تبیان، دستیار زندگی
گاهى نماز مى خوانم براى این که خودم از خودم راضى باشم کارى به مردم هم ندارم که خود این، باعث نوعى فساد در عمل است، یا نماز را از روى عادت مى خوانم یا نماز شب به جا مى آورم تا از دیگران برتر باشم و...، که این انگیزه ها نیز عمل را فاسد مى گرداند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پنج درس زندگى و ترک شبهات


گاهى نماز مى خوانم براى این که خودم از خودم راضى باشم کارى به مردم هم ندارم که خود این، باعث نوعى فساد در عمل است، یا نماز را از روى عادت مى خوانم یا نماز شب به جا مى آورم تا از دیگران برتر باشم و...، که این انگیزه ها نیز عمل را فاسد مى گرداند.


اخلاص

پنج صفت نیکو

عَنْ اَبى هُرَیْرَة قالَ، قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله): اَیُّها النّاس! لاتُعْطُوا الْحِکْمَةَ غَیْرَ اَهْلِها فَتَظْلِمُوها، وَ تَمْنَعُوها اَهْلَها فَتَظْلِمُوهُمْ، وَ لاتُعاقِبُوا ظالِماً فَیَبْطُلَ فَضْلُکُمْ، وَ لاتُراۆُوا النّاسَ فَیَحْبَطَ عَمَلُکُمْ، وَ لاَتَمْنَعُوا الْمَوْجُودَ فَیَقِلَّ خَیْرُکُمْ، اَیُّها النّاس! اِنَّ اْلاَشْیاءَ ثَلاثَةٌ: اَمْرٌ اسْتَبانَ رُشْدُهُ فَاتَّبِعُوهُ، وَ اَمْرٌ اسْتَبانَ غَیُّهُ فَاجْتَنِبُوهُ، وَ اَمْرٌ اخْتُلِفَ عَلَیْکُمْ فَرُدُّوهُ اِلىَ اللهِ... .   (بحار، ج 77، ص 179)

ترجمه:

از ابوهریره نقل شده که حضرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: اى مردم! به نااهل، حکمت (و دانش) نیاموزید، زیرا به حکمت ستم مى شود و علم را از اهلش (و شایستگان) مضایقه نکنید، براى این که به شایستگان ستم مى شود. از ستمگر (که حق شخصى شما را نادیده گرفته است) انتقام نگیرید مبادا که ارزشتان از بین برود. اعمالتان را خالص گردانید و براى (جلب رضایت) مردم کارى نکنید، چرا که اگر ریا کنید عملتان از بین مى رود. از انفاق آنچه دارید خودارى نکنید که اگر مضایقه کنید خدا خیرش را کم مى کند.

اى مردم! امور بر سه قسم است: بعضى از امور رشد (و درستى) آن روشن است پس از آن بیرون کنید بعضى از آنها بطلانش آشکار است پس از آنها بپرهیزید و بعضى از آنها که بر شما مشتبه است، براى شناخت آن امور، آنها را به خدا برگردانید.

نور هدایت این حدیث، از دو قسمت تشکیل شده است که در قسمت اوّل پیامبر(صلى الله علیه وآله) پنج دستور مى دهد و در قسمت دوم، راجع به ترک شبهات بحث مى فرماید.

هدایت مخصوص کسانى است که زمینه هاى قبلى داشته باشند. در قدیم علما به هر شاگردى اجازه نمى دادند که در محضر درس آنان حاضر شود. امتحان اخلاقى مى کردند که این فرد چه مرحله از تقوا را داراست

1 ـ به نااهل دانش نیاموزید، زیرا به علم ظلم مى شود.

2 ـ علم را از اهلش مضایقه نکنید، چرا که به آنان ظلم مى شود. از این تعبیر، استفاده مى شود که براى دانشجو و طالب علم شرایطى لازم است که از جمله آن قابلیت شخص است در غیر این صورت، شایسته علم آموزى را ندارد آن هم علمى که ثوابهاى زیادى براى آن ذکر شده است. پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: کسى که لایق دانش اندوزى نیست به او چیزى نیاموزید، چرا که وقتى علم به دست او بیفتد در راههاى انحرافى استفاده مى کند و دنیایى را ویران مى سازد، چون جاهل نه جایى را خراب مى کند و نه جایى را آباد. در همین عصرِ حاضر، کسانى که دنیا را به فساد مى کشند، عالمند. سرکرده هاى دولتهاى استعمارى جزء علما و دانشمندان هستند.

علم

قرآن تعبیرات مختلفى دارد، چون آیه 2 سوره بقره: «هُدًى لِلْمُتَّقِین» یا آیه 67 سوره یونس: «... اِنَّ فِى ذلِکَ لاَیات لِقَوْم یَسْمَعُوندر اینها [=شب و روز] نشانه هایى است براى کسانى که گوش شنوا دارند.» که مى فهماند علم بى تهذیب ثمرى ندارد. معلوم مى شود هدایت مخصوص کسانى است که زمینه هاى قبلى داشته باشند. در قدیم علما به هر شاگردى اجازه نمى دادند که در محضر درس آنان حاضر شود. امتحان اخلاقى مى کردند که این فرد چه مرحله از تقوا را داراست.

البته نباید کسى علم را احتکار کند باید به اهلش بیاموزد و با دانش خویش دردهاى مردم را دوا کند فرقى نمى کند دردهاى مادّى باشد یا معنوى، هر چند دردهاى روحى و معنوى بسیار مهمتر است، چرا که خدا از همه این چیزها حساب مى کشد. در بحار، ج 2، ص 80 آمده است: «ما أَخَذَ اللهُ عَلى اَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ یَتَعَلَّمُوا، حَتّى أَخَذَ عَلى اَهْلِ الْعِلْمِ اَنْ یُعَلِّمُوا ؛ قبل از آن که خدا از جاهلان پیمان بگیرد که درس بخوانند، از علما پیمان گرفته که درس بدهند.»در اسلام هم تعلّم واجب است و هم تعلیم، و این دو وجوب، از هم جدا نیست، چون لازم و ملزوم یکدیگر هستند.

3 ـ اگر ظالمى به شما ظلم کرد و شما هم انتقام بگیرید، ارزشتان از بین مى رود و مثل او مى شوید. البته این در جایى است که ظالم از آن عفو، سوء استفاده نکند یا این بخشش، عکس العمل نامطلوبى در جامعه نداشته باشد.

اگر کسى از شماچیزى خواست،از آنچه دارید مضایقه نکنید. چرا که اگر خوددارى ورزید خدا خیرش را قطع مى کند، زیرا کَمالُ الْجُودِ بَذْلُ الْمَوْجُودِ است. میزبان اگر آنچه دارد براى میهمان نیاورد ظلم کرده و میهمان هم اگربیش ازآنچه میزبان دارد تقاضا کند ظالم است

4ـ «اعمالتان را خالص و بدون ریا انجام دهید.» چنین کارى بسیار مشکل است، چون ریا، فقط یکى از سرچشمه هاى فساد عمل است و عوامل دیگرى چون عُجْب، شهوات نفسانى و... نیز هست که عمل را تباه مى گرداند مثلاً، گاهى نماز مى خوانم براى این که خودم از خودم راضى باشم کارى به مردم هم ندارم که خود این، باعث نوعى فساد در عمل است، یا نماز را از روى عادت مى خوانم یا نماز شب به جا مى آورم تا از دیگران برتر باشم و ...، که این انگیزه ها نیز عمل را فاسد مى گرداند.

5 ـ اگر کسى از شما چیزى خواست، از آنچه دارید مضایقه نکنید. چرا که اگر خوددارى ورزید خدا خیرش را قطع مى کند، زیرا کَمالُ الْجُودِ بَذْلُ الْمَوْجُودِ است. میزبان اگر آنچه دارد براى میهمان نیاورد ظلم کرده و میهمان هم اگر بیش از آنچه میزبان دارد تقاضا کند ظالم است.

بخشش

اگر انسان بخواهد واقعاً حال و نشاط داشته باشد باید از غذاهاى مشتبه، جلسات و حرفهاى مشتبه بپرهیزد و واقعاً باید در مقام عمل، احتیاط کند.

1. به قول سنایى:

چو دزدى با چراغ آید                             گزیده تر برد کالا

2. در روایات دانشمندانى که در جامعه تنها مانده اند و کسى از علومشان بهره نمى گیرد به «بئر معطله» تفسیر شده است. از امام موسى بن جعفر(علیهماالسلام) نقل شده که فرمود: «چاه معطل که از آن بهره نمى گیرند، امام خاموش، و قصر محکم سر برافراشته، امام ناطق است.» (تفسیر نمونه، ج 14، ص 126)

3. اشکال نشود که این جمله در دفاع از ظالمان است، براى اینکه «اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ ؛ خداوند هرگز ظالمان را دوست ندارد». بلکه هدف از گذشت و عفو، هدایت گمراهان و استحکام پیوندهاى اجتماعى است.

و ضمناً کسانى شایسته عفوند که از مرکب ظلم پیاده شوند، و از گذشته خود پشیمان گردند، و در مقام اصلاح خویش برآیند، نه ظالمانى که عفو، آنها را جسورتر و جرى تر مى کند.

و به تعبیر روشنتر، عفو و مجازات هر کدام جاى ویژه اى دارد. عفو در جایى است که انسان قدرت بر انتقام دارد، و اگر مى بخشد از موضع ضعف نیست. این عفو سازنده است، هم براى مظلوم پیروز، چرا به او تسلط بر نفس و صفاى دل مى بخشد، و هم براى ظالم مغلوب، که او را به اصلاح خویش وامى دارد. (تفسیر نمونه، ج 20، ص 466)

4. در روایات اسلامى بعد از مسأله نیّت روى «اخلاص» تکیّه شده است که اگر آن باشد، عمل فوق العاده پرارزش وگرنه فاقد ارزش خواهد بود.

اگر ظالمى به شما ظلم کرد و شما هم انتقام بگیرید، ارزشتان از بین مى رود و مثل او مى شوید. البته این در جایى است که ظالم از آن عفو، سوء استفاده نکند یا این بخشش، عکس العمل نامطلوبى در جامعه نداشته باشد

«اخلاص» آن است که محرک انسان از هرگونه شایبه غیر الهى پاک باشد و مى توان آن را «توحید نیّت» گذاشت یعنى، در تمام برنامه ها تنها به پروردگار و رضاى او اندیشیدن.

جالب توجه این که در شأن نزول آیات 109 و 110 سوره کهف نقل شده: شخصى خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد عرض کرد: یا رسول الله! من در راه خدا انفاق مى کنم و صله رحم به جا مى آورم، و این اعمال را فقط به خاطر الله انجام مى دهم، امّا هنگامى که مردم از این اعمال من سخن مى گویند و ستایش مى کنند مسرور و خوشحال مى شوم، این اعمال من چگونه است؟

پیامبر(صلى الله علیه وآله) سکوت فرمود و سخنى نگفت، تا این که این آیات نازل شد: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّه فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لایُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّه اَحَداً پس هر کس امید لقاى پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد، و کسى را در عبادت پروردگارش شریک قرار ندهد.» آن گاه حضرت(صلى الله علیه وآله)به این سۆال پاسخ داد که، «تنها عملى مقبول درگاه خداست که با اخلاص کامل همراه باشد.»

بدون شک منظور از این روایت آن حالت سرور غیر اختیارى نیست، بلکه حالتى است که انگیزه عمل انسان گردد و یا حکایت از عدم خلوص نیّت کند.

عمل خالص تا آن حدّ در اسلام مورد اهمیّت است که در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: «مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَربعینَ یَوْماً اَجْرَى اللهُ یَنابیعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِه اِلى لِسانِه؛ کسى که چهل روز اعمال خود را خالصانه انجام دهد، خداوند چشمه هاى حکمت و دانش را از قلبش بر زبانش جارى مى کند.» (تفسیر نمونه، ج 12، ص 579)

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : کتاب انوار هدایت جلد 1 ،آیت الله مکارم شیرازی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.