رهبر انقلاب در اجلاس عدم تعهد سال 65
جنبش نمیتواند همچنان وقت را به توصیه در لزوم خروج نیروهای اشغالگر بگذارند. کار جنبش نصیحت مکرر و بی نتیجه به ابرقدرتها نیست. با صراحت تأکید میکنم که جنبش نمیتواند بین مبارزهی مردم مسلمان لبنان، فلسطین و افغانستان یا نامیبیا برای خروج نیروهای اشغالگر و بیگانه هیچ فرقی قائل شود. جنبش علیالاصول نمیتواند از رژیمهای دست نشاندهی ابرقدرتها حمایت کند.
این روزها كه قرار است ایران اسلامی با برگزاری اجلاس غیرمتعهدها در تهران، بزرگترین رویداد تاریخ دیپلماتیك خود را تجربه كند، بازخوانی سخنرانی حضرت آیت الله خامنهای در هشتمین نشست سران جنبش غیر متعهد ضمن گشودن افقهای جدید برای افزایش غنای نشست تهران، میتواند سرفصلهای لازم را به منظور دستیابی به اهداف و خط مشی كلان جمهوری اسلامی در حوزه بینالملل را برای مجریان برگزاری این اجلاس مهم تبیین نماید.
جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار در سال 1358 در سطح وزیر امورخارجه در نشست جنبش عدم تعهد شرکت کرد. ابراهیم یزدی وزیر خارجه وقت در این نشست که در کوبا برگزار می شد، شرکت داشت. نشست بعدی در هندوستان برگزار می شد و اگر چه قرار بود، رئیس جمهور وقت در این نشست حاضر شود و تیم حفاظت ریاست جمهوری به مسئولیت سردار یوسف فروتن به این کشور اعزام شد اما در آخرین روز اعلام خبری از سوی نخست وزیری به دفتر امام ، مبنی بر ورود 50 پوند موادمنفجره به دهلی نو از سوی یک گروه ایرانی ، سبب شد تا امام خمینی به دلایل امنیتی با این سفر مخالفت کند و جمهوری اسلامی در سطح نخست وزیر در اجلاس جنبش عدم تعهد شرکت کند.
اما در شهریور 1365 که اجلاس عدم تعهد در هراره پایتخت زیمباوه برگزار می شد، موانع امنیتی برای حضور رئیس جمهوری وقت، وجود نداشت و جمهوری اسلامی برای اولین با در این نشست سران جنبش عدم تعهد در سطح ریاست جمهوری شرکت کرد.
رهبر معظم انقلاب در شهریور ماه سال 1365 و در مقام ریاست جمهوری كشورمان با حضور در هشتمین اجلاس سران جنبش غیرمتعهد كه در هراره پایتخت كشور زیمبابوه برگزار شد، در یك سخنرانی طولانی 25/1 دقیقهای كه بارها مورد تشویق حضار قرار گرفت، سخنان مبسوط و مفصلی را بیان كردند كه با استقبال بسیاری از سران و شخصیتهای كشورهای حاضر روبرو شد.
حضرت آیت الله خامنهای در مصاحبهای كه بعد از این اجلاس داشتند، به تاثیر این سخنان كه رسانههای آن روز از آن به عنوان سخنانی تاریخی و مهم یاد كردند، اشاره كرده و اظهار داشتند: پس از سخنرانی روز اول اجلاس سران كه مراسمی تشریفاتی بود و بعد از دومین سخنرانی نیز افراد متعددی به من مراجعه كردند و از مضمون نطق تشكر كردند. بعضی به ما گفتند كه این حرفهای همه ماست منتهی آن كس كه جرات می كند این حرفها را بزند ایران است و دیگران این جرات را ندارند.
محور اصلی این سخنان هشدار گونه، آسیبشناسی جنبش غیرمتعهدها بود كه پس از ذكر نقاط مثبت این جنبش با بیان مصادیقی به آن اشاره شد. رجانیوز متن كامل این سخنان را در آن اجلاس منتشر کرده است.
درود بر آنانی كه به سلطههای ناشی از زر و زور و تزویر " نه" گفتند تا به خواست عادلانه انسانهای مظلوم " آری " بگویند
بسم الله الرحمن الرحیم
یاأیها الناس إنا خلقناكم من ذكر وأنثى وجعلناكم شعوبا وقبائل لتعارفوا إن أكرمكم عند الله أتقاكم ( قرآن كریم)
ریاست محترم، حضار گرامی، آقایان و خانم ها
سخن را با یاد نیك پیامبران آغاز می كنم كه معلم و مربی و راهگشای ارزش های الهی برای بشریت بوده اند. درود بر آنان و بر همه كسانی كه زندگانی و تلاش خود را نثار آرمانهای انسانی كردند و در كشاكش طوفان ها، پرچم آزادگی را بر افراشته نگاه داشتند، به سلطههای ناشی از زر و زور و تزویر " نه" گفتند تا به خواست عادلانه انسانهای مظلوم " آری " بگویند و علی رغم فشار و قساوت گردنكشان و قلدران تاریخ آرمانهای والا را زنده نگاه داشتند و به ما سپردند.
لازم است ریاست جنبش غیر متعهدها را به زیمباوه و به ویژه به جناب آقای موگابه تبریك گویم و برای ایشان در ایفای وظیفه حساس و مهم هدایت جنبش در جهت تامین اهداف عالیه آن موفقیت كامل آرزو كنم.
درایت و لیاقت رهبری زیمباوه در اداره این كشور تازه استقلال یافته و در مواجهه با مشكلات ناشی از میراث شوم استعمار و همچنین استقامت و شجاعت این كشور در مقابل تهدیدات و فشارهای سبعانه رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و استكبار جهانی همه موید شایستگی انتخابی است كه جنبش در یكی از مهمترین مقاطع تاریخ خود به عمل آورده است.
امیدوارم رنجها و فداكاری هایی كه این ملت بزرگ در راه استقلال متحمل شده ضامن حركت جنبش در مسیری باشد كه به نابودی كامل استعمار، نژادپرستی و سلطه جویی بیانجامد.
صمیمیت، دوستی و همبستگی كه انشاءالله ذهن و دل میزبانان عزیزمان از آن آكنده است و نیز محیط شاد و پذیرایی های گرم و محبت آمیزی كه شامل همه شركت كنندگان است، بی شك ناشی از صفای انقلابی و محصول حركت و تحول عظیمی است كه این كشور زیبا و پربركت را از مستعمرهای مظلوم یا ملتی تحقیر شده به ریاست بزرگترین مجموعه كشورهای جهان ارتقا داده و آن را شایسته امانتی چنین گران ساخته است و من به نام جمهوری اسلامی ایران از همه آنان كه در طول چند ماه گذشته با روحیهای خستگی ناپذیر مقدمات این اجلاس را فراهم كردهاند صمیمانه تشكر میكنم.
برگزاری هشتمین اجلاس سران در زیمباوه كه با گذشت ربع قرن از حیات جنبش همزمان است، تصادف خوش یمنی است كه برای غیرمتعهدها از چند جهت مفهوم رمزی دارد.
اول اینكه زیمباوه تازه مستقل، از مهمترین محلهای قطع آخرین رگهای حیات استعمار كهنه است. یعنی جنبش غیر متعهدها وارد مرحله نوینی از تاریخ خود شده و از این پس باید اهداف و وظایف جدیدی را متناسب با نیازهای فعلی جهان سوم تعریف و دنبال كند.
دوم اینكه حضور ما در یكی از كشورهای خط مقدم، توجه بیشتر و جدیتر را نسبت به مسائل رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و تجاوزات آن علیه كشورهای این منطقه و مساله استقلال نامیبیا ایجاب میكند.
سوم اینكه این حضور در قاره آفریقا كه بزرگترین صدمات را از قبل استعمار و سیاستهای تاراجگری استكبار تحمل كرده، ملاك تشخیص اولویتهای كاری این اجلاس را بویژه در زمینه پی ریزی سیاستهای اقتصادی غیر متعهدها برای دوره آتی معین می سازد.
جهان سوم اندامی است كه حیات مستقل اعضای آن قابل تصور نیست
خواست و انتظار طبیعی همه ما این است كه جنبش در این دوره هم خود را مصروف حل مشكلات آفریقا گرداند. منافع ما به هم پیوسته است. جهان سوم اندامی است كه حیات مستقل اعضای آن قابل تصور نیست. حفظ حیات اعضای موثری همچون آفریقا البته برای ما الویت دارد.
این تجمع برای آفریقا به عنوان بزرگترین قربانی سیاستهای استكباری و برای جنوب آفریقا به عنوان بزرگترین قربانی نژادپرستی و برای مردم زیمباوه كه علیرغم شرایط نامطلوب اقصادی حاكم بر قاره با تامین نیازهای مادی و معنوی این اجلاس سخاوت بزرگی از خود نشان دادهاند، حائز اهمیت است. از خداوند قادر و حكیم مسئلت می كنم كه این فرصت گرانقدر را منشا خیر وصلح گرداند.
آقای رئیس!
هشتمین دوره جنبش در شرایط بحرانی ویژهای آغاز میگردد در حالی كه قسمت بزرگی از منابع اقتصادی و ثروتهای جهان در نتیجه مسابقات تسلیحاتی غرب و شرق و تنش بین دو قطب به هرز میرود، تضاد فزاینده بین شمال و جنوب هنوز همچون مهمترین مشكل جهان مطرح است.
شرایط مبادله مواد خام با كالاهای صنعتی پیش از گذشته به ضرر جهان سوم تغییر یافته، صدور بحران و تشنج با افزایش تصاعدی صدور تسلیحات به جهان سوم همراه بوده است و در نتیجه این ستم مضاعف مفاهیم رشد و توسعه در بسیاری از مناطق به صورت شعارهای دست نیافتنی و غیر عملی درآمده است. تاراج ثروتهای جهان سوم از طریق بحران وامها به منافع نسلهای آینده نیز تسری یافته است.
روشهای آشكار استعمار كهن جای خود را به شیوههای پنهان تر، پیچیده تر و موثرتری داده است. نظامیگری استفاده از زور در مناقشات بین المللی، نقض حقوق واقعی بشر، نقض مقررات انسان دوستانه و حقوق بین المللی، تضعیف نظام چند جانبه، عدم تحمل نظامهای مستقل از جانب دو قطب موجود، تهدید هسته ای جهان، تولید و كاربرد سلاحهای امحای دسته جمعی و متعارف و تخریب محیط زیست انسانی و منابع طبیعی، اوج تازه و مخاطره انگیزی یافته است.
بحرانهای اخلاقی، زیر بنای سایر بحرانهای جهانی
بحرانهای اخلاقی كه در واقع زیر بنای سایر بحرانهای جهانی است بیش از هر زمان انسانیت را تهدید می كند. جدایی از ارزشهای ادیان الهی كه مطمئن ترین معیارها برای تنظیم رفتار بشر هستند، منجر به هرج و مرج اخلاقی گردیده و بنیادهای فرهنگی جوامع را به شدت لرزان ساخته است. اشاعه فساد و فحشا روند فزاینده یافته و اساس و بنیان خانواده یعنی زیر بنای جامعه و مایه دوام و بقای نسل در معرض تزلزل و بی بندوباری فاجعه آمیزی قرار گرفته است.
توفیق در مقابله و مبارزه با وضع انفجار آمیز موجود در گرو تلاش فوری و مستمر و همه جانبه و جهانی است. ناچار این فرصت باید به بهترین نحو مورد استفاده قرار گیرد و الا قسمت عمده از مسئولیت ادامه بحرانها به عهده ما خواهد بود.
زشتترین پدیده دوران كنونی تاریخ آن است كه كشورهای فرودست هیچ میدان مانوری مگر به آن اندازه كه از طیف منافع یكی از قدرتهای بزرگ به طیف منافع قدرتی دیگر بگریزند، ندارند
آقای رئیس، روسای محترم دولتها، هیاتهای محترم نمایندگی و حضار ارجمند!
بیایید لحظاتی جهان بزرگ را بر مساله خود از جایگاهی فراتر از مشكلات مقطعی، موضعی و محلی بنگریم. این به معنای كوچك و كم اهمیت انگاشتن مسائلی نیست كه هریك از آنها ملتی را در زیر فشارهای طاقتفرسا له كرده و میلیون ها آدمی را در دوزخی از بی عدالتی و فقر و گرسنگی و جنون و بیماری و جهل زندانی ساخته است بلكه برای راه یافتن به قله ای است كه در آن فرصتی برای مشاهده منشاء و چهارچوب همه آن پدیدههای غم انگیز دست دهد و هندسه معیوب و ناهنجاری را كه بر روابط سیاسی، اقتصادی كنونی جهان و نیز بطور برابر بر ذهنیت جلادان و قربانیان حاكم است دیده و شناخته شود.
این تكلیفی بزرگ، همتی بلند و امیدی زوال ناپذیر را از آنان كه به چنان واقعیتی دست یابند طلب میكند اما بی شك كلید دقیق و قطعی حل همه آن مشكلها را نیز به ما نشان می دهد و ما را از كجروی و كم كردن جبهه حقیقی و اشتباه دوست و دشمن بركنار میدارد.
مشكل اصلی در یك جمله آن است كه دنیا نظام سلطه را پذیرفته است
مشكل اصلی در یك جمله آن است كه دنیا نظام سلطه را پذیرفته است. بگذارید از سخنها و قالبها فراتر برویم داعیهها و شعارها را با عملها و سیاستها تطبیق كنیم و نیز استثناهای معدود و انگشت شمار را ملاك قرار ندهیم، خواهیم دید كه نه فقط قدرتهای بزرگ، ابرقدرتها، تقسیم كنندگان جهان و آنان كه منافع خود را ولو در آن سوی عالم بر منافع كشورها و ملتها ترجیح می دهند بلكه رهبران نیز سلطه گری، یعنی اولویت منافع سلطه گران را چون جبر تخلف ناپذیری گردن نهادهاند.
اگر نظام سلطه در زمانهای گذشته به صورت لشگركشی و بردهكشی امپراطورها تجلی میكرد امروز به شكل بسیار پیچیده جهانی در مظاهر و حوزههای بسیار متعدد هیات ملتها ظاهر شده است. نظام سلطه توانسته است برای خود سیستم اقتصادی خاص، روابط سیاسی و یا از همه بالاتر فرهنگ سلطه را ایجاد كند. لذا اگر دیروز برای مقابله با سلطه امپراطورها آمادگی و دفاع نظامی ملتها كفایت می كرد امروز حتی برای احساس سلطه از سوی ملتها نیاز به فعالیت و تلاش جدی وجود دارد و مقابله با آن حقیقتا ابعاد وسیع یافته است.
زورمندان جهان امروز فقط به دلیل برخورداری از ابزارهای قدرت مداخله می كنند، قضاوت می كنند، نظام اقتصادی و روابط داد و ستد با ضعفا را یكجانبه تعیین می كنند و حتی مفاهیم عالی انسانی همچون آزادی، حقوق بشر و امثال آن را به میل خود تفسیر می كنند و خلاصه همه جا بر اساس منافع و تشخیص خود عمل میكنند و ملتها و دولتها و رهبران در دنیای ضعفا هم این همه را چون قضایی آسمانی و عارضهای بی علاج تلقی كرده و حداكثر پس از چند و چونی و یا با اندك حك و اصلاحی میپذیرند.
كمبود بزرگی كه جهان امروز با آن روبروست
زشتترین پدیده دوران كنونی تاریخ آن است كه كشورهای فرودست هیچ میدان مانوری مگر به آن اندازه كه از طیف منافع یكی از قدرتهای بزرگ به طیف منافع قدرتی دیگر بگریزند، ندارند.آزاد و مستقل و برای خود اندیشیدن و تصمیم گرفتن و خواست و منافع و نظر قلدران عالم را ندیده گرفتن كمبود بزرگی است كه جهان امروز با آن روبرو است.
استكبار در شرق و غرب با ستمگری های خود هر روز ستبر تر و حجیم تر می شود، معادله قدرت میان اقویا و ضعفا روز به روز بیشتر به نفع اقویا به هم می خورد. هیچ كس از آسیب نظام سلطه كه به تدریج همه گیر تر می شود مصون نخواهد ماند و متاسفانه زمینه این روند هولناك در خود جهان سوم است. ضعف اراده در رهبران، ترس از رویارویی صریح با استكبار، تكیه بر كمك همین قدرتها، باور نداشتن قدرت مردم و تكیه نكردن به آنان... اینهایند مایه های اصلی انفعال و ضعف كشورهای جهان سوم و كمك اصلی به توسعه قدرت استكبار؛ و باید چارهای اندیشید.
روزگاری ملتگرایی و ماركسیسم امیدهایی آفریدند اما اولی به بهانه برای آتش افروزی میان ملتهای تبدیل شد و دومی به وسیلهای برای تشكیل امپراطوری جدیدی و تشدید تضاد و بلوك بندی و در نهایت به پایمال شدن یا اسارت ملتها، و همواره هر مكتبی كه بر پایههای لرزان تفكرات مادی بنا شده باشد چنین خواهد بود.
فرهنگ سلطه ملتهای ضعیف را معتاد به ستم كرده است
فرهنگ سلطه، ملتهای ضعیف را ذلتپذیر و معتاد به ستم ساخته است. باید از درون ذاتشان آنان را درمان كرد، باید باوری عمیق به كرامت و قدرت انسان به خدا، به ارزشهای انسانی راستین، به پوچی قدرتهای طاغوتی در انسانها دمید و آنان را با این سلاح كندی ناپذیر مسلح كرد.
اسلام و همه ادیان آسمانی، انسانها را به چنین ایمانی و كاملا در جهت عكس فرهنگ باطله سوق میدهند. متون خدشه ناپذیر اسلامی صریحا دستور میدهند " لاتظلمو و لاتظلمون" نه ظلم كنید و نه مظلوم شوید و می آموزند كه ستمگری و ستم پذیری در یك ردیفاند و ستمگر و ستم پذیر شركای جرم یكدیگرند. تماشاچی ظالم بودن و بی تفاوت ماندن نیز همانند ظلم و خود مرحلهای از آن است.
تكیه به قدرت لایزال الهی و ایمان راسخ به مردم، درس دیگر اسلام به ملتها و رهبران است كه آنان را به ایستادگی در برابر سلطههای جهانی تشجیع می كند و امید به موفقیت را در آنان پرفروغ می سازد. این درس بزرگ اسلام در گذشته و حال جهان بارها عینیت یافته و به تجربهای مسلم مبدل شده است. هرجا ملتها با رهبرانی از رها كردن میدان برای پیشروی های متجاوزانه خودداری كرده و خطرات و زحمات آن را پذیرفتهاند همه ابزارهای قدرت زورمندان بی اثر گشته و راه بر متجاوز بسته شده است.
نهضتهای آزادی بخش پیروز در دهههای اخیر و لبنان و افغانستان امروز نمونه های مجسم و فراموش شدنی این مدعایند. انقلاب اسلامی ایران شاهد زنده و فوق العادهای است بر بطلان این پندار كه سلطههای جهانی شكست ناپذیر و خواست و اراده آنان تخلف ناپذیر است.
پیام بزرگ انقلاب ما به ملتهای مقتدر آن است كه گردن نهادن به نظام سلطه، اراده قدرتمندان را فقط به دلیل قدرت آن، مشروعیت بخشیدن گناه و غلط و خود بزرگترین وسیله سلطه نامشروع است. انقلاب اسلامی ما رمز توفیق در آزمایش عظیم خود را این میداند كه جدا و دقیقا به قدرت لایزال الهی و به مردم تكیه كرده و قدرتهای معارض و مهاجم را شكست پذیر دانسته است.
با این روحیه است كه ما امروز نظام جهانی ظلم را صریحا و بی محابا نفی می كنیم این را وظیفه خود دانسته و به پیشرفت آن عمیقا امیدواریم. كاربرد این دستور آسمانی و نیز دستورات صریح پیامبر اسلام (صلیالله و علیه و آله و سلم) در مفاهیم و روابط بین المللی آن است كه ما نمی توانیم در قبال تجاوز در هر گوشه دنیا كه به وقوع بپیوندد، بی طرف بمانیم ولو اینكه مستقیما به منافع ملی ما مربوط نگردد.
چرا جنبش غیر متعهدها رسما اعلام نكند كه بی طرفی اعضا در قبال هر نوع تجاوز غیر موجه، تخلف از اصول جنبش است؟
اگر جهان سوم به این اصل توجه كند عدم انسجام كنونی در برابر تهاجمات امپریالیسم از میان ما رخت برخواهدا بست. چرا جنبش غیر متعهدها رسما اعلام نكند كه بی طرفی اعضا در قبال هر نوع تجاوز غیر موجه، تخلف از اصول جنبش است؟
در اینجا مایلم نظرات خود را در ارزیابی وضع كنونی جنبش با استفاده از همین اصل " اصل محكومیت نظام سلطه و سیستم ستمگری" باز گویم.
نفس به وجود آمدن این جنبش، عصیان و طغیانی از طرف كشورهای مستقل جهان سوم علیه نظام سلطه بوده است، امروز نیز جهان سوم برای تحرك و سازماندهی تلاشهای خود چهارچوبی بهتر از غیر متعهدها نمیشناسد.
آقای رئیس!
نفس به وجود آمدن این جنبش، عصیان و طغیانی از طرف كشورهای مستقل جهان سوم علیه نظام سلطه بوده است، امروز نیز جهان سوم برای تحرك و سازماندهی تلاشهای خود چهارچوبی بهتر از غیر متعهدها نمیشناسد.
ما برای ارزیابی دستاوردها یا ضعفها باید ببینیم جنبش در این مسیر، یعنی رفع نظام سلطه و جایگزین كردن روابط عادلانه، چه كرده است، از گذشته درس بگیریم و آینده را با پشتوانه آن بسازیم.
جنبش در ربع قرنی كه از حیات آن می گذرد، دستآوردهای قابل توجهی داشته است، تاثیر اجلاس "باندونگ" در شدت و سرعت بخشیدن به مبارزات ضد استعماری سبب شد تا تعداد قابل توجهی از كشورهای جهان سوم امنیت و استقلال خود را در پیوستن به جنبش بدانند.
مواضع جنبش در حمایت از نهضتهای آزادی بخش و مبارزات ضد استعماری قدمی قابل تقدیر و شاید منحصر به فرد در صحنه بین المللی برای شكستن نظام سلطه حاكم بر جهان بهویژه سلطه نظامی بشمار میآید.
جنبش در حفظ دستاوردهای آینده نهضتها كه همانا حكومتهای نوپای انقلابی و مردمی است اگرچه حركت كمتری از خود نشان داده، لیكن به هر حال نقشش را ایفا كرده است.
در مقابله با سلطه اقتصادی بر كشورهای جهان سوم، جنبش از سالهای هفتاد به بعد طرح نظام نوین اقتصادی بین المللی را با تلاش فراوان مطرح كرده است كه خود باعث یك آگاهی وسیع بین المللی بوده است و اگر قدمهای بعدی با جدیت طرح ریزی شود امید آن می رود كه در شكستن شبكه مخوف مسلط اقتصادی بر جهان سوم تاثیر بسزایی داشته باشد.
در دهههای هفتاد و هشتاد كه تشنج بین دو قطب در اوج خود بود كابوس انهدام بشریت با جنگ اتمی جامعه بشری را به شدت می ترساند، جنبش توانست با افكار صلح جویانه و موضع ترغیب به مذاكرات خلع سلاح تا حدی در كاهش تشنج حاكم موثر گردد و هم به روشنگری در سطح جهان كمكی كرده باشد.
بر این دستاوردها باید این را بیفزاییم كه تاثیر جنبش در سازمان ملل بتدریج تا آنجا افزایش یافته كه رای غیر متعهدها به عنوان یك مجموعه مطرح شده است. این، از یك جهت، سلطه وسیع ابرقدرتها را بر سازمان ملل به خطر انداخته و از سوی دیگر قدرت ملتها را ولو بسیار محدود نمایانده است و احساس خطر ابرقدرتها در برابر برخوردهای اخیر آمریكا با سازمان ملل كاملا محسوس است.
این نقاط مثبت، اما واقع بینانه باید ناتوانیهای جنبش را نیز مطرح كرده، بی پرده و رها از قالبهای تعارف آمیز آن را بررسی كنیم، این به ما در جستجو از راهی نو برای آینده كمك خواهد كرد.
آیا جنبش توانسته است علیه متجاوز در آینده یك فشار قوی بین المللی ایجاد كند؟
آقای رئیس!
آیا هیچ جنایتی زشتتر از اشغال نظامی یك كشور یا اقدام به تجاوز برای دستیابی به سلطه سیاسی و اقتصادی بر یك ملت وجود دارد؟ در ربع قرن اخیر تعدادی از ملتهای محروم جهان سوم و دولتهای نوپای مردمی آنان قربانی چنین اقداماتی شدهاند، آیا جنبش توانسته است علیه متجاوز در آینده یك فشار قوی بین المللی ایجاد كند؟ جنبش غالبا حتی از موضع گیری صریح یعنی كمترین كاری كه از آن انتظار می رود سرباز زده و در آن موارد محافطه كارانه عمل كرده است. از جنبش البته توقع نیست كه مانند یك پیمان نظامی وارد معركه شود لیكن انتظار هست كه شجاعانه و صادقانه از حق و از مظلوم و قربانی تجاوز و سلطه طلبی دفاع كند. ملتها انتظار دارند كه زد و بندهای قدرتها به جنبش سرایت نكند و ترفندهای دیپلماتیك و ریاكارانه متداول در آن جایی نداشته باشد.
در زمینه سلطه اقتصادی امروز شاهد آنیم كه كشورهای توسعه یافته صنعتی مواد اولیه و منافع طبیعی جهان سوم را به هر بهایی كه خود میخواهند میبرند و از نیروی كار ارزان آنان به هرگونه كه مایلند استفاده میكنند و محصولات صنعتی خود را به هر بهایی كه منافع اقتصادی آنان ایجاب كند، به این كشورها میفروشند شبكه مخوف وابسته به قدرتهای بزرگ چنان امور كشورها را به دست گرفته كه رفته رفته و منفعلانه این فكر در ذهنها رشد میكند كه دیگر امیدی به نجات نباید داشت.
فرهنگ سلطه از هر سو منافع اقتصادی را برای سلطه گران تضمین میكند و اگر حركتی رهایی بخش در جایی آغاز گردد و ملتی بیدار شود ابتدا با به كار گیری همه گونه حیله به خاموش كردن آن می پردازند و اگر علیرغم آنان آن ملت پیروز شد، آنگاه هجوم نظامی اقتصادی، سیاسی و تبلیغاتی شروع میشود.
ببینید شیطان در نیكاراگوئه چه می كند و در مورد انقلاب اسلامی ایران چه كرد و می كند. متاسفانه در قبال این همه جنایت و فضاحت آن تحركی كه باید و انتظار می رود در جنبش مشاهده نمیشود.
خطر جدی كه جنبش را تهدید میكند
آقای رئیس!
بگذارید با صراحت اعلام كنم كه ریشه این ضعف خطرناك جنبش ما، در دو چیز است:اول كنار گذاشتن اصول پایه نخستین و دوم عدم احساس مسئولیت اعضا در قبال مسائل جهانی.
امروز در بین اعضاء جنبش كشورهایی هستند كه در میان ملت خود حتی نمی توانند نامی از اصول عدم تعهد ببرند زیرا كشورشان مركز تاخت و تااز اجانب است و ثروتشان هر روز به وسیله قدرتهای مسلط به تاراج می رود و دولتشان عروسك قدرت است، از چنین حكومتهایی آیا میتوان انتظار قیام بر ضد سلطه را داشت.
كشورهای دیگری هم هستند كه هر چند از استقلال نسبی بر خوردارند لیكن عافیت را بر مسئولیت جهانی خود ترجیح داده و سلامت امروز را به بهای تسلیم فردا خریدهاند.
جنبش باید پرچمدار عدل و مقابله با سلطه در جهان باشد، اگر قدرت جلوگیری مستقیم از هجوم و تجاوز علیه ملتها وجود ندارد، باید فریاد علیه متجاوز و ظالم و دفاع از حق قربانیان ظلم و سلطه باشد.
آقای رئیس!
من به عنوان رئیس جمهور كشوری كه نظام آن ثمره قیام وسیع و خونین مردمی علیه بزرگترین طاغوتهای زمان، یعنی امپریالیسم آمریكا، و حكومتش پرچمدار شجاع ارزشهای الهی است و از نخستین روز، كشورش آماج همهگونه تهاجمات قدرتها و نوكران آنان بوده و هست با همه احترام و اعتقادی كه به این جنبش دارم، علام خطر می كنم كه اگر جنبش به یك اقدام اساسی و زیر بنایی در رفع مشكلات ریشهای خود دست نزند، آینده آن در خطر جدی خواهد بود و امید ملتها از آن سلب خواهد شد.
این پیشنهادها محصول تجربهای است كه پشتوانه آن سالهای متمادی مبارزه بی امان با استكبار است و از دستاوردهای آن همین بس كه قدرتهای بزرگ را از نیروهای مقاومت و نیز قدرت نفوذ در دل ملتها دچار حیرت ساخته است.
اولین اقدام ضروری احیای اصل عدم تعهد است این یك مطلب جامع و كامل است. یعنی اولا؛ دولتهایی كه عضو جنبش هستند باید اصول آن را در روابط خود با دولتهای دیگر كاملا مراعات كنند. روح اصلی آن اصول مقاومت و رفع هر نوع سلطه است؛ كاملا بی معنی است كه دولتهایی عضو جنبش باشند در عین حال پایگاه نظامی یا امكانات لازم برای تسلط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در اختیاز ابرقدرتها بگذارند و از آن زشتتر این كه به تجاوز نظامی یا تهاجم اقتصادی اقدام كنند. ثانیا؛ فكر عدم تعهد و اراده مقاومت در مقابل هجوم سلطه باید به نحو وسیعی در میان ملتها تبلیغ شود كه هیچ پشتوانهای برای مقابله جدی با قدرتهای سلطهگر بهتر از آمادگی مردم نیست.
دومین اقدام لازم، زنده كردن روحیه احساس مسئولیت در قبال مسائل جهانی در كلیه اعضا است.
جنبش باید پرچمدار عدل و مقابله با سلطه در جهان باشد، اگر قدرت جلوگیری مستقیم از هجوم و تجاوز علیه ملتها وجود ندارد، باید فریاد علیه متجاوز و ظالم و دفاع از حق قربانیان ظلم و سلطه باشد.
این مایه حقارت است كه در این ربع قرن به كشورهای مختلف بخصوص دولتهایی كه مسئول انقلاب حركتهای وسیع مردمی بودهاند و آزادی عدم تعهد را با جانفشانی بدست آورده اند، این همه تجاوز و خیانت بشود و جنبش از خود حركتی شایسته نداشته باشد. وجود چنان روحیه و احساسی می تواند برای اعضای جنبش بعنوان یك ارزش و ملاك تقدم محسوب شود.
براستی چرا بین كشورهایی كه با انقلابی مردمی و خونین طی سالهای متمادی موفق شده اند طاغوت را براندازند و سلطه ابرقدرتها را در هم بشكنند و به صف غیر متعهدها بپیوندند و كشورهایی كه اگر نگوییم حافظ منافع قدرتها در جنبش اند حتما وجودشان تشریفاتی است نباید تفاوتی قائل شد جنبش باید در دفاع از حقوق ملت های جهان سوم و در شكستن شبكه ای سلطه، الگوی شجاعت و قاطعیت باشد و این مصلحت اندیشی های متداول امكان پذیر نیست.
سومین موضع اساسی گسترش حوزه فعالیت غیر متعهدها است. آنجا كه فعالیت نظام سلطه تنها در بعد سیاسی نیست، بلكه توانسته است متعلق فرهنگی خاص خود و شبكهای اقتصادی و تبلیغاتی وابسته به خود را نیز به وجود آورد، دفاع در مقابل آن نیز باید همه جانبه باشد. به نظر ما گوهر انسانی بشر است كه محور اصلی است، لذا كارهایی كه بعد فرهنگی دارد باید زمینه وسیعی را به خود اختصاص دهد و از سوی دیگر افزایش بصیرت و آگاهی سیاسی ملتها سد محكمی در مقابل سیل بنیان كن فرهنگی سلطه كه هموار كننده راه نفوذ نظامی، سیاسی و اقتصادی و برقرار نگهدارنده شبكه سلطه است، خواهد بود.
اقتصاد جهان سوم زیر نظام سلطه به وضع طفیلی كنونی افتاده و از این طریق دولتهای جهان سوم یكی پس از دیگری مجبور شده اند به سلطه سیاسی در قبال تسهیلات موقت اقتصادی تن در دهند. این در حالی است كه جهان سوم از ثروتهای خدادای فراوانی برخوردار است، مواد اولیه منابع انرژی و ذخایر طبیعی به رایگان در اختیار قدرتهای اقتصادی جهان گذاشته میشود.
چرا؟ عقب ماندگی علمی و فرهنگی و صنعتی ظاهر قضیه است و روح آن متاثر از نظام اختاپوسی سلطه است. غیر متعهدها می تواند و باید با تصویب و اجرای دسته جمعی برنامه های ویژهای به مقابله جدی با خطر تسلیم جهان سوم در قبال قدرتهای اقتصادی برخیزد. برای استقرار روابط منطقی و عادلانه بین كشورهای توسعه یافته و جهان سوم جنبش باید وظایف اصولی خود را با تشكیل همیاری بین اعضا ایفا كند.
مطلب چهارم تدوین معیارها و ضوابط عملی بر مبنای اصول جنبش برای برخورد اصولی با حوادث و مسائل بین المللی است.
این مسائل بسیار متعدد و متنوع است و جنبش نمی تواند در هر موضع به نحو منفرد اقدام به بررسی كند. گذشته از عدم امكان عملی خطر دوگانگی قضاوت در مورد مسائل مشابه به وجود می آید كه متاسفانه مثال های متعددی از آن در دست است.
مساله تجاوز، مساله روابط اقتصادی حاكم و مجموعه حقوق بین المللی از زمینه های بسیار حساس و ضروری فعلی هستند، همچنین همكاریهای منطقه ای در چارچوب غیر متعهدها و ایجاد هستههای منطقهای برای مقابله با تهاجمات دو بلوك و كمك به پیشرفت و توسعه كشورها و دفع نقیصه نیروی اجرایی جنبش از اولویت برخوردار است.
جنبش موظف است خط مشی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای اداره جهان تدوین كند
اجازه بدهید در اینجا به یكی از مهمترین نكات اشاره كنم. روند پیوستن كشورها به جنبش در ربع قرنی كه از حیات آن می گذرد دارای شتاب چشمگیری بوده و امروز اكثریت ملت ها را در بر گرفته است. پس مسلما جنبش در این مرحله از حیات خود موظف است اولا یك خط مشی سیاسی فرهنگی و اقتصادی برای اداره جهان تدوین كند و به جای صرفا مقابله با مشكلات، به طور فعال در تعیین مسیر حركت جامعه جهانی مداخله موثر داشته باشد.
ثانیا به هدف جدیدی در مبارزه تاریخی خود یعنی گشودن یك جبهه فرهنگی و ارزشی بپردازد. دول فاتح در جنگ دوم جهانی و بویژه سردمداران دو قطب سیاسی مبانی ارزشی اخلاقی و فرهنگی خود را از طریق روابط و حقوق بین المللی موجود كه اكثرا زاییده دوران بعد از جنگ است به سایر ملل تحمیل كردهاند و جهان سوم در تعیین آن مبانی قضاوت سازمانهای بینالمللی در خصوص مساله حقوق بشر به هیچ وجه از ارزشهای الهی و جهان سومی متاثر نیست.
ثالثا؛ روابط بین كشورهای غیرمتعهد را مستقل از ارزشهای ما دیگرانه غیر جهان سومی تنظیم سازد. اكثریتها در اكثر مجامع بینالمللی متعلق به ماست.این قدرت را باید در تدوین حقوق بینالمللی اعمال كنیم. متاسفانه نه تنها غیر متعهدها بلكه همه نهادهای بین المللی مقررات و قوانین بین المللی به نسبت افزایش مطامع و منافع سیر صعودی داشته است. كشورهای جهان سوم بیش از سایر كشورها از قبل نقض مقررات بین المللی صدمه دیدهاند.
عدم انسجام این كشورها موجب گردیده كه به تنهایی در برابر مجموع فشارها و تهاجمات قرار گیرند. راه حل این مشكلات ایجاد یك نظام نوین حقوق بین المللی است.
برقراری حق وتو به عنوان بزرگترین ضعف همه جانبه، سازمان ملل را زیر سۆال برده است. بجا است شعار همیشه زنده حذف حق وتو را بار دیگر تکرار و بر این نکته تأکید کنیم که کوچکترین توجیهی برای ادامه آن وجود ندارد.
این نظام مبتنی بر سه پایه است:
اول این كه فصل مشترك ارزشهای ملل بالسویه و بدون تبعیض زیر بنای توسعه حقوق بین المللی قرار گیرد. اگرچه كشورهای غیر متعهد توانستهاند در بیست و پنج سال اخیر تا حد زیادی مقررات بین المللی موجود را در جهت حفظ منافع كشورهای جهان سوم تعدیل كنند ولی تحمیل مبانی ارزشی قدرتهای بزرگ در ساختار اولیه نظام موجود نتیجه نهایی را به سود آن قدرتها تثبیت كرده است.
دوم اینكه مقررات و حقوق بین المللی باید تامین عدالت را به جای حفظ وضع موجود به عنوان هدف قرار دهد.
سوم اینكه تبعیض ناپذیری این حقوق و مقررات قطعات تضمین گردد. روند کنونی که هر تصمیمگیری خلاف مصالح یکی از قدرتهای صاحب حق وتو را ناممکن میسازد، متوقف شود.
حذف حق وتو شعاری همیشه زنده است
برقراری حق وتو به عنوان بزرگترین ضعف همه جانبه، سازمان ملل را زیر سۆال برده است. بجا است شعار همیشه زنده حذف حق وتو را بار دیگر تکرار و بر این نکته تأکید کنیم که کوچکترین توجیهی برای ادامه آن وجود ندارد.
به نظر ما ضروری است که بر نقض مقررات بینالمللی در روابط بین اعضای جنبش یک نظارت دائمی اعمال شود و شیوهای برای اتخاذ سیاستهای تنبیهی علیه هر نوع متجاوز پیشبینی گردد.
دیگر این که خلاءهای حقوقی موجود بخصوص در زمینههای منع استفاده از زور، منع تجاوز و رعایت مقررات انساندوستانه زمان جنگ تا صلح، رعایت حقوق بشر و منع کاربرد سلاحهای ضد بشری دسته جمعی از قبیل سلاحهای شیمیایی به ابتکار غیرمتعهدها پر شود. اجلاسها فرصت مغتنمی برای اینکار است.
آقای رئیس!
بهترین محک برای سنجش کارایی نظام بینالمللی حاکم، ملاحظه تاریخ آفریقای جنوبی و عملکرد سازمانهای بینالمللی در قبال تجاوزات رژیم نژادپرست است. کمتر حکومتی در تایخ معاصر به اندازه رژیم نژادپرست، جامع جمیع صفات رذیله بوده و دولتی به خاطر جنایات خود به این اندازه مورد محکومیت و ابراز تنفر قرارگرفته، بنابراین دیگر بهانهای برای انفعال مجامع بینالمللی باقی نیست.
این وظایف در حالی که قرن بیستم به پایان خود نزدیک میشود هنوز فضای تنفس برای ادامه حیات رژیم پرتویا بازمانده است.
هتک ارزشهای والای انسانی در هر گوشه زمین تجاوز به حقوق همه بشریت است
مشکل آفریقایجنوبی تنها یک مشکل آفریقایی نیست. هتک ارزشهای والای انسانی در هر گوشه زمین تجاوز به حقوق همه بشریت محسوب می گردد. بنابراین ادامه کمکهای آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی به رژیم پرتوریا و بیاعتنایی به تحریمهای همه جانبهای که با دهها قطعنامه و بیانیه توصیه یا تصویب شده باید از سوی غیرمتعهدها تجاوز به حقوق همه کشورهای عضو تلقی و محکوم گردد و مورد تنبیه قرار گیرد.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان وظیفه اسلامی و ملی و نیز یک وظیفه بینالمللی نه تنها قطع صدور نفت بلکه تحریمی کامل و همه جانبه را علیه رژیم پرتوریا اعمال داشته و تلاش نموده که حداکثر توان و امکانات خود را در راه نابودی نژادپرستی، استقلال نامیبیا و کمک به سرکوبی تجاوز به کشورهای خط مقدم بکار گیرد. این سیاست بدون هیچ تعلل باید از جانب کلیهی اعضا اعمال گردد و به صورت خط مشی در آید.
پیشنهاد میکنم اجلاس کمیته ویژهای را مرکب از نمایندگی مناطق مختلف جغرافیایی در سطح سران مأمور کند که به طور مستمر و برحسب اقتضای شرایط خط مشیها و شیوههای اقدام نظامی، اقتصادی، سیاسی وفرهنگی را برای امحاء کامل نظام نژادپرست تدوین وابلاغ کند. آفریقای جنوبی دیر یا زود با کمک ما یا بدون آن به اکثریت سیاه تعلق خواهد گرفت. ما نه به خاطر نیاز آنها بلکه به منظور حفظ انسانیتمان به ادای سهم خود در این راه موظفیم.
آقای رئیس
ما نسبت به مبارزات مردم نامیبیا، تثبیت رهبری سواپو ادای احترام میکنیم، برقراری و روابط دیپلماتیک با سواپو از جانب همه کشورهای غیرمتعهد کمترین ادای وظیفه ماست که امیدوارم در همین اجلاس تحقق یابد. وجدان بشریت از آنچه در آفریقای جنوبی میگذرد سخت آزرده است. وجود نظام آپارتاید در دنیایی که ما زندگی میکنیم تحقیری برای همه ما بحساب میآید که باید بدان بسرعت پایان بخشیم.
کشورهای خط مقدم با ایستادگی و مقاومت خود به سخاوتمندانه ترین شکل سهم خود را در راه آزادی اکثریت آفریقای جنوبی و استقلال نامیبیا پرداخته و صفحات زرینی را در تاریخ جهان سوم نگاشتند.
حمایت از کشورهای خط مقدم در قبال تجاوزات آفریقای جنوبی اگر در شرایط فعلی صرفاً به شعار محدود شود تحسین و توجه هیچ کس را بر نمیانگیزد. جنوب آفریقا از صدها قطعنامه و بیانیه که در طول چهار دهه گذشته علیه رژیم پرتوریا به تصویب رسیده و به بایگانی مجامع بینالمللی منتهی شده است، خسته است. آفریقا امروز عمل میخواهد.
جمهوری اسلامی ایران قاطعانه خواستار آن است که جنبش غیرمتعهدها در این دوره جدید هدف خود را ریشه کن کردن رژیم پرتوریا قرار دهد. زیمبابوه به عنوان ریاست فعلی باید حداکثر امکانات جنبش را بدین منظور به خدمت گیرد. جمهوری اسلامی ایران بنا به وظیفه بینالمللی و مهمتر از آن دستورات اکید اسلامی که دفاع از مظلوم و دفع ظلم را واجب شمرده حداکثر توان و امکانات خود را در این راه تقدیم میدارد.
آزادی قدس جز از راه مبارزه مسلحانه تمام عیار امكان پذیر نیست
آقای رئیس
شاید کمتر رژیمی را بتوان یافت که به اندازه رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و رژیم صهیونیستی در نظر و عمل شبیه یکدیگر باشند. هر دو دارای سیاستهای تبعیضآمیز به ساکنین اصلی هستند، هر دو دائماً کشورهای مجاور را مورد تجاوز سیستماتیک قرار میدهند، هر دو رکورددار نقض قوانین و مقررات بینالمللی هستند، علیه هر دو بیش از هر کشوری قطعنامه و بیانیه صادر شده است، هر دو از مصادیق بارز تروریسم دولتی هستند و هر دو عمدتاً به وسیله شیطان بزرگ و برخی از کشورهای دیگر غربی تغذیه میشوند، همین مشابهت کامل امروز این دو را به نحو بیسابقهای به هم نزدیک و هماهنگ کرده و سیاست دو رژیم را مکمل یکدیگر قرار داده، نتیجه اینکه اتخاذ شیوههای سازشکارانه در قبال صهیونیسم نیز منشاء کمترین تغییر مثبتی نخواهد شد.
ما معتقدیم جز از طریق مبارزه مسلحانه تمام عیار، آزادی کامل سرزمینهای قدس امکان پذیر نخواهد بود. تجاوزگری جزو صفات این رژیمها نیست که بشود با مذاکره آن را زایل کرد بلکه ماهیت این دو رژیم چنین اقتضایی دارد. تصویر همزیستی مسالمتامیز مردم منطقه با چنین رژیمهایی جز اذهان ساده را مشغول نمیدارد.
با توجه به سفر اخیر نخست وزیر رژیم صهیونیستی به مراکش مایلم در اینجا به ویژه به برادران آفریقایی هشدار دهم که سیاست بسط نفوذ صهیونیسم در آفریقا دنباله طبیعی سیاستهای رژیم نژادپرست است. و جز به ضرر عظیم کشورهایی که با صهیونیسم رابطه برقرار کردهاند، نخواهد انجامید. همکاریهای این دو رژیم در زمینههای هستهای بزرگترین هشدار و خطری است که آفریقا و خاورمیانه را بالسویه تهدید میکند، همانا مسئله رژیم نژادپرست مشکل صهیونیسم جهانی است و ناچار مبارزه با هر دو باید از ابعاد بینالمللی برخوردار باشد، سیاست غیرمتعهدها در مورد هر دو رژیم باید از یک برنامه واحد و مشترک تبعیت کند و بصورت لازم الاجرا مورد تصویب اجلاس قرار گیرد.
آقای رئیس
غیرمتعهدها در قبال این مسئله نیز باید سیاست روشنی بر مبنای لزوم خروج فوری و بیقید و شرط نیروهای رژیم صهیونیستی و نیروهای چند ملیتی اتخاذ کند، خوشبختانه مبارزه بیامان و بسیار موفق مسلمانان لبنان علیه نیروهای غاصب و اشغالگر برای ما الهام بخش و سرمشق است.
لبنان قبل از این برای جهان سوم یک مشکل یا یک درس است، مقاومت موفق مسلمانان لبنان علیه حضور نیروهای بیگانه و متجاوز به بهترین وجه ثابت نموده که گناه تحکیم سلطه و تجاوز امپریالیسم را در هیچ نقطهای از جهان سوم نمیتوان بگردن فقدان شرایط مادی انداخت. روحیه ستم ناپذیری تنها عاملی است که میتواند توفیق مبارزه مسلمانان لبنان را توضیح دهد.
حمایت از این مبارزه باشکوه و حماسی تا قطع کامل نفوذ قدرتها و رژیم صهیونیستی از لبنان باید عنصر اساسی سیاست واحد جنبش در قبال مسئله لبنان باشد.
نابودی رژیم صهیونیستی در صدر شعارهای جمهوری اسلامی
آقای رئیس!
خاورمیانه با اهمیت استراتژیک، منابع عظیم انرژی همواره مورد نظر قدرتهای بزرگ بوده و نتیجتاً به طور مستمر در معرض توطئه و تجاوز آنان قرار داشته است. تحمیل رژیم صهیونیستی در این منطقه به منظور دائمی کردم تشنج و زمینهسازی برای مداخله مستمر قدرتها بوده و لذا لزوم انقلاب اسلامی و ظهور جمهوری اسلامی ایران که لزوم نابودی رژیم صهیونیستی و قطع مداخله و نفوذ غرب و شرق از خاورمیانه را در صدر شعارهای خود قرارداده، از آغاز تهدیدی جدی علیه منافع قدرتها تلقی گردید. جنگ تحمیلی بر جمهوری اسلامی ایران پاسخ عملی قدرتهای سلطه جو علیه این تهدید بوده است.
روند جنگ در طول شش سال گذشته جریان کمکهای تسلیحاتی به عراق از سوی هر دو قطب، سیل کمکهای مالی مستقیم به عراق از سوی کارگزاران امپریالیسم در منطقه، سکوت مجامع بینالمللی در قبال تجاوزات آشکار عراق به مقررات و حقوق بینالمللی، عدم تمایل شورای امنیت به رسیدگی به مسئله شروع تجاوز از سوی عراق و صدها دلیل و قرینه دیگر، همه بیانگر این واقعیت مسلم است.
ظهور یک کشور واقعاً غیرمتعهد (ایران) در منطقهای که به شدت مورد طمع و علاقه اقطاب موجود است قابل تحمل نبوده و میبایست بطور همه جانبه مورد تهاجم قرار گیرد. عراق به عنوان اهرم اجرای سیاست امپریالیسم در منطقه انتخاب و مأمور میگردد.
آقای رئیس!
اسناد جنگ چنین حکایت میکند عراق با سوءاستفاده از شرایط ایران بعد از انقلاب و به تصور اینکه ارتش از هم پاشیده است، حمله وسیعی را به منظور اشغال سرزمین و سقوط نظام انقلابی آغاز میکند، قسمت بزرگی از خاک ایران اشغال میشود، شهرها و دهات مناطق اشغالی با خاک یکسان میشود، مردم غیرنظامی به اسارت گرفته میشوند و یا دسته جمعی اعدام میشوند، مقررات بینالمللی یکی پس از دیگری نقض میشود و قرارداد الجزایر که میان رژیم کنونی عراق با رژیم شاه برای حل و فصل مسائل مرزی بسته شده بود از سوی رئیس حکومت عراق پاره میگردد، کاربرد مکرر و وسیع سلاحهای ضدانسانی شیمیایی بدون اعتنا به افکار عمومی جهانی در دو، سه سال اخیر از طرف عراق ادامه مییابد، شهرها و اماکن مسکونی مورد حمله مکرر هوایی و موشکی قرار میگیرند، حتی نسلهای گذشته از این جنایات ضدبشری مصون نمانده یادگارهای آنان و بناهای تاریخی و میراثهای فرهنگی بشری نیز مورد تهاجم قرار میگیرند و بدین ترتیب در طول 6 سال جنگ تحمیلی رکورد بسیاری از جنایات تاریخی به وسیله عراق شکسته میشود.
بنا بر تکلیف اسلامی و ملی خود و نیز بنابر اصول اولین جنبش، جمهوری اسلامی ایران موظف است رژیم جنگ افروز عراق را به مجازات رساند
توصیف جنایات رژیم صدام در ایران
آقای رئیس!
نه داستان اسفانگیز جنگ در این چند جمله قابل خلاصه شدن است و نه عمق جنایات و تجاوزات رژیم عراق قابل اندازه گیری؛ هیچ اصل و معیار بینالمللی و یا بررسی کارشناسی و هیچ زبان و قلم آشنا به احساسات بشری قادر نیست حتی در یک مورد میزان اندوه مادرانی را در آخرین لحظات حیات در حالی که دختربچههای مورد تجاوز قرارگرفتهشان را برای آخرین وداع قبل از زنده بگور شدن دست جمعی در آغوش میکشیدند بیان کند. انبوه استخوانهای کشف شده از گورهای دسته جمعی در هویزه و بستان و نالههای هزاران کودکی که بعد از حملات هوایی و موشکی در بالین اجساد پدران ومادران خود در ویرانههای دزفول و بهبهان و مریوان و دهها شهر دیگر خون گریستند، همه از عمق فاجعه حکایت می کند تا این که به محض آزادی خرمشهر و شکست مفتضحانه نیروهای اشغالگر، رژیم عراق ناگهان تغییر ماهیت داد و یک مرتبه صلحدوست شد! ملاحظه اسناد جنگ نشان میدهد که جنایات ضد بشری و نقض ابتداییترین اصول انسانی پس از آن نیز همچنان ادامه یافته بلکه تشدید شده است. برخی از اسناد آن جنایات در بیمارستانهای اروپا موجود است و به عقیده بسیاری از مراجع بینالمللی برای هیتلر و چنگیز آبرو خریده است.
آقای رئیس!
اگر صدها میلیارد خسارات مادی دو کشور را بر این فجایع اضافه کنیم، اگر ضرر ناشی از فوت فرصتهای سازندگی برای هر دو ملت را بر این مجموعه بیافزاییم، به این نتیجه تکان دهنده میرسیم که هیچ انسان آزادهای نمیتواند در مواجهه با آن بیطرف بماند.
ظلمی عظیم در معیار تاریخی واقع شده است. تاریخ میگوید هرگاه جنگ افروزی و تجاوزات بینالمللی مورد مجازات قرار نگرفته و عدالت تأمین نشده باشد ریشههای جنگ به انتظار لحظه مساعد برای بروز مجدد زنده میماند.
بدون تأمین عدالت، بدون رفع ظلم و بدون نابود کردن ذهنیتهای تجاوزگر، دعوت از ظالم و مظلوم برای همزیستی مسالمتآمیز معنایی جز به رسمیت شناختن ظلم و کمک به استمرار آن ندارد. اگر جمهوری اسلامی ایران راهی برای جبران میلیاردها دلار خسارت جنگ بیاید، جان از دست رفته بهترین فرزندان کشور ما و فرصتهای از دست رفته سازندگی در بهترین سالهای انقلاب چگونه قابل جبران خواهد بود؟ برخی می گویند تنها یک اشتباه درباره نیروی دفاعی جمهوری اسلامی ایران بود که عراق را به شروع جنگ تشویق کرد و اکنون که جمهوری اسلامی ایران قدرت خود را نشان داده این اشتباه محاسبه دیگر صورت نخواهد گرفت.
این تحلیل به یک شوخی بیشتر شبیه است زیرا آنچه برای امنیت ملی هر کشور اهمیت دارد، وجود استعداد تجاوزگری و سلطه جویی در آن سوی مرزها است وگرنه اشتباه محاسبه در هر مکان و هر لحظه امکان وقوع دارد. از مانی که رژیم عراق به یک کودتا روی کار آمده تاکنون نه تنها جمهوری اسلامی ایران بلکه اکثر کشورهای منطقه لحظهای از تجاوزات آن در امان نبودهاند.
آقای رئیس!
جنگ متجاوزانه ناشی از هرکس و یا هر انگیزه، همه جا بهطور یکسان در خور سرزنش است، پس جنگ افروزی مستقیم امپریالیسم همان قدر منفور است که تجاوزگری عوامل دست نشانده آن، آیا در حالی که هر جرم کوچک مشخصی همواره مستوجب مجازات است، میتوان پذیرفت که جنایت عظیم بینالمللی بیمجازات بماند.
آیا وجدان جامعه جهانی میپذیرد که رژیم متجاوز صدها میلیارد دلار ثروت دو کشور در حال توسعه را به آتش کشد و دهها هزارنفر مرد و زن و کودک را به قتل رساند، بزرگترین تشنجها را در مهم ترین مناطق استراتژیک دنیا ایجاد کند، اکثر مقررات مهم بینالمللی را نقض کند و سپس هنگامی که به کفاره این همه جنایت در آستانه سقوط قرار گرفت، ادعای صلح خواهی کند و در مجامع جهانی شعور و آگاهی نمایندگان کشورها را به مسخره گیرد؟ آیا می توان باور کرد که تاریخ قراردادی است و برحسب اقتضای روز و علایق قدرتهای میتوان آن را از نو نوشت؟ جنگ چگونه آغاز شد. به نظر می رسد بعضیها پیشنهادهای سازندهای برای تغییر تاریخ و سرگذشت جنگ دارند. این پیشنهادها هرقدر سازنده باشد، نمیتواند ما را در متقاعد ساختن پدران و مادران داغدار و فرزندان یتیم ایرانی کمک کند که از دست دادن عزیزانشان وهم و خیال بوده است. از زمان شروع جنگ توسط عراق تاکنون یک نسل گذشته است ما تاریخ و فجایع نو را به چشم دیده و با پوست و رگ خود لمس کردهایم و مشکل است که بتوانیم خود را فریب دهیم. کسانی که معتقد به قراردادی بودن واقعیات هستند بهتر است تحریف تاریخ را از جای دیگر آغاز کنند، از حوادث متعلق به نسلهای گذشته، آنها میتوانند درباره صلح دوستی، نوعپروری و سازندگیهای هیتلر و چنگیز قلمفرسایی و سخنرانی کنند.
آقای رئیس!
بنا بر تکلیف اسلامی و ملی خود و نیز بنابر اصول اولین جنبش، جمهوری اسلامی ایران موظف است رژیم جنگ افروز عراق را به مجازات رساند. البته خسارات معنوی وارد به هر دو ملت ایران و عراق بحدی است که جبران آن یقیناً غیرممکن است. همچنین با توجه به نقض مستمر کلیه مقررات بینالمللی از سوی رژیمی كه کمترین اهمیتی برای مهمترین تعهدات خود قائل نیست، هیچ تضمین بینالمللی برای جلوگیری از تجاوز مجدد عراق بخاک جمهوری اسلامی ایران نمیتواند واقعی باشد. در نتیجه عراق یعنی شروع کننده جنگ مسئولیت ادامه آن را نیز بعهده دارد. ناتوانی مجامع و مراجع بینالمللی در برخورد قاطع با مسئله جنگ، خود جز علل مهم ادامه جنگ بحساب میآید.
در حالی که دو دوره از ریاست جنبش سپری شده، جنگ تحمیلی هنوز به پایان عادلانه نرسیده است یعنی نظام موجود بینالمللی نتوانسته با جنگ برخوردی اصولی، عملی و واقع بینانه داشته باشد. مشکل اساسی که از آن نشأت می گیرد راهحلهای پیشنهادی مجامع بینالمللی و کشورهای علاقمند به برقراری صلح فاقد توجه و عنایت لازم به عنصر عدالت بوده، در آن هنگان که عراق در موضع قدرت قرار داشت مجامع بینالمللی و کشورهای جهان اقدامی برای جلوگیری از تجاوز و استقرار صلح نکردند ولی اکنون که در اثر مقابله شجاعانه رزمندگان سرنوشت جنگ تغییر یافته و رژیم عراق به شکست قطعی تهدید میشود، از هر سو ندای صلح سر میدهند.
امروز برای ما ثابت شده که هدف بسیاری از واسطهها، فقط نجات متجاوز است و نه نیل به صلح و عدالت؛ لاجرم بار تأمین عدالت که یک مسئولیت بینالمللی در قبال هر نوع تجاوز است، در تمام دوره جنگ برعهده جمهوری اسلامی ایران قرار داشته است.
یکی از مشکلات ما متأسفانه ناشی از دوگانگی معیار قضاوت در برخورد با اصل مسئله جنگ بوده است مثلا در حالی که طبق اعلامیه 1942 متفقین در لندن، تعیین هیتلر بعنوان جنایتگار جنگی از مهمترین اهداف ادامه جنگ شمرده شده که خود یک سابقه حقیقی در این خصوص است، نسبت به اعمال مشابه عراق در طول جنگ قضاوت و تصمیم مشابه معمول نگردیده است.
متأسفانه همین دوگانگی معیار قضاوت در مواضع برخی از کشورهای غیرمتعهد هم مشاهده شده است.
با كمال تاسف برخی از كشورهای غیرمتعهد از شورای امنیت هم عقب افتادهاند
رژیم عراق در تمام طول جنگ اهم مقررات بینالمللی مانند منع کاربرد سلاحهای شیمیایی، منع حمله به مناطق مسکونی و غیرنظامی، منع حمله به مۆسسات فرهنگی، منع حمله به وسایل حمل و نقل غیرنظامی هوایی و دریایی و منع سوء رفتار با اسرای جنگی را بنا به اسناد سازمان ملل به کرات نقض کرده و علیرغم ارتکاب این همه جنایت مورد کمترین شماتت بینالمللی قرار نگرفته است.
با کمال تأسف برخی از کشورهای غیرمتعهد در برخورد با این جنایات حتی از شورای امنیت با همه قضاوت های غیرعادلانهاش عقب افتاده اند.
مایلم صریحاً اعلام کنم که اگر جنبش نتواند جنایات رژیم عراق را که تا این حد روشن و مستند است، مجازات کند و در برابر آن موضعی صریح و عادلانه بگیرد، نباید امیدوار بود که در مقابل تجاوزات و سلطه جویی قدرتهای بزرگ و در قبال تشنجات و بحرانهای عظیم جهانی منشأ کمترین اثری باشد.
رژیم عراق به چند اعتبار از جانب جنبش غیرمتعهدها قابل تعقیب است. تجاوز به کشور انقلابی و غیرمتعهد، نقض کلیهی مقررات بینالمللی، تشنج آفرینی و دعوت صریح از ابرقدرتها برای مداخله در امور منطقه و به هرز بردن امکانات مادی منطقه در جهت منافع هر دو قطب و به ضرر جهان سوم.
آقای رئیس!
تنها ارتکاب یکی از این جرمها برای اخراج یک رژیم از جنبش کفایت میکند. اعلامیههای باندونگ و بلگراد صریحاً شروع جنگ را جنایتی علیه بشریت اعلام میدارند. در این صورت چگونه میتوان ادامه عضویت عراق در جنبش را توجیه کرد؟ آیا ما از مواضع باندونگ و بلگراد عقب نشینی کردهایم؟ در حالی که اعلامیه بلگراد صریحاً تولید و کاربرد سلاحهای شیمیایی را بیقید و شرط منع کرده، عراق حتی پس از محکومیتش از جانب شورای امنیت در 21 مارس 86، بیش از سه بار در سطح وسیع دست به استفاده از این سلاح زده است. نقض اصول غیرمتعهدها تا کجا می تواند ادامه داشته باشد؟
لذا کمترین وظیفهی جنبش اقتضا دارد که اولاً رژیم عراق از جنبش اخراج گردد و ثانیاً از تجربهی این جنگ ویرانگر به منظور جلوگیری از بروز جنگهای تجاوزکارانه مشابه استفاده شود. ثالثاً برنامهای برای مجازات متخلفین از اصول غیرمتعهدها در کلیه زمینهها تنظیم، تصویب و اعمال گردد.
ما حق نداریم به خاطر ملاحظات و منافع آنی دو جانبه در مجازات چنین جنایتی کمترین تخطی قائل شویم. کوچکترین سهل انگاری در این خصوص معنایی جز تشویق تجاوز و در مخاطره افکندن امنیت و صلح نسلهای معاصر و آینده ندارد.
ملت ما مصمم است یک بار و برای همیشه ثابت کند که ستم را به هیچ قیمتی نخواهد پذیرفت و در این راه حدی برای فداکاری و ایثار نمی شناسد. در عین حال ما آمدهایم در هر راهی که به برقراری یک صلح دائمی و نابودی ریشههای جنگ و اختلاف و ایجاد روابط مسالمتآمیز با کلیه کشورهای منطقه انجامد، پیشقدم شویم. صلح بطور کلی و بویژه برای منطقه حساس ما یک انتخاب نیست، یک ضرورت حیاتی است.
ما چارهای جز این نداریم که با مجازات قطعی رژیم متجاوز جنگ افروز و باج گیر عراق، برقراری و استحکام چنین صلحی را در منطقه تضمین کنیم به نحوی که ترس از تجاوز در کلیه کشورها جای خود را به اطمینان و آرامش دهد و منابع عظیم اقتصادی منطقه مصروف توسعه و ترقی و خودکفایی گردد.
اغراق نیست اگر بگوییم کفارهی ستمپذیری در قبال استقرار و تجاوزات رژیم صهیونیستی در افغانستان پرداخت شده است.
تحمل رژیم صهیونیستی در منطقه یک ابرقدرت را به این فکر واداشته که در جهت اشغال قسمت دیگری از سرزمینهای اسلامی و نیز تحمیل یک رژیم ضد اسلامی بر آن تلاش کند. مشکل بزرگ افغانستان همچنان فرا روی جنبش قراردارد.
كار جنبش نصیحت مكرر و بینتیجه ابرقدرتها نیست
متأسفانه خروج بی قید و شرط و فوری نیروهای اشغالگر هنوز از عمل بسیار دور است. جنبش نمیتواند همچنان وقت را به توصیه در لزوم خروج نیروهای اشغالگر بگذارند. کار جنبش نصیحت مکرر و بی نتیجه به ابرقدرتها نیست. با صراحت تأکید میکنم که جنبش نمیتواند بین مبارزهی مردم مسلمان لبنان، فلسطین و افغانستان یا نامیبیا برای خروج نیروهای اشغالگر و بیگانه هیچ فرقی قائل شود. جنبش علیالاصول نمیتواند از رژیمهای دست نشاندهی ابرقدرتها حمایت کند.
نهضت آزادیبخش و استقلال طلبانه افغانستان باید همچون سایر نهضتهای آزادیبخش در غیرمتعدها دارای نمایندگی شود.
متأسفانه عملکرد جنبش در قبال مسأله افغانستان متوازن با سایر موارد مشابه نبوده است. اگر جنبش نتواند اشغال نظامی یکی از کشورهای عضو را تحت هر بهانه تحمل کند، به واضحترین شکل از اصول خود منحرف شده است. حضور پنج میلیون آواره و پناهنده افغانی در ایران و پاکستان گویای وضع داخلی افغانستان است. جنبش نباید اجازه دهد که سرنوشت افغانستان مورد معاملهی شرق و غرب قرار گیرد.
فعالیت آمریکا برای جایگزینی نیروهای اشغالگر فعلی نیز به هیچ وجه مورد قبول نخواهد بود. افغانستان باید مستقل و به معنای واقعی غیرمتعهد باشد.
آقای رئیس!
وضع آمریکای لاتین لااقل از یک نظر توجه فوری غیرمتعهدها را ایجاب میکند. رأی اخیر دادگاه لاهه علیه اقدامات غیرقانونی آمریکا در حمایت از ضد انقلابیون نیکاراگوئه و عکسالعمل آمریکا در قبال این رأی بیش از گذشته نشان میدهد که موازین و مقررات بینالمللی به نحو بیسابقهای در معرض هجوم قدرتها قرار گرفته و نیز بیانگر این است که نهادها و مۆسسات بینالمللی تا جایی مورد احترامند که کاملاً در خدمت بیقید و شرط منافع قدرتها باشند و بالاخره گواه آن است که حرکت کشورها به سمت عدم تعهد ناچار با مقابله قدرتها مواجه میگردد.
اتخاذ تدابیر عملی برای حمایت از کشورهای غیرمتعهد نوپا یک ضرورت انکارناپذیر است. جنبش وظیفه دارد که عملاً به دفاع از نیکاراگوئه انقلابی برخیزد.
آقای رئیس!
رد رأی داگاه لاهه از سوی آمریکا از یکسو و داعیه این کشور در مبارزه با تروریسم از سوی دیگر، تصویر بغایت مضحکی را به دست میدهد. البته در عمل هیچ تضادی در این سیاستها به چشم نمیخورد. طرح مبارزه با تروریسم از سوی ریگان یعنی برنامه آمریکا برای سرکوب نهضتهای آزادیبخش و کشورهای غیر متعهد تجاوز آمریکا به لیبی و نیکاراگوئه بهترین دلیل این مدعا است. جنبش غیرمتعهدها نباید در قبال تهدید اوضاع خود از جانب قدرتها منفعل بماند.
جنبش میتواند و باید در قبال این تهدیدات یک سیاست حفاظتی منسجم و دارای ضمانت اجرایی برای حمایت از کشورهای جهان سوم تدوین و اعمال کند.
از این اجلاس میخواهیم که به طور خاص اولاً حمله ناجوانمردانه آمریکا در لیبی که از مصادیق بارز تروریسم دولتی است را به شدت محکوم کند و ثانیاً روشهای دفاع مکملی را در قبال هماهنگیهای برخی از کشورهای اروپا به آمریکا مورد مطالعه قرار دهد.
به استفاده از فضا به منظور اهداف جاسوسی باید پایان داده شود
آقای رئیس!
جاسوسی ماهوارهای بعد جدید خطرناکی از تجاوز امپریالیسم علیه جهان سوم به حساب میآید. ما معتقدیم نه تنها فضای کیهانی نباید به سلاحهای اتمی و غیراتمی آلوده گردد، بلکه اصولاً به استفاده از فضا به منظور اهداف جاسوسی باید پایان داده شود. در حالی که استراق سمع و جاسوسی در همه کشورها جرم و قابل تعقیب شمرده می شود، قابل قبول نیست که چشم و گوشهای نامحرم و بدنیت با استفاده از امکانات ماهوارهای دائماً کوچکترین حرکات کشورها و ملتها را زیر نظر گیرند و از آن علیه آنان استفاده کنند.
علیرغم گذشت یک دهه از طرح نظام نوین اقتصاد بینالمللی و برخی خوشبینیهایی که در زمینهی مذاکرات "شمال- جنوب" وجود داشته در عمل ثابت شده که توفیق این مذاکرات در گرو اعطای امتیازات متعدد بویژه سیاسی به شمال است. همان طور که در اجلاس ویژهی مجمع عمومی اخیر سازمان ملل روشن گردید، غرب صریحاً در قبال کمکهای اقتصادی به آفریقا اجازه مداخله در نظام سیاسی و اقتصادی کشورها را طلب کرده است.
با کاهش قیمت نفت، دروغ بزرگ غرب رسوا گردید و معلوم شد که بحران اقتصادی موجود که مستمراً از جهان صنعتی به جهان سوم صادر میگردیده، به هیچ وجه ناشی از افزایش بهای نفت در سالهای هفتاد نبوده، بلکه مستقیماً معلول سیاستهای اقتصادی غارتگرانه بوده است. جنوب در شرایط فعلی در مقابل سیاست های بحرانزای جهانی مسلح نیست، ما باید راه مستقل خود را طی کنیم و در مقابل فشارهای اقتصادی مقطعی منعطف نشویم جمهوری اسلامی ایران به سهم خود در این جهت گامهایی برداشته است. ما افتخار داریم که علیرغم همه فشارهای اقتصادی ناشی از جنگ، از هیچ کشور خارجی وام نگرفتهایم.
جمهوری اسلامی ایران تلاش کرده است که در راه توسعهی اقتصادی از هیچ الگوی وارداتی تبعیت نکند. مجموعه بانكی غیر ربوی ما که تبعیت از واضحترین احکام قرآن کریم است، نتایج مثبتی به بار آورده و میتواند مورد استفاده سایر کشورها قرار گیرد. امیدواریم این اجلاس بطور جدی به کشف راههای مۆثر توسعه همکاری جنوب همت گمارد.
آنچه که انسانها را به مبارزه علیه ظلم استثمار و نظام سلطه وکلا بیعدالتی واداشته و منجر به پیدایش نظام نوین روابط اجتماعی بر پایههای عادلانه میگردد، عناصر اخلاقی است.
آقای رئیس
حرکت مستقل جنوب نه تنها در زمینه اقتصادی بلکه در هر زمینهای مستلزم یک حرکت فرهنگی واخلاقی است.
ضفعف جهان سوم یك ضعف اخلاقی است
آنچه که انسانها را به مبارزه علیه ظلم استثمار و نظام سلطه وکلا بیعدالتی واداشته و منجر به پیدایش نظام نوین روابط اجتماعی بر پایههای عادلانه میگردد، عناصر اخلاقی است.
واقعیت دیگر این که جهان سوم هرگز از لحاظ استعدادهای طبیعی، انسانی و منابع طبیعی فقیر نبوده است، نتیجه این دو واقعیت یک حرف بیش نیست ضعف جهان سوم مستقیماً و بیواسطه ناشی از یک ضعف اخلاقی و فرهنگی است. در واقع نهتنها جهان سوم بلکه مجموعهی جهان از یک بحران اخلاقی رنج میبرد. بازکنندهی راه صدور بحران اقتصادی از شمال به جنوب همان صادرات ضداخلاقی و فرهنگ منحط به جنوب بوده است. نتایج ملموسی که از انقلاب عظیم اسلامی ایران که قبل از هرچیز یک انقلاب فرهنگی و اخلاقی است، بدست آمده این را تأیید میکند، ورود فرهنگ مصرف، ابتذال و فحشاء به جهان سوم نهتنها همواره با واردات کالاهای صنعتی همراه بوده، بلکه تحت نام انتقال علوم و تکنولوژی نیز صورت گرفته است.
خوشبختانه جنبش موفق گردید که در طول دو دههی گذشته آگاهیهای اجتماعی جهان سوم را نسبت به ضعفهای سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشورها و روابط بینالمللی ارتقاء دهد. رفع این نقیصه از مبرمترین وظایف جنبش در دورهی آینده است.
ما نهتنها ناچار از گشودن یک جبهه نبرد اخلاقی و فرهنگی یک جبههی نبرد اخلاقی و فرهنگی در قبال هجوم ا خلاق منحط وارداتی هستیم، بلکه همچنین بشدت نیازمندیم که از طریق همکاریهای فرهنگی و اشاعه روشهای مشترک مبارزه با مادیگری و فساد واشاعه روشهای مشترک مبارزه با مادیگری و فساد و فحشا و ستم پذیری یک تحول اخلاقی زیربنایی را که منشا توفیق ما در سایر زمینهها خواهد بود، به وجود آوریم.
آقای رئیس!
مایلم در پایان سخن البته نه به عنوان کم اهمیت ترین موضوع، به وضع غیرمتعهدها در مجامع بینالمللی اشاره کنم.
همانطور که گفتم خوشبختانه امروز غیرمتعهدها صاحب رأی مسلط در مجمع بینالمللی هستند.
درست به همین دلیل آن دسته از سازمانها و مجامع بینالمللی که به این رأی احترام گذاشته و در اجرای آن تلاش کردهاند، مورد هجوم قدرتها قرار گرفتهاند. حمله امریکا علیه سازمان "یونسکو" و مدیرکل کارآمد آن و خروج از آن سازمان، حمله به سازمان جهانی "فائو" و تهدیدات و حملات اخیر آمریکا علیه سازمان ملل متحد، معانی و نتایج متعددی دارد. این حملات میزان احترام واقعی قدرتها را به نظام دموکراسی نشان داده و دروغ بزرگ آنها را در حمایت از این نظام بیش از پیش رسوا ساخته است.
استفاده از اهرم های فشار مالی در قبال کاهش آراء موافق با آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی در مجامع بینالمللی به بهترین شکل نشان داد که از نظر این کشورها، حق متناسب با زور و پول است و سازمانهای بینالمللی همچون مۆسسات بینالمللی همچون مۆسسات تجاری باید به ازاء سرمایهگذاری برای این کشورها، جلب رأی کنند. به رغم انتظار این کشورها، غیرمتعهدها باید از این وقایع استقبال کنند.
این حرکات فرصت مناسبی را به وجود آورده است که غیر متعهدها مشارکت واقعی خود را در اداره این سازمانها افزایش دهند و با اجرای آراء خود در زمینههای مختلف، فعالیت بینالمللی را تضمین کنند. بنابراین حمایت و پشتیبانی جدی از کلیه سازمانهایی که در معرض این قبیل حملات قرار گرفتهاند و باید با استفاده از اکثریت آرایی که دارند نقش خود را در تحول نظام چندجانبه ایفا کنند. ادامه بعضی از ضعفهای ساختاری در سازمانهای بینالمللی بویژه در سازمان ملل قابل توجیه نیست، ساختار شورای امنیت سازمان باید تغییر بنیادی کند.
دستور کار مجمع عمومی سازمان ملل باید براساس نیازهای جهان سوم متحول گردد. امیدواریم در این دوره شاهد توفیق قاطع غیرمتعهدها در رفع نواقص مجامع بینالمللی باشیم که بعد از جنگ دوم مانع اجرای وظایف اصلی در حفظ صلح و امنیت جهانی و در ایجاد زمینهی مناسب برای رشد مستقل و آزاد ملتها شده است.
آقای رئیس، عالیجنابان!
صمیمانه امیدواریم این دوره از حیات جنبش دورهی شکوفایی معنویت و منشأ یک تحول اخلاقی عمیق در جهان سوم باشد. باید مطمئن باشیم که غنیترین و عظیمرین ذخائر فرهنگی متعلق به ما است و خداوند متعال نعمت را بر ما تمام کرده است. این ذخائر باید کشف شود و در خدمت عدالت، صلح، توسعه، ترقی و تعالی ارزشهای انسانی قرار گیرد. این توفیق میسر نیست مگر این که توان خود را باور داشته باشیم، به خداوند تکیه کنیم و از او مدد بگیریم، ارزشهای الهی را در جامعه جاری کنیم و به نیروی عظیم مردم جهت بدهیم. در این صورت نابودی همه ریشههای استعمار و استثمار و استکبار و الحاد در مدتی کوتاهتر از آنچه به تصور آید، حاصل خواهد شد.
امید بستن به شمال خطا است، نگاه به شرق و غرب بیثمر است. باید به آسمان به قلههای رفیع معنویت و ارزشهای الهی چشم بدوزیم. بگذاریم این جنبش که به بهای فداکاریها و تلاشهای صادقانهی انسانهای بزرگی از جهان سوم و در نتیجهی رنجهای عظیم بشری بنا شده مبین حق و عدالت، مشوق ایستادگی در مقابل ظلم و جنایت و برقرارکننده صلح و معنویت باشد.
والسلام علی من اتبع الهدی
منبع: جهان