تبیان، دستیار زندگی
پس از پایان جنگی خونین و نابودی منطقه سیزدهم ، کاپیتول بر همه مناطق دوازده گانه حاکم شده و طی عهدنامه ای مقرر می شود که هر منطقه یک زن و یک مرد بین 12 تا 18 سال را در مراسمی به نام « عطش مبارزه » شرکت دهد . این پیشکش ها باید به نماینده کاپیتول تحویل داده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تشنگی که درمان ندارد

نگاهی به فیلم « عطش مبارزه »


پس از پایان جنگی خونین و نابودی منطقه سیزدهم ، کاپیتول بر همه مناطق دوازده گانه حاکم شده و طی عهدنامه ای مقرر می شود که هر منطقه یک زن و یک مرد بین 12 تا 18 سال را در مراسمی به نام « عطش مبارزه » شرکت دهد . این پیشکش ها باید به نماینده کاپیتول تحویل داده شده تا پس از آماده سازی به میدان مبارزه فرستاده شوند . 24 نفر انتخاب شده باید تا سر حد مرگ با هم مبازره کرده تا در پایان یک نفر باقی بماند ...


فیلم « عطش مبارزه »

علیرغم تبلیغات زیاد و سر و صداهای بسیاری که پیرامون این فیلم شد ، به جرات می توان گفت «عطش مبارزه» فلیمی‌ست به شدت متوسط ( و حتی پایین تر ) با ایراداتی فاحش که نه از لحاظ فرم و نه از نظر مضمون هیچ حرفی برای گفتن نداشته و واضح است که فروش بالای فیلم تنها به دلیل رمان محبوب « سوزان کالینز » بوده و اگر بخواهیم فیلم را به طور مستقل مورد بررسی قرار دهیم پی خواهیم برد که « عطش مبارزه » نه تعلیق دارد و نه غافلگیری ؛ کنجکاوی نصف و نیمه ای هم که در ابتدای فیلم ایجاد می شود متاسفانه بدلیل مدت زمان طولانی و خیل عناصر بی خاصیت و بی ارتباط با یکدیگر و بسیاری از وقایع بی نتیجه ، از بین رفته ، و از ارزش فیلم به شدت کاسته است . فیلمساز اگر سه گانه « سوزان کالینز » را به شکل سریال می ساخت ، سریالی بسیار جذاب از کار در می آمد و فرصت کافی برای پرداخت شخصیتها ، چرایی و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر ، پرداخت موقعیت زمانی و مکانی ( که در فیلمهای پسارستاخیزی و علمی تخیلی نقشی تعیین کننده دارد ) و نیز به نتیجه رساند بسیاری از رویدادها و ارتباط آنها با روایت اصلی و رسیدن به مضمونی رسا و گویا را داشت ؛ اما با کمال تاسف این اتفاق نیافتاده و ما صرفا با فیلمی بسیار معمولی رو برو هستیم که از خود هویتی مستقل نداشته و کاملا وابسته به رمان « سوزان کالینز » است .

پس از آنکه اطلاعاتی درباره زمان و مکان فیلم و مبارزه ای که قرار است شاهد آن باشیم به بیننده داده می شود با شخصیت اصلی فیلم آشنا می شویم . « کتنیس اوردین » دختری است 16 ساله که در کنار خواهر 12 ساله و مادرش در منطقه 12 زندگی کرده و در تیراندازی با کمان مهارت ویژه ای دارد . روزی که نماینده کاپیتول برای انتخاب دو مبارز به منطقه 12 می آید بر حسب اتفاق خواهر کتنیس انتخاب شده ولی کتنیس داوطلب شده و به جای خواهرش در مسابقات شرکت می کند . چند مشکل اساسی در فیلم دیده می شود . اول آنکه زمان و مکان وقوع قصه بسیار مختصر معرفی شده و در مورد مناطق و کاپیتول جز اطلاعاتی اندک که در ابتدای فیلم و بعد از آن از زبان «هیمیچ» ( مربی کتنیس ) به بیننده داده شده چیز دیگری ارائه نمی شود این مشکل زمانی خود را نشان می دهد که کتنیس به همراه «پیتا ملارک» ( منتخب دیگر منطقه 12 ) وارد شهر مسابقات می شود که تا انتها هیچ اطلاعاتی درباره شهر و مردم و آداب و رسوم آنها ارائه نمی شود . اما اگر به توان مشکل اول را نادیده گرفت اشکال دوم را به هیچ وجه نمی توان ندید که همانا مسئله پرداخت بسیار ضعیف شخصیتها خصوصا شخصیت « کتنیس » است . با آنکه محور تمام رویدادها « کتنیس » می باشد ولی ما چیز زیادی در مورد او نمی دانیم . گذشته ، علایق ، کمبودها و قوت های روانی و خانوادگی ،‌ رازهای درونی و بیرونی و ... خلاصه غیر از مهارت بالای او در تیر اندازی و اینکه با خواهر و مادرش زندگی می کند چیز دیگری تا انتها گفته نشده و بازی جنیفر لارنس با آن چهره ماتم زده و غم انگیزش که در طول فیلم هر آن منتظریم اشک از دیدگانش جاری شود ، هیچ انگیزه ای برای همذات پنداری بوجود نمی آورد .

از نظر مضمون نیز مشخص نیست فیلم چه می خواهد بگوید ؛ فیلم به تمام مضامینی همچون فداکاری ، عشق ، غرور ، جنون و سبعیت آدمی و انتقام اشاره کرده ولی به دلیل پرداخت نکردن دقیق و واضح هر کدام مشخص نیست « عطش مبارزه » چه هدفی را دنبال می کند .

پس از آماده شدن برای مبارزه 24 نفر وارد جنگلی شده که باید در آن همانند گلادیاتورها با یکدیگر نبرد کرده تا در انتها یکی از مبارزین باقی بماند . فرد باقی مانده می تواند تا پایان عمر در رفاه کامل زندگی کند . مشکل دیگری که در فیلم دیده می شود پرداخت نکردن شخصیت دیگر مبارزین است . جز « کتنیس » و «پیتا » کوچکترین اشاره ای به ابعاد شخصیتی 22 مبارز دیگر نمی شود و این سوال پیش می آید که شاید 22 نفر دیگر انسانهایی بسیار بهتر از « کتنیس » و «پیتا » بوده و ما چرا نباید با آنها همذات پنداری کرده و قصه را در کنار آنها دنبال کنیم . به عنوان مثال چرا نباید با پسری که از همان ابتدا می خواهد « کتنیس » را از سر راه بردارد همذات پنداری کرد ؛ او نیز همانند « کتنیس » صرفا گلادیاتوری است در میدان نبرد و چاره ای جز کشتن دیگران ندارد .

فیلم « عطش مبارزه »

وجود شخصیت «هیمیچ» نیز دیگر ایراد فیلم بوده بطوریکه اساسا حضور او و کارکردش در فیلم مشخص نیست . او که قرار است در نقش مربی و استاد و منبع دانایی « کتنیس » و «پیتا » ظاهر شود برای «پیتا » که هیچ کار خاصی نکرده ، و جز نصیحتی کوتاه قبل از ورود به مسابقه هیچ نقشی در تربیت و آگاهی بخشی « کتنیس » نیز ندارد و تنها کار مفیدی که برای « کتنیس » می کند درخواست و پیشنهادی است که به مجری مسابقات برای نجات « کتنیس » داده که این کار را نیز شخص دیگری می توانست انجام دهد .

رویدادهای بی نتیجه نیز از دیگر ایرادات فیلم است . به عنوان مثال پس از کشته شدن یکی از مبارزین که دختری ست سیاه پوست ، طی صحنه ای مردم منطقه او را شاهدیم که شورش می کنند ولی به نتیجه و عاقبت شورش و قیام مردمی اشاره ای نمی شود.

از نظر مضمون نیز مشخص نیست فیلم چه می خواهد بگوید ؛ فیلم به تمام مضامینی همچون فداکاری ، عشق ، غرور ، جنون و سبعیت آدمی و انتقام اشاره کرده ولی به دلیل پرداخت نکردن دقیق و واضح هر کدام مشخص نیست « عطش مبارزه » چه هدفی را دنبال می کند . اشکالات ذکر شده که فقط بخش کوچکی از ایرادات فیلم است موجب می شود این فیلم را نیز در ردیف دیگر فیلمهای تجاری هالیوود قرار داده که تنها و تنها (آن هم به لطف شهرت و محبوبیت رمان) برای گیشه و جارو کردن پول ساخته شده است .

The Hunger Games

عطش مبارزه

محصول 2012

هنرپیشگان : جنیفر لارنس ، جاش هاچرسون ، وودی هرلسون

نویسنده و کارگردان : گری راس

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:سینمای ایران / مهدی علیپور