لذت زندگی ایرانی در خانه ایرانی
دم معماران قدیم گرم، که خانه را برای رسیدن به آرامش میساختند. خانههای قدیمی تلفیقی بودند از سردر ورودی، سکوها، هشتیها، ایوانها، دالانها، حیاطها و اتاقها، حوضها، آشپزخانهها و آبریزگاهها.
سکوها بیرون از فضای خانه و چسبیده به در ورودی، جایی برای استراحت رهگذران و محلی برای گفتوگو با همسایهها بود که اگر سرت را بالا میکردی، سازهای هلالی شکل را میدیدی که زمستانها مانع خیس شدن زیر برف و باران بود و تابستانها حکم سایبان در برابر آفتاب سوزان را داشت.
درهای ورودی خانههای قدیمی هم چوبی و دولنگه بود که رویشان کوبههای حلقهای و چکشی سوار بود که صاحبخانه، زن یا مرد بودن مهمان را از روی صدای کوبهها تشخیص میداد.
در ورودی که باز میشد، پای مهمان در اولین گام به هشتیها میرسید؛ به فضایی هشت ضلعی یا نیمه هشت ضلعی که باز هم سکوهایی برای نشستن در آنها وجود داشت.
دالان خانههای قدیم هم حکایت خودش را داشت. همان راهروهای پر پیچ و خمی که به این علت پیچ و تاب داشت که تازه واردان به محض ورود، از فعالیتهای درون حیاط باخبر نشوند. اما حیاط، قلب تپنده خانهها بود که نه فقط فضایی برای انجام امور خانه، بلکه محیطی برای برگزاری مراسم مختلف و جمع شدن فامیل و دوستان بود. اندرونیها هم که مصداق آرامش بود، همان اتاقها و تالارهایی که جز خودمانیها کسی پایش به آنجا نمیرسید.
خانههای قدیمی جایی برای لمس راحتی و آسایش بود، چون معماران چند نسل قبل، تعبیرشان از خانه، جایی برای دور هم جمع شدن اعضا و تقویت دوستیها بود. برای همین در ساختن بنا، وسواس داشتند که جهت خانه به سمت نور خورشید و قبله باشد تا در روزهای گرم، سایه داشته باشد و در روزهای سرد آفتابگیر بشود.
سبک معماری و زندگی ایرانیان قدیم این گونه بود و به همین علت است که حالا در عصر مدرنیته، خیلیها افسوس بازگشت به آن دورهها را میخورند و با این که در خانههای مدرن زندگی میکنند، اما دل شان برای آن همه آرامش و صمیمیت تنگ میشود.
خانههایی تنگ، دلهایی تنگتر
شاید همه تقصیرها به گردن معماران نباشد که یادشان رفته است یک ایرانی، حتی در قرن بیست و یکم هم یک ایرانی است، با تمام نیازهایی که نیاکانش داشتهاند. شاید تقصیر افزایش جمعیت و کمبود زمین و عصر ارتباطات باشد که سبک زندگی ما مردم را عوض کرده و با دستکاری ذائقههایمان، کاری کرده که در آپارتمانهای تنگ و بدقواره زندگی کنیم و همیشه دل مان بخواهد از این خانههای دلگیر بیرون برویم و دمی در کنار گلی، درختی یا فواره آبی، آرام بگیریم.
میگویند خانههای امروزی ما مردم، نقلی است اما گاه کار از نقل هم میگذرد! قیمت زمین در شهرها که سیر صعودی گرفت، وسعت آپارتمانها هم آب رفت. حالا بیشتر مردم در خانههایی زندگی میکنند که از آشپزخانه، همه جای خانه در تیررس نگاه است و اگر کسی در اتاق خواب، خوابیده باشد همه حتی تازهواردها نیز او را میبینند. سرویسهای بهداشتی هم فقط چند قدم با نشیمن فاصله دارد. برای همین وقتی مهمانی در خانه است، کمتر کسی از سرویسهای بهداشتی استفاده میکند.
خانههای امروزی ما که چاردیواریهای دخمه مانندند، بیشتر از آن که جایی برای زندگی آدمها باشد، جایی برای کیپ به کیپ چیده شدن اسباب زندگیاند که خودشان از بس زیاد و متراکماند مانع اصلی برای زندگی کردن شدهاند. برای همین است که ما دلمان در خانهها میگیرد. برای همین است که بیرون رفتن از خانه برای تازه کردن نفس، بین ما رسم شده. برای همین است که بچههایمان از ماندن در خانه بیزارند و پارک کوچک محله که جایی برای دویدن دارد را به نشستن در فضایی تنگ و شلوغ که برای این که همسایهها به درونش نگاه نیندازند، با پردههای کلفت پوشیده شده ترجیح میدهند.
وداع تلخ با حیاط
بچهها، بزرگترین بازندههای زندگی در آپارتمان هستند. بچههای امروز نمیتوانند در خانه بدوند، چون همسایه پایین و بغل و بالا از صدای دویدن عذاب میکشد. آنها حتی نمیتوانند بلند بخندند، چون صدای قهقهه کودکانهشان تا هفت خانه آنطرفتر میرود و صدای مردم را در میآورد.
بچهها در خانههای امروزی اگر درس و مشق نداشته باشند، تنها وسیله سرگرمی شان تلویزیون است و بازیهای کامپیوتری که کارشناسان میگویند خوره روان بچههاست.
کودکان امروز از کودکان دیروز شیطانتر نیستند و بیشتر از آنها خطر نمیکنند، اما چون در خانههای تنگ با آداب و رسوم عجیب که در هیچ زمانی مورد پسند ایرانیها نبوده، زندگی میکنند شیطانتر و غیرقابل کنترلتر به چشم میآیند. اگر روزی معجزهای شود و دوباره حیاط به خانههای ما مردم برگردد، درستی این جمله ثابت خواهد شد.
کولر، بادگیر، آب انبار، ساید بای ساید
باد خنکی که کولرهای گازی به صورت میزنند نظیر ندارد. زیباییای که یک یخچال فریزر ساید بای ساید به خانه میدهد بیهمتاست، چشماندازی که مبلمانهای خوشرنگ و طرح به خانه میدهند مثال زدنی است، اما اینها کجا و دلنشینی بادگیرها و آب خنکی که از آب انبارها بیرون میآمد و در کاسههای سفالی سرکشیده میشد کجا؟
مردم، امروز همه جور وسایل راحتی دارند؛ گوشت را چرخ گوشت چرخ میکند، سبزی را سبزی خردکن، آب میوه را آبمیوهگیری، جمع کردن خرده آشغالها را جاروبرقی، پاک کردن لکههای چربی را بخارشویها و پودرهای چند آنزیم ماشین لباسشویی و بقیه کارها را دستگاههای ریز و درشتی که برای رتق و فتق امور خانه ساخته شدهاند.
نمیشود خدمات این وسائل به بشر را نادیده گرفت و نمک نشناسی کرد و اعتراف نکرد به یمن حضور این وسایل در خانهها، چرخاندن امور زندگی تا چه حد راحت شده است. اما موضوع این است که ما مردم که روزی گوشت کنار گذاشته برای غذا را در هاونهای سنگی میکوبیدیم و آنقدر لهاش میکردیم که برای پخت کوفته آماده شود یا ما که ساعتها به پارچههای رنگارنگ چشم میدوختیم و با ضربههای سوزن و نخ روی پارچه، لباسهایی با تن خور زیبا میدوختیم، حالا با این که دیگر کسی چنین توقعی از ما ندارد، ولی کمتر از قبل احساس آرامش و آسایش میکنیم.
شاید این احساس به سبک زندگی امروزیمان برگردد؛ به وسواس ما برای کشیدن پارچههای بزرگ روی مبلها و مبارزه با لکههای غبار که عاشق نشستن روی مبل است و به اشتیاق ما برای خریدن جدیدترین لوازم زندگی که لازمه بودن شان حرکت با احتیاط در خانه است.
البته شاید نتوان حکم داد که مردم امروز چون ایرانیاند، حتماً باید به سبک نیاکان شان زندگی کنند و خانهها را از فناوری خالی کنند، ولی میشود این پیشنهاد را داد که در همین خانههای بهروز و مدرن، اسباب خانه را طوری چید که همه در آن احساس راحتی کنند. مثلاً شاید این پیشنهاد خوبی باشد که به جای خریدن مبلمان گران قیمت که اعضای خانه یا اجازه نشستن روی آن را ندارند یا اگر مینشینند نباید زیاد روی آن جابهجا شوند، مبلمان راحتی خرید که هم کار مبلمان را بکند و هم وسیلهای برای راحتی اعضای خانواده باشد.
یا مثلاً اگر خانهها کوچک و نقلیاند و بیش از یک اتاق ندارند، باز هم پشتیهای قرمز و ترکمن، حتی اگر یک جفت هم شده در آن چیده شود تا بزرگسالان و بچههای خسته و تازه از راه رسیده با تکیه دادن به آن دمی به آسایش برسند. تا به حال فکر کردهاید اگر به جای نوشیدن آب و چای در لیوانهای فرانسوی و ژاپنی و ... که همیشه دلهره لب پر شدنشان وجود دارد، سردی و گرمی نوشیدنیها را در لیوانهای سفالی آبی رنگ بنوشیم تا چه حد به هویت ایرانی مان نزدیک شدهایم؟
حفظ حریم خصوصی
هزار دلیل میتوان آورد که چرا ما ایرانیها حالا ترجیح میدهیم مثل خودمان زندگی نکنیم و مدام چشم مان به خارجیها باشد و از آنها الگو بگیریم. کوچک شدن خانههای ما هم هزار دلیل دارد و دیگر بعید به نظر میرسد بتوانیم هر کدام از ما خانههای حیاط دار و دلباز داشته باشیم.
اما در چنین شرایطی مگر میشود زندگی را متوقف کرد؟ مگر میشود از دیگران خواست حالا که فضای خانهها تنگ است، قید راحتی را بزنند؟ این هم محال است از کسی بخواهیم حالا که چارهای جز جمع شدن زیر سقفهایی کوچک وجود ندارد از حفظ حریم شخصی شان صرف نظر کنند.
آن زمان که خانههای ایرانی اندرونی و بیرونی داشت و اندرونیها چند اتاق، این وسعت فضا خود به خود سبب میشد هر یک از اعضای خانواده برای خود حریمی شخصی داشته باشند. اما حالا که در خانههای نقلی، پدر و مادر و چند فرزند زندگی میکنند و یک اتاق خواب خانه متعلق به چند نفر است حفظ حریم شخصی با چالش روبهرو شده است.
اما با امکانات موجود، باز هم چارهای نیست چون نه میشود فضای خانه را بزرگتر کرد و نه میشود از حریم شخصی چشم پوشید. ولی میتوان طوری رفتار کرد که هم حرمت افراد در خانههای کوچک حفظ شود و هم حریم خصوصیشان. در کتابهای روانشناسی و گفتههای روانشناسان نسخهای وجود دارد که اگر رعایت شود نتیجهای که گفته شد به دست میآید. خلاصه این نسخه یک کلمه است؛ ایجاد صمیمیت میان اعضای خانواده. به اعتقاد روانشناسان ورود به حریم خصوصی افراد از سوی هر کسی که انجام شود دال بر بیاعتمادی به فردی است که در کارش سرک کشیده میشود.
به همین علت درس اول آنها به پدر و مادرها این است که همه توان خود را برای ایجاد صمیمیت با فرزندان به کار ببرند تا این ارتباط عاطفی عمیق، هیچ مسئله مخفی و پنهانی بین آنها باقی نگذارد و در نتیجه زمینه شکسته شدن حریم خصوصی افراد فراهم نشود.
بیشک اگر این رابطه عاطفی در خانهای برقرار باشد، فرزندان نیز دست از سرک کشیدن در کار دیگران برمیدارند چون شک ندارند که اعضای خانواده در همه حال به هم حقیقت را میگویند.
وقتی فرزندان از سن کودکی خارج شدند دیگر نباید تابع محض ما باشند و باید به تدریج از آزادی عمل بیشتری برخوردار شوند یعنی ما باید برای آنها حریم استقلال و آزادی قائل شویم و در اموری چون انتخاب لباس و انتخاب دوست، دست آنها را باز بگذاریم و در تمام مراحل زندگی، راهنما و دلسوز خوبی برایشان باشیم و طوری با آنها رفتار کنیم که مطمئن باشند به آنان علاقهمندیم.
اگر در خانوادهای روابط بین کوچکترها و بزرگترها این گونه تعریف شود، میشود مطمئن بود که در آن نه حریمی شکسته میشود و نه عضوی آزار میبیند، بلکه خانه برای همه افراد، به محیطی گرم تبدیل میشود که با وجود چیدمان مدرنش پر از گرما و صمیمیت خانههای قدیم است.