هرگز امید خود ز خدا قطع نمی كنم
الها ماه مهمانی تو آمد بپایان میشوم محروم از خوان نعیم و فیض منان گر نیامرزیده ای این عاصی درگاه خود را از سر لطف و کرمت عفو کن از من گناهان اشک می غلطد به مژگانم بجرم رو سیاهی کن نصیبم رحمتت را ای پناه بی پناهان ای پناه بی پناهان *** خوش بر كسی كه سفره نشین خدا بود از هرچه غیر خواسته ی او گر ، جدا بود درب كلاس درس خدا چون گشوده شد خوش بر مطلبی كه قبول انتها بود پایان رسیده درس و نوشتند نتیجه را ترسم رفوزه چون همه وقت نام ما بود گیرد اگر كه دست دلم لطف دوستان از بهر این فلک زده دست دعا بود هرگز امید خود ز خدا قطع نمی كنم بخشنده تر ز دامن لطفش كجا بود ؟ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع :کلبه شعر - م . فریاد