شعر در ابتدا حدیث نفس است . بازتاب حالات درونی شاعر. گاه در خدمت حرکتی اجتماعی قرار می گیرد و مخاطب شعر این را درک می کند . برای برخی از شعرا ، هر گز این دنیای شخصی به حرکتی اجتماعی تبدیل نمی شود . گاهی هم فقط به انسان سازی مجرد کمک می کند تا شاید در پس ا

پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۱ - ۰۰:۰۰
جهان شاعرانه ی ملموس

جهان شاعرانه ی ملموس


شعر در ابتدا حدیث نفس است . بازتاب حالات درونی شاعر. گاه در خدمت حرکتی اجتماعی قرار می گیرد و مخاطب شعر این را درک می کند . برای برخی از شعرا ، هر گز این دنیای شخصی به حرکتی اجتماعی تبدیل نمی شود . گاهی هم فقط به انسان سازی مجرد کمک می کند تا شاید در پس این خودشناسی ، آمادگی برای تغییرات اجتماعی فراهم شود


سهراب سپهری

سهراب سپهری، لطیف ترین شاعر تاریخ ادب فارسی است. این ادعای اغراق آمیز به هم روزگاریش با ما مربوط نیست. شاید تا خیلی از بعدها، کسی نتواند، وجه لطیف انسانی یک انسان را در شعرش بازتاب دهد. شعر ترجمه پذیر سهراب سپهری به دنیای نوی اجتماعی در حال شکل گیری زمانش تعلق ندارد. ادوار دهه های چهل و پنجاه که درگیر تضارب آرا و یافتن فضای گفت و گو و جدل بود و بعد در شکل مدنی آن به تغییر نظام سیاسی در ایران منتهی شد، تأثیر دوسویه ی قابل استنادی به شعر سهراب ندارد.

گزینش واژه ی مرکب قابل استناد به وجه ذکر مختصات در نقد ادبی است وگرنه که شعر سهراب بازتاب تغییر رویه ی مشی شخصی در تغییرات اجتماعی اواخر دهه ی پنجاه خورشیدی است.

بزرگانی چون دیوژن، سقراط و افلاطون در دنیای عمیق درونی به سر می بردند که شاید در شکل متبادر آن غالب ترین وجهش، شناخت خویش گرایانه ی انسان باشد. هرچند که این سیر انفس کاملاً شخصی، در برخی موارد به جنگی تمام عیار برای اندیشمند تبدیل می شده است. با این وجود هدف غایی در این مبارزه که نمود بیرونی و اجتماعی پیدا کرده است، هرگز گم نمی شود. زندگی سقراط نمونه ی قابل ذکری از این شیوه ی استنتاج شخصی و بعد از آن تأثیر اجتماعی است. سقراط به چرایی پدیده ها پرداخته است ، فارغ از تاثیری که می تواند در تغییرات اجتماعی داشته باشد ، اما روح در کالبد خلاصه شده ی هم عصرانش را به حیرت و تکاپو وا می دارد و حالا از اقبالی معلوم نیست بلند است یا نه جان بر سر این عقیده می گذارد.

شاید این قائلیت خودشناسی و خداگریی شخصی ولی منجر به تأثیر اجتماعی را در احوال بزرگانی چون ابن سینا، ملاصدرا و علامه مرتضی مطهری نیز بتوان جست و جو کرد.

نقش حافظ و سعدی و مولوی در حفظ فرهنگ آیینی و ملی فارسی زبانان، همزمان با یورش مغول، نقش انکارناپذیری است. وظیفه ای که عالم و عارف و اندیشمند دینی با وجود برچسب مشخص نمی توانستند، در دوران اختناق تسلط مغولی به درستی ایفا کنند، شاعران به عهده گرفته اند.

نام هایی که ذکر شد بیشتر در حوزه ی اندیشه ی مجرد به هستی شناسی پدیده ها یا به تعبیر متداول در دایره ی حکمت و فلسفه قابل بررسی باشند و این حکایت برای دنیای یک شاعر، زبان روایی دیگری طلب کند. با این وجود دنیای شاعران، با وجود تمام مناسبات و ملاحظات و گاه محدودیت ها، نفوذ شگفت انگیزی در ریشه های تفکری جامعه داشته است. نقش حافظ و سعدی و مولوی در حفظ فرهنگ آیینی و ملی فارسی زبانان، همزمان با یورش مغول، نقش انکارناپذیری است. وظیفه ای که عالم و عارف و اندیشمند دینی با وجود برچسب مشخص نمی توانستند، در دوران اختناق تسلط مغولی به درستی ایفا کنند، شاعران به عهده گرفته اند.

در دوران معاصر هم، به ویژه از انقلاب مشروطه به این طرف، در هنگامه ی جنگ های جهانی اول و دوم، در قیام ملی شدن نفت، شکل گیری و شهادت فداییان اسلام و موثرترین دوران تاریخی، انقلاب اسلامی سال پنجاه و هفت، شعر نقش اجتماعی ویژه ای داشته است. اضافه شدن نمادهای ادبی -که منبعث از قیام مذهبی و ملی مردم ایران است- به شعر، نشانه ی این پویایی و پوست اندازی است.

اما شعر سهراب شاید به ظاهر از کنار این بحبوبه آرام بگذرد. کاری به تحولات اجتماعی نداشته باشد. در رثای جوانان مبارز وطن سروده نشده باشد و واژه ای ارزش مند مثل آزادی را مدام هجی نکند. اما برای آن سال ها که نیاز به مبارزه بود. مبارزه ای که اهدافش در بستر اجتماعی برای زندگی شهروندی بهتر، دنبال نمی شد و افق های دورش، ریشه در پیغام معنوی داشته است، نیاز به انسانی بود که پیش از ساختن پیرامونش باید نظری به خودی خود می کرد و این دوباره یافتن و درست یافتن که به ظاهر کاملاً شخصی است در شعر سهراب خود را نشان می دهد.

... من مسلمانم. قبله ام یک گل سرخ. جانمازم چشمه. مهرم نور. دشت سجاده ی من و خدایی دارم که در این نزدیکی است ...

مجتبی شاعری

بخش ادبیات تبیان

برچسب‌ها

  • [placeholder]
  • [placeholder]