تبیان، دستیار زندگی
راهکار اصلی و اساسی رهایی از شرّ عاقبت سوء، بازگشت به سوی خداوند رحمان و رحیم و پناه گرفتن در زیر پرچم آن ذات کبریایی است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عاقبت بخیر شدن یعنی چه؟


یکی از اثرات ارزشمندی که توبه به همراه دارد، این است که عاقبت سوء گناه‌کار را به عاقبت خیر و حُسن خاتمت، مبدّل می‌کند. عاقبت بد و نافرجام، معمولاً از گناه آدمی سرچشمه می‌گیرد و از آنجا که توبه، آثار گناهان را نابود می‌کند، سرنوشت شوم گناه را نیز از بین خواهد برد...

حسنات

«فَأُوْلئِكَ یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما»[1]

حُسن عاقبت، یكی از نعمت‌های مهم است که به هر کسی عطا نمی‌شود، همچنان‌که سوء عاقبت یکی از نقمت‌های خوفناک است که بسیاری از آدمیان به واسطه اعمال خود، بدان مبتلا می‌شوند.

در تبیین معنای سوء عاقبت، باید گفت که سوء عاقبت، سه قسم دارد:

اوّل: ذلّت بعد از عزّت یا رنج و سختی بعد از برخورداری از نعمت‌های دنیوی.

دوّم: کفر و فسق و شرمندگی از ایمان و تقوا؛ یعنی بی‌دین شدن پس از دین‌داری.

سوّم: سرافکندگی به هنگام مرگ در خدمت امیرالمۆمنین «علیه السلام» و اولیاء معصومین.

انسان باید از شرّ نفس خودش که او را به سوء عاقبت گرفتار می‌سازد، به خداوند سبحان پناه ببرد. نفسی که در کمین اوست و هر لحظه برای گمراهی وی تلاش می‌کند. امام صادق «علیه السلام» فرمود:

«إِنَّ الْعَبْدَ یصْبِحُ مُۆْمِناً وَ یمْسِی كَافِراً وَ یصْبِحُ كَافِراً وَ یمْسِی مُۆْمِناً وَ قَوْمٌ یعَارُونَ الْإِیمَانَ ثُمَّ یسْلَبُونَهُ وَ یسَمَّوْنَ الْمُعَارِینَ» [2]

بنده، شب را با ایمان به صبح می‌رساند و شب كافر می‌شود و شب را در حال كفر به صبح می رساند و شب مۆمن می‌شود، و گروهی ایمان را به عاریه می‌گیرند، سپس آن را از دست می‌دهند و به آنان عاریه گیرندگان گفته می‌شود.

راهکار اصلی و اساسی رهایی از شرّ عاقبت سوء، بازگشت به سوی خداوند رحمان و رحیم و پناه گرفتن در زیر پرچم آن ذات کبریایی است. آیاتی از قرآن کریم به ناگواری سوء عاقبت اشاره کرده و گرفتار شدن به آن را ناشی از گناه انسان بر می‌شمارد.[3] بر این اساس، گفته می‌شود که توبه، موجب عاقبت به خیری است.

در قرآن شریف، با ذکر یک حکایت آموزنده، سرنوشت کسی که دچار فسق بعد از ایمان شده است بیان گردیده تا بندگان، نیاز همیشگی به ارتباط با خداوند تعالی و نیز تلاش در جهت ریشه‌دار کردن ایمان خویش را احساس کنند:

انسان باید از شرّ نفس خودش که او را به سوء عاقبت گرفتار می‌سازد، به خداوند سبحان پناه ببرد. نفسی که در کمین اوست و هر لحظه برای گمراهی وی تلاش می‌کند

وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوینَ[4]

و خبر آن كس را كه آیات خود را به او داده بودیم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت. آن گاه شیطان، او را دنبال كرد و از گمراهان شد.

حضرت ثامن الائمّه امام رضا «علیه السلام» در خصوص معنای این آیه شریفه می‌فرمایند: این آیه، درباره مردی از بنی‌اسرائیل به نام بَلعَم باعورا نازل شد. او از بزرگان قوم بود که اسم اعظم را می‌دانست و با آن دعا می‌كرد و مستجاب می‌شد. پس از چندی او به سوی فرعون متمایل گشت. هنگامی كه فرعون به‌ دنبال حضرت موسی «علیه السلام» و یارانش رفت، به بلعم گفت: به درگاه خداوند دعا كن تا موسی و یارانش از ما دست بردارند. بلعم، سوار الاغ خود شد تا دنبال موسی برود. امّا الاغ از رفتن خودداری كرد، پس به زدن او پرداخت. خداوند الاغ را به سخن آورد و به بلعم گفت:‌ وای بر تو، چرا مرا می‌زنی؟ آیا می‌خواهی با تو بیایم تا پیامبر خدا و گروهی از مۆمنان را نفرین كنی؟ بلعم پیوسته الاغ را زد تا آن را از پای در آورد و اسم اعظم از زبانش افتاد. [5]

قصّه بلعم باعورا نکات عبرت‌انگیز دیگری نیز دارد که اکنون مورد بحث ما نیست، ولی آنچه باید از این حکایت آموزنده، مایه عبرت همگان شود، این است که یک انسان مستجاب الدّعوه در اثر لغزش و ضعف ایمان، به جایی رسید که پیامبر خدا را نفرین کرد و سرنوشت شومی برای خود فراهم آورد. حال اگر همین شخص توبه می‌کرد و به سوی خداوند تعالی باز می‌گشت، عاقبت به خیر می‌شد.

راهکار اصلی و اساسی رهایی از شرّ عاقبت سوء، بازگشت به سوی خداوند رحمان و رحیم و پناه گرفتن در زیر پرچم آن ذات کبریایی است. آیاتی از قرآن کریم به ناگواری سوء عاقبت اشاره کرده و گرفتار شدن به آن را ناشی از گناه انسان بر می‌شمارد.بر این اساس، گفته می‌شود که توبه، موجب عاقبت به خیری است

تاریخ نیز به روشنی گواهی می‌دهد که اگر کسی توبه کند و ضمن جبران گذشته، به اصلاح آینده بپردازد، آینده روشن و درخشانی در انتظار او خواهد بود. به عنوان مثال، علی‌‌بن‌ابی‌‌حمزه که از یاران امام صادق «علیه السلام» است، در روایتی چنین نقل می‌کند:

دوستی داشتم كه از كاتبان دستگاه بنی‌امیه بود. روزی به واسطه من، از امام ششم تقاضای ملاقات کرد و آن حضرت خواسته او را اجابت کردند. پس از ورود به محضر امام، سلام كرد و گفت:‌ فدایت شوم، من در دیوان بنی‌امیه هستم و از اموال آنان به ثروت فراوانی رسیده‌ام و در پرداخت حقوق واجب دارایی خود کوتاهی کرده‌ام.

امام صادق «علیه السلام» فرمودند: اگر امثال شما بنی‌امیه را یاری نمی‌کردید، هرگز حقّ ما را سلب نمی‌كردند. جوان گفت: فدایت شوم، آیا برای من راه نجاتی هست؟ فرمودند: اگر بگویم انجام می‌دهی؟ گفت: آری انجام می‌دهم. فرمودند: پس، آنچه از دستگاه بنی‌امیه به دست آورده‌ای، رها كن. هر مالی غصب کرده‌ای، به صاحبش برگردان و اگر صاحب مال را نمی‌شناسی، از جانب او صدقه بده، من در پیش‌گاه خدای عزّوجل، بهشت را برای تو تضمین می‌كنم.

آن جوان پس از سكوتی طولانی گفت: فدایت شوم، آنچه فرمودی‌ انجام می‌دهم. سپس، مطابق آنچه عهد کرده بود، عمل کرد؛ یعنی از همه اموال خود و حتّی از لباس‌هایی که به تن داشت، دست شست، تا جایی که من برای اینکه عریان نباشد، برایش لباس خریدم. چند ماهی نگذشت كه مریض شد. روزی به عیادت او رفتم و مشاهده کردم كه در حال احتضار است. چشمانش را گشود و به من گفت:‌ سوگند به خدا كه مولای تو، ‌به وعده خود وفا كرد. این جمله را گفت و از دنیا رفت. آنگاه به حضور امام صادق «علیه السلام» رسیدم. آن حضرت چون به من نظر كرد، فرمود:‌ ای علی، سوگند به خدا، ما به وعده‌ای كه به دوست تو دادیم، وفا كردیم. [6]

پی نوشت ها :

1- فرقان / 70

2-الكافی، ج 2، ص 418

3-  روم /10؛ یونس / 39؛ نحل / 112

4- اعراف / 175

5- تفسیرالقمی، ج 1، ص 248

6- الكافی، ج 5، ص 106

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.