تبیان، دستیار زندگی
پیامبران همواره دعوت خود به خداپرستى را تـكـرار و یـادآورى مـى كـرده انـد تـا بـه ایـن وسـیـله پرده هاى غفلت و غرایز حیوانى را از روى فـطـرت انـسـانـى كنار بزنند و انسان را به اصل خویش بازگردانند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فطرت خداشناسى

خداشناسی


مـنـظـور از فـطرت خداشناسى یا خداشناسى فطرى آن است كه انسان در ذات خویش ‍ خدا را مى شناسد و به او ایمان دارد.


خداشناسى فطرى دوگونه است :

الف ـ خداشناسى فطرى حصولى :

عـقـل فـطـرى انـسـان بـراى تـصـدیـق وجـود خـدا بـه تـلاش و كـوشـش بـراى به دست آوردن مـقدمات استدلالى نیازى ندارد، بلكه به آسانى درمى یابد كه وجود انسان و پدیده هاى جهان ، وجودى نیازمند است و این مجموعه نیازمند، به خدایى بى نیاز محتاج است كه نیازها را بـرآورده مـى سـازد. به همین دلیل، هـمـه آدمـیـان بـه آسـانـى مـى تـوانـنـد بـر وجـود خـدا دلیل بیاورند و به وجودش پى ببرند.

ب ـ خداشناسى فطرى حضورى :

مـنـظـور ایـن اسـت كه در درون انسان شناختى ژرف از خداوند هست و وقتی او به درون خود رجوع كند، این شناخت را خواهد یافت .

آیاتى از قرآن مجید به این گونه خداشناسى اشاره دارد؛ مانند:

((فـَاَقـِمْ وَجـْهَكَ لِلدّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِكَ الدّینُ الْقَیِّمُ وَ لكِنَّ اَكْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ)) (روم (30)، آیه 30)

پـس ، روى خـود را با گرایش تمام به حقّ، به سوى این دین كن ، با همان سرشتى كه خداوند مردم را بر آن سرشته است . آفرینش خداوند، تغییرپذیر نیست . این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمى دانند.

مـنـظـور از دیـن در ایـن آیه ، یا همه معارف دین است كه در این صورت ، توحید نیز جزئى از آن مـعـارف اسـت و فـطـرت انـسـانـى بـا آن سـرشـته شده است و یا منظور، ریشه همه اعـتقادات ، یعنى توحید است . به هر حال ، این آیه دلالت دارد بر آن كه وجود انسان بر شناخت خـداونـد سـرشـتـه شـده و هـمـه انـسان ها در این ویژگى مشتركند و تغییر و تحولى در آن نمى یـابـنـد، گـرچـه خـودشان از آن آگـاه نباشند.

عـقـل فـطـرى انـسـان بـراى تـصـدیـق وجـود خـدا بـه تـلاش و كـوشـش بـراى به دست آوردن مـقدمات استدلالى نیازى ندارد، بلكه به آسانى درمى یابد كه وجود انسان و پدیده هاى جهان ، وجودى نیازمند است و این مجموعه نیازمند، به خدایى بى نیاز محتاج است كه نیازها را بـرآورده مـى سـازد

امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به كسى كه از تفسیر آیه مذكور پرسیده بود، فرمودند: ((منظور، توحید است.)) (الكافى ، ج 2، ص 10)

حجاب هاى فطرت

ممكن است كسى بگوید: ((اگر خداجویى و خداشناسى فطرى است و در نهاد و سرشت آدمى نهفته اسـت ، پـس چـرا بـرخـى انسانها از آن بـى بـهـره اند و خداوند را باور ندارند؟)) در پاسخ مى گـویـیـم مـعـنـاى اینكه خداجویى فطرى است ، این نیست كه فطرت در انسان ها همواره در یك حدّ باقى مى ماند، بلكه مى توان امر فطرى را ضعیف و كم رنگ كرد و بر روى آن سرپوش نهاد؛ مـانـنـد غریزه جنسى كه جزو سرشت انسان است و حال آنكه هستند كسانى كه تا پایان زندگى ازدواج نـمـى كـنند. بنابراین ، خمیر مایه امور فطرى در نهاد آدمى وجود دارد و انسان مى تواند مـایـه هـاى فـطـرى و ذاتـى خـود را شـكـوفـا كـنـد یـا سـرچـشـمـه هـاى پـاك و زلال آن را تـیـره گـردانـد.

به همین علت، پیامبران همواره دعوت خود به خداپرستى را تـكـرار و یـادآورى مـى كـرده انـد تـا بـه ایـن وسـیـله پرده هاى غفلت و غرایز حیوانى را از روى فـطـرت انـسـانـى كنار بزنند و انسان را به اصل خویش بازگردانند. آنان آمده اند تا مایه هاى نهفته در نهاد بشر را بیرون بكشند و آشكار سازند و امانت الهى فطرتش را بارور كنند و او را به ایمانى پالایش یافته از هرگونه شرك و خرافه، راهنمایی کنند.

امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند:

فطرت

وقتى بیشتر مردمان ، پیمان خدا ـ بر توحید و خداپرستى ـ را شكستند و حق او را به فراموشى سـپـردند و برایش شرك و مانند قرار دادند، شیطان ها آنان را از معرفت خداوند دور ساختند و از پرستش او جدایشان كردند. آن گاه ، خداوند پیامبرانش را میان مردم برانگیخت و آنان را پیاپى فرستاد تا پیمان فطرى اش را از مردم بخواهند و نعمت فراموش شده اش را به یادشان آورند. (نهج البلاغه ، خطبه اوّل ، ص 35)

یكى از دلایل مهم فراموشى فطرت سرگرمى به ظواهر دنیا است . تماس همه جانبه انسان با جـهـان طـبـیـعـت و فـرورفـتـن در زندگى مادى ، این كشش را در حجاب مى برد. انسان همواره تحت تـاثـیـر عـوامـل درونى و بیرونى است كه بر گرایش هاى فطرى اش اثر مى گذارند. او، از حـسـد، جـاه طـلبـى ، خـودخـواهـى ، دنـیـادوسـتـى ، شـهـوات و امـیـال نـفـسـانى اثر مى پذیرد و خدا را فراموش مى كند. ولى گاهی به هنگام پیشامدهاى سخت و بـرخـورد بـا حـوادث نـاگـوار سـهـمـگـیـن ، چـون بیمارى بى علاج ، غرق شدن در آب و سقوط هـواپـیـمـا، امـیـدش از دیـگـر مـوجودات به كلى قطع مى شود و شعله درونى و كشش فطرى اش آشـكـار مـى گردد و ناخودآگاه به پروردگار روى مى آورد و دست نیاز به درگاه بى نیازش بلند مى كند.

بـسـیـارى از مـا بـارهـا ایـن حـالت تـوجـه به خدا را در لحظه هاى سخت زندگى ، در نهان خود احـسـاس كـرده ایـم و در هـنـگـامـه هـاى دشـوار، خـدا را بـا هـمـه وجـود در دل یـافـتـه ایـم ، ولى پـس ‍ از رهـایـى ، بار دیگر در زنـدگـى مـادّى غوطه ور شده و خدا را فراموش كرده ایم .

پیامبران همواره دعوت خود به خداپرستى را تـكـرار و یـادآورى مـى كـرده انـد تـا بـه ایـن وسـیـله پرده هاى غفلت و غرایز حیوانى را از روى فـطـرت انـسـانـى كنار بزنند و انسان را به اصل خویش بازگردانند

قـرآن كـریـم در مـوارد بـسـیـارى به انسان هشدار داده و این حالتش را، كه در وقت بیچارگى و درماندگى به خدا روى مى آورد و پس از رهایى ، او را فراموش مى كند، نكوهش كرده است :

((ثـُمَّ اِذا مـَسَّكـُمُ الضُّرُ فـَاِلَیـْهِ تـَجـْئَرُونََ ثـُمَّ اِذا كـَشـَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ اِذا فَریقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِكُونَ)) (نحل (16)، آیات 52 و 53)

سپس ، وقتى گرفتارى به شما رو آورد، به سوى خداوند ناله و زارى مى كنید [تاگرفتارى را بـرطـرف كـنـد]. سـپـس ، هـنـگـامـى كه گرفتارى را از شما دور مى كند، گروهى از شما به پروردگارشان شرك مى ورزند.

این كه انسان در آن لحظه ها با توجهى خالصانه خدا را مى خواند و با همه وجود به او رو مى كند به این دلیل است كه امیدش از همه جا قطع شده و از غیر خدا بریده است . اگر انسان بتواند هـمـواره ایـن حـقـیقت را، كه اسباب و علل مادى و طبیعى از خود استقلالى ندارند، احساس كند و به ناتوانى و درماندگى خود و دیگر موجودات ایمان آورد، درخواهد یافت كه :

((لا مُۆَثِّرَ فِى الْوُجُودِ اِلا اللّهُ)) در عالم هستى جز خداوند، هیچ مۆ ثر [مستقلى ] نیست . (ایـن جـمـله از جـمـلات مـشـهـور مـیـان حـكـماى الهى است كه مفهوم ((لا اله الا الله )) و ((لا حول و لا قوة الا بالله )) مى باشد)

امیر مۆ منان، على (علیه السلام) مى فرمایند: ((لَنْ تَتَّصِلَ بِالْخالِقِ حَتّى تَنْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ)) تا از خلق نبُرى ، به خالق نمى رسى. (شرح غررالحكم و دررالكلم ، محمد خوانسارى ، ج 5، ص 67)

خلاصه سخن..

انسان فطرتا خداشناس است ، اما گاهی به دائل مختلف از جمله غفلت و بی توجهی به ظاهر خدا را فراموش می کند .پیامبران آمدند تا بشر را از این غفلت نجات داده و این سرایه درونی را به او یادآوری کنند .

                                                                                                                                           فرآوری: آمنه اسفندیاری

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منابع:

یكصد درس از زندگانی امام علی علیه السلام ـ پژوهشکده تحقیقات اسلامی

سایت: مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.