کعبه ی دل ها
باز کن بر روى من آغوش جان را اى بقیع تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع خاکى اما برتر از افلاک دارى جایگاه در تو مىبینم شکوهِ آسمان را اى بقیع پنج خورشیدِ جهان افروز در دامان توست کرده اى رشک فلک این خاکدان را اى بقیع مىرسیم از گرد ره با کوله بار اشک و آه بار ده این کاروانِ خسته جان را اى بقیع جز تو غم هاى على را هیچ کس باور نکرد مىکشى بر دوش خود بارى گران را اى بقیع باز گو با ما، مزار کعبه ی دل ها کجاست در کجا کردى نهان آن بى نشان را اى بقیع قطرهاى، اما در آغوش تو دریا خفته است کردهاى پنهان تو موجى بیکران را اى بقیع چشم تو خون گرید و «پروانه» مىداند کجاست چشمه ی جوشان این اشکِ روان را اى بقیع بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
محمد علی مجاهدی (پروانه)