تبیان، دستیار زندگی
ما وجدان وهابى را در این مورد قاضى و داور قرار مى‏دهیم كه آیا در «شعائر الهى» بودنِ انبیا و رسل، تردیدى هست؟ و آیا حفظ آثار و اشیاى وابسته به آنها تعظیم و ارج نهادن نیست؟ و خلاصه آیا تعمیر قبور و تنظیف محیطِ خاك آنها، تعظیم و تكریم است یا ویران كردن و به
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توجیهی بی اساس بر اهانت

بقیع


در ذهن هر انسانی که کمی در تاریخ نظر کند این سۆال مطرح می شود که فرقه تازه تأسیس وهابیت که سابقه ای در صدر اسلام ندارد و بعدها به وجود آمده است چرا و به چه علت و توجیه شرعی و یا عقلی قبور ائمه بقیع علیهم السلام که بنایی قدیمی بوده است را تخریب کرده است. جواب این سۆال  و اشکالات وارده بر آن را فقیه متکلم معاصر آیت الله سبحانی در کتاب ارزشمندشان آیین وهابیت آورده اند. خلاصه جواب و اشکال در ذیل آورده شده است.


فتوا بر تخریب قبور ائمه بقیع

«از مسائلى كه وهابیان درباره آن حساسیت خاصى دارند، مسأله تعمیر قبور و ساختن بنا، بر روى قبور پیامبران و اولیاى الهى و صالحان است. براى نخستین بار این مسأله را ابن تیمیه و شاگرد معروف او ابن قیم عنوان كرده و بر تحریمِ ساختن بنا و لزوم ویرانى آن، فتوا داده‏اند. ابن قیم در کتاب «زاد المعاد فی هدی خیر العباد» می گوید:

ویران کردن بنایی که روی قبور ساخته شده واجب است و پس از قدرت بر هدم و ویران کردن آن، ابقاء آنها به همان صورت حتی یک روز هم جایز نیست! »[1]

اقدام سعودیها بر تخریب قبور

در سال 1344 ه. ق. كه سعودیها بر مكه و مدینه و اطراف آن سلطه پیدا كردند، به فكر افتادند كه براى تخریب مشاهد بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسكى به دست آورند و با گرفتن فتوا از علماى مدینه، راه را بر تخریب آن هموار نمایند و افكار عمومى مردم حجاز را كه هرگز با این اعمال موافق نبودند، براى این كار آماده سازند... پس از گرفتن فتوا از پانزده عالم مدینه و پخش آن در حجاز، تخریب بى‏امان آثار خاندان رسالت در هشتم شوال همان سال آغاز گردید[2] و تمام آثار اهل بیت و صحابه پیامبر، از میان رفت و اثاثیه گرانبهاى حرم ائمه بقیع غارت شد و قبرستان بقیع به صورتى درآمد كه انسان از دیدن آن سخت ناراحت می شود.[3]

دلایل وهابیت بر تخریب قبور

وهابیت برای اقدام خود باید دلیل و توجیهی می آوردند که مسلمانان جهان در برابر چنین عملی واکنش تندی نشان ندهند هر چند تاریخ شاهد اعتراضات بسیار از سوی مۆمنین است.

در سال 1344 ه. ق. كه سعودیها بر مكه و مدینه و اطراف آن سلطه پیدا كردند، به فكر افتادند كه براى تخریب مشاهد بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسكى به دست آورند و با گرفتن فتوا از علماى مدینه، راه را بر تخریب آن هموار نمایند و افكار عمومى مردم حجاز را كه هرگز با این اعمال موافق نبودند، براى این كار آماده سازند

«با انتشار خبر تخریب ابنیه بقیع، به ‏خصوص آثار قبور پیشوایان معصومِ مدفون در آن قبرستان، افكار عمومى در ایران به ‏شدت تحت تأثیر قرار گرفت و شیعیان از خود واكنش‏هاى شدیدى نشان دادند بگونه‏اى كه رییس‏الوزراى وقت، مجبور شد روز شانزدهم صفر را عزاى عمومی اعلام کند.»[4]

اما دلایل آنان در تخریب اماکن مقدسه چه بود؟

«غالباً در نوشته‏هاى خود بر دو دلیل تكیه مى‏كنند:

1- اتفاق علماى اسلام بر تحریم آن.

2- حدیث ابى الهیاج از امیرمۆمنان على علیه السلام و برخى دیگر مانند آن.»[5]

اما نظر قرآن درباره بنا، تعمیر و ... بر روى قبر چیست، آیا حكم آن از دیدگاه قرآن را مى‏توان به دست آورد؟ آیا امت اسلامى به راستى بر تحریم آن اتفاق دارند، یا در تمام ادوار اسلامى، جریان بر خلاف بوده است و در زمان خود پیامبر و یاران او تعمیر قبور و ساختن خانه و سایبان بر آن، وجود داشته است؟ مقصود از حدیث ابى الهیاج كه مورد استفاده گروه وهابى است چیست؟

بقیع

1.نظر قرآن درباره تعمیر قبور

استاد سبحانی در  این موضوع به چهار نکته اشاره می کند که نشان دهنده تأیید قرآن بر تعمیر قبور است.

الف- تعمیر و حفظ قبور اولیا، تعظیم شعائر الهى است: استاد بعد از بحث مفصلی در این باب با سۆالی به این قسمت از بحث پایان می دهد:

«ما وجدان وهابى را در این مورد قاضى و داور قرار مى‏دهیم كه آیا در «شعائر الهى» بودنِ انبیا و رسل، تردیدى هست؟ و آیا حفظ آثار و اشیاى وابسته به آنها تعظیم و ارج نهادن نیست؟ و خلاصه آیا تعمیر قبور و تنظیف محیطِ خاك آنها، تعظیم و تكریم است یا ویران كردن و به صورت ویرانه درآوردن قبر آنها؟!» [6]

ب. احترام به اهل بیت علیهم السلام در قرآن.

ج. تعمیر قبور امتهای پیشین: استاد با ذکر سه آیه مربوط به اصحاب کهف این نتیجه را می گیرند که: «با توجه به این سه آیه مباركه، هرگز نمى‏توان تعمیر قبور اولیاى الهى و صالحان را عملى حرام و یا مكروه قلمداد كرد، بلكه باید آن را نوعى تعظیم شعائر و تظاهر به مودّت در قربى تلقى نمود و مایه تكریم آنها شمرد.» [7]

د. ترفیع بیوت مخصوص: استاد در این قسمت به سوره نور آیات 36 و 37 اشاره می کند و قبور ائمه را از مصادیق خانه هایی می داند که خداوند اذن داده است تا رفعت یابند و یاد خدا در آنها گفته شود. ایشان رفعت این بیوت را، چه رفعت ظاهری و چه رفعت معنوی معنا شود، نتیجه هر دو را یکی می داند و آن حفظ این قبور است نه تخریب آنها.

ما وجدان وهابى را در این مورد قاضى و داور قرار مى‏دهیم كه آیا در «شعائر الهى» بودنِ انبیا و رسل، تردیدى هست؟ و آیا حفظ آثار و اشیاى وابسته به آنها تعظیم و ارج نهادن نیست؟ و خلاصه آیا تعمیر قبور و تنظیف محیطِ خاك آنها، تعظیم و تكریم است یا ویران كردن و به صورت ویرانه درآوردن قبر آنها؟!

2- امت اسلامى و تعمیر قبور

آنگاه كه اسلام در شبه جزیره انتشار یافت و نور آن بتدریج قسمت مهمى از خاور میانه را در برگرفت، در آن روز قبور پیامبرانى كه مدفن آنان شناخته شده بود، سقف و سایبان بلكه قبه و بارگاه داشت و هم اكنون قسمتى از قبور آنان به همان شكل باقى است.[8]

چنین سیره ای که از صدر اسلام وجود داشته نشان می دهد که ادعای اتفاق علما بر تحریم بنا بر قبور نیز صحیح نیست و الا در رأس علمای دین، شخص پیامبر اسلام باید با این بناها مقابله می کردند. در حالی که برخلاف ادعای ایشان آنچه تاریخ گواهی می دهد مخالفت اکثریت علما و فقهای اسلامی با فتاوای نادر علمای وهابی است.

بررسی حدیث ابى الهیاج‏

وهابیان این حدیث را مستمسك خود قرار داده‏اند، بدون این كه در سند و دلالت حدیث دقت کنند. متأسفانه این حدیث از هر دو نظر مورد ایراد است، بخصوص از نظر «دلالت» كه ربطى به مقصود آنان ندارد. امّا از نظر سند، اشخاصى كه آن را روایت كرده‏اند موثق بودنشان مورد اتفاق دانشمندان حدیث شناس نیست. و امّا دلالت حدیث، دست كمى از سند آن ندارد.[9]

نکته پایانی در معنا و منظور حدیث اینکه:

«از همه این گفته‏ها صرفنظر مى‏كنیم، و فرض مى‏كنیم كه امام علیه السلام به «ابى الهَیّاج» دستور داده است تمام قبرهاى بلند را با زمین یكسان كند، ولى حدیث هرگز گواه بر این نیست كه باید بنا و ساختمانى كه روى قبرها قرار دارد تخریب و نابود شود.»[10]

برای کسب اطلاعات تکمیلی در بررسی حدیث ابی الهیاج به کتاب استاد سبحانی مراجعه شود.

پی نوشت:

1.آیین وهابیت، آیة الله شیخ جعفر سبحانى‏، ص36،نشر مشعر، تهران‏،سال چاپ: 1364

2.استاد در پاورقی کتاب تصریح می کند که: باید گفت تسلط و تخریب هر دو، در سال 1344، انجام گرفته است و مرحوم سید محسن امین تاریخ تسلط كامل و تخریب را سال 1344 ه. ق. دانسته است. به كتاب «كشف الارتیاب»، ص 60- 56 مراجعه شود.

3.آیین وهابیت، ص37و 38

4.تخریب و بازسازى بقیع به روایت اسناد، سید على قاضى عسكر، ص49، نشر مشعر، تهران‏ چاپ سوم 1386

5. آیین وهابیت ،ص40

6.همان، ص43 و 44

7. همان، ص45

8. همان، ص49

9.همان،ص57 تا ص60

10.همان،ص66

                                                                                                                                          سید روح الله علوی

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.