عجیب و غریب دیگر هم وجود دارد که برای کار خود من پیش آمد. کسی میآید و تئاتر شما را اشتباه می بیند و بر اساس نظرات شخصی خودش چیزی می نویسد. این نقد ها را بیشتر در روزنامه ها می شود دید.

نقد روزنامه ای می تواند در قالب یادداشت ارائه شود و طبیعتا در چنین شکلی سلیقه و نظر شخصی دخالت داده می شود.

اما این که می گویم به عنوان نقد بیرون می آید. وقتی کسی اسم خودش را منتقد می گذارد یعنی قدرت آنالیز بالایی دارد اما چنین چیزی در نوشته هایشان موجود نیست.

 راه حل چیست؟ آیا بهتر نیست در بروشور هایی حجیم نقدهای مکتوبی هم نوشته و ارائه شود؟

می شود راه های مختلفی انتخاب کرد. خود من یک بار در نشست نقد و بررسی کاری نظر بیست تماشاگر را پرسیدم و همین باعث شد به دیدگاه های جدیدی برسم. تماشاگران چیزهایی دیده بودند که از چشم نویسنده و کارگردان هم پنهان بود. باید تلاش کنیم تماشاگر را وارد جریان نقد کنیم.

سیاوش پاکراه

این مربوط به حوزه هرمنوتیک مخاطب است و از دل دیدگاه های تماشاگران نقد روشمند بیرون نمی آید.

اما می تواند پایه ای باشد برای رسیدن به دیدگاه های خوب. تماشاگر عنصر خاموش تئاتر ماست در حالی که باید عنصر روشن این هنر باشد. در جلسات نقد ما یک عده منتقد هستیم در برابر تماشاگران خاموشی که 80 درصد آنها در دقایق اولیه سالن را ترک می کنند.

من باز بر نقد مکتوب تاکید می کنم چون در نقد شفاهی هر کس هر چه به ذهنش می رسد می گوید بدون داشتن روش نقد و بدون وجود سندی از این گفته ها. جلسات نقد دقیقا به دلیل نداشتن نقد روشمند جلسات ابتری است.

صادقانه و خالصانه اعتراف می کنم که تا کنون جدی به این موضوع نیندیشیده بودم. اما فکر می کنم نقد گفتگویی و سایر موارد نقد مثل کتاب و بروشور هر کدام می تواند چشم اندازهای تازه ای را پیش رو بگشاید. نقد گفتگویی قادر است به نقد مکتوب در بیاید چون هدف این است که تفکرات مختلف با هم به یک هم زیستی نقادانه برسند.

اگر شخصی بخواهد درباره تئاتر بیست یا سی سال پیش پژوهش کند هیچ سندی از آن اجراها موجود نیست مگر بروشورهای بی معنایی که نشان از بازخورد آن نمایش نمی دهد چه رسد به تاثیرات اجتماعی آن . بنابراین تئاتر گذشته ما مجموعه ای از نام نمایش ها به مثابه شهید است. اگر نقد مکتوبی وجود داشت بروشور هر نمایش نیز برای ما معنا دار می شد. فکر نمی کنید مسیر تئاتر باید تغییر کند؟

حرف درستی است و من اگر جای شما بودم این موضوع را به عنوان یک پیشنهاد به جشنواره فجر ارائه می دادم. جشنواره فجر باید هزینه کند و عده ای را برای این منظور به کار بگیرد. دست کم بعد از هر جشنواره باید یک کتاب نقد درباره تئاترهای اجرا شده منتشر شود. این طور به رشد منتقدین هم کمک می شود. ما منتقد حرفه ای نداریم و باید آن را تولید کنیم. جای خالی نقد مکتوب احساس می شود و اگر منتقد حضور داشته باشد من نویسنده هم کارم بهتر دیده می شود. اثر من بعد از چند شب اجرا باز روی کاغذ ماندگار خواهد بود.

آقای پاکراه در حال حاضر کار تازه ای در دست نوشتن دارید؟

امسال سه متن برای جشنواره فجر فرستاده ام و یک کار تجربی که متن آن در اتدهای کارگاهی نوشته شد به نام «لامپ» قرار است در جشنواره آمستردام اجرا شود. این نمایش را برای فجر هم فرستاده ام اما بودن یا نبودن در جشنواره فجر بستگی به خیلی چیزها دارد.

موضوع این نمایش چیست؟

لامپ ماجرای ساده ای دارد. شخصی وارد آسانسور می شود تا برای دیدن رئیسش به طبقه 202 برود در این حین دنیا منفجر می شود و از کل هستی  همین آسانسور می ماند و هاله اتمفسری که دور او را گرفته است.

فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان