تبیان، دستیار زندگی
امام علی(علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه پس از بحثی که درباره آفرینش آسمان ها و چگونگی پیدایش جهان مطرح فرموده اند به سراغ آفرینش موجوداتِ آسمان و فرشتگان ِ عالم بالا می رود و به اقسام فرشتگان پرداخته آنها را به چهار گروه تقسیم می فرماید:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چگونگی عالم فرشتگان در نهج البلاغه


عالَم فرشتگان در کلام امام علی (علیه السلام ) چگونه به تصویر کشیده شده است؟

فرشته

جواب: امام علی (علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه پس از بحثی که درباره آفرینش آسمان ها و چگونگی پیدایش جهان مطرح فرموده اند به سراغ آفرینش موجوداتِ آسمان و فرشتگان ِ عالم بالا می رود و به اقسام فرشتگان پرداخته آنها را به چهار گروه تقسیم  می فرماید:

نخست به مجموعه ای از فرشتگانى که کارشان عبادت است اشاره  می کند و آنها را نیز به چند گروه تقسیم  می کند: «گروهى که پیوسته در حال سجده‏اند و رکوع نمى‏ کنند» (مِنْهُمْ سُجُود(1) لا یَرْکَعُونَ).

«و گروهى که همواره در رکوعند و قیام نمى ‏کنند» (وَ رُکُوع لا یَنْتَصِبُونَ).

«و گروهى که پیوسته در حال قیامند و هرگز از این حالت جدا نمى‏ شوند» (وَصافُّونَ(2) لا یَتَزایَلُونَ).

«و گروه دیگرى که پیوسته در حال تسبیح خدا هستند و هرگز خسته نمى‏ شوند» (وَ مُسَبِّحُونَ لا یَسْأمُون).(3)

فلسفه خلقت فرشتگان ِ عبادت کننده احتمالا آن است که انسانها به عبادت خویش مغرور نشوند و بدانند که اگر به فرض محال او نیاز به‏ عبادت  می داشت، فرشتگان عالم بالا در همه جا مشغول عبادتند تا بندگان زمینى تصوّر نکنند عبادت کردن یا نکردن آنها اثرى در کبریایى او  می گذارد و اگر جملگى آنها کافر گردند بر دامن کبریاى او گردى نمى ‏نشیند: «إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ».(4) سپس به اوصاف این مجموعه از فرشتگان پرداخته،  می فرماید: «نه خواب چشمان، آنها را  می پوشاند و نه عقل آنها گرفتار سهو و خطا  می شود، نه بدن آنها سستى  می گیرد و نه غفلت نسیان بر آنان عارض می گردد» (لا یَغْشاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَلا سَهْوُ الْعُقُولِ وَلا فَتْرَةُ الاَبْدانِ وَلا غَفْلَة النِّسْیانِ).

به عکس انسانها که اگر برنامه عبادتى را تکرار کنند، به طور تدریجى گرفتار این حالات  می شوند، کم کم خواب چشمانشان را فرا  می گیرد، بدن سست  می شود و سهو و نسیان عارض  می گردد. ولى ملائکه عبادت کننده، هرگز گرفتار این حالات نمى‏ شوند.

گروهى از آنان (آن قدر عظیم و بزرگند که) پاهایشان در طبقات پایین زمین، ثابت و گردنهایشان از آسمان بالا، گذشته است و ارکان وجود و پیکرشان از کرانه‏ هاى جهان بیرون رفته و شانه‏هاى آنها براى حفظ پایه‏هاى عرش خدا آماده و متناسب است.

سپس به بیان مجموعه دوّم از فرشتگان پرداخته،  می فرماید: «گروهى از آنان امناى وحى خدا و زبان گویاى او به سوى پیامبران و پیوسته براى رساندن حکم و فرمانش در آمد و شد هستند» (وَ مِنْهُمْ اُمَناءُ عَلى وَحْیِهِ وَ اَلْسِنَة اِلى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضائِهِ وَاَمْرِهِ ).

در واقع آنها واسطه میان پروردگار و پیامبران و ترجمان وحى او هستند.

از این تعبیر استفاده  می شود که تنها جبرئیل (علیه السلام) نیست که سفیر وحى خداست. او در حقیقت رئیس سفراى الهى است.

در آیات قرآن نیز اشاره به این گروه از فرشتگان شده است، گاه  می فرماید:

«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ»(5)، (بگو آن (قرآن) را روح القدس به حق از سوى پروردگارت نازل کرده است). در جاى دیگر  می فرماید: «قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ »، (بگو کسى که دشمن جبرئیل باشد{در حقیقت دشمن خداست} چرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است).(6)

فرشته

گاه اشاره به گروه فرشتگان حامل وحى کرده، می فرماید: «یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ»، (خداوند فرشتگان را همراه روح الهى به فرمان خود، بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل  می کند).(7) سپس به مجموعه سوّم از فرشتگان اشاره کرده، می فرماید: «گروهى از آنان حافظان بندگان اویند و دربانان بهشتهاى او» (وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ(8) لِعِبادِهِ وَ السَّدَنَةُ(9) لاَبْوابِ جِنانِهِ).

سپس به مجموعه چهارم از فرشتگان بزرگ که حاملان عرش الهى هستند اشاره کرده، می فرماید: « گروهى از آنان (آن قدر عظیم و بزرگند که) پاهایشان در طبقات پایین زمین، ثابت و گردنهایشان از آسمان بالا، گذشته است و ارکان وجود و پیکرشان از کرانه‏ هاى جهان بیرون رفته و شانه‏هاى آنها براى حفظ پایه‏هاى عرش خدا آماده و متناسب است»(وَمِنْهُمُ الثّابِتَةُ فِى الاَرَضینَ السُّفلى اَقْدامُهُمْ وَ المارِقَةُ مِنَ السَّماءِ الْعُلْیا اَعْناقُهُمْ وَ الْخارِجَةُ مِنَ الاَقْطارِ اَرْکانُهُمْ وَالْمُناسِبَةُ لِقَوائِمِ الْعَرش اَکْتافُهُمْ).

آن گاه به بیان اوصافى از آنها پرداخته،  می افزاید: « چشمهاى آنها در برابر عرش او فرو افتاده و در زیر آن بالهاى خود را به خود پیچیده و میان آنها و کسانى که در مراتب پایین‏ترند، حجابهاى عزّت و پرده‏هاى قدرت زده شده است» (ناکِسَة(10) دُونَهُ اَبْصارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ(11) تَحْتَهُ بِاَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَة بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ اَسْتارُ الْقُدْرَةِ).

فلسفه خلقت فرشتگان ِ عبادت کننده احتمالا آن است که انسانها به عبادت خویش مغرور نشوند و بدانند که اگر به فرض محال او نیاز به‏ عبادت  می داشت، فرشتگان عالم بالا در همه جا مشغول عبادتند تا بندگان زمینى تصوّر نکنند عبادت کردن یا نکردن آنها اثرى در کبریایى او  می گذارد و اگر جملگى آنها کافر گردند بر دامن کبریاى او گردى نمى ‏نشیند.

سپس به توصیف بیشترى پرداخته، می فرماید: «(سطح معرفت و شناخت آنها به قدرى بالاست که) هرگز پروردگار خود را با نیروى وهم به تصویر نمى ‏کشند و صفات مخلوقات را بر او جارى نمى ‏سازند. هرگز او را در مکانى محدود نمى‏ کنند و با نظایر و امثال، به او اشاره نمى ‏نمایند»(لایَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْویرِ، وَلایُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعینَ وَلا یَحُدُّونَهُ بِالاَماکِنِ وَلا یُشیرُونَ اِلَیْهِ بِالنَّظائِرِ).(12)

آرى قدرت آنها، قدرت جسمانى نیست بلکه از قدرت فوق العاده روحانى برخوردارند که هیچ کس به مقام آنها راه پیدا نمى ‏کند و به همین دلیل شایستگى حمل عرش الهى را پیدا کرده‏اند.

در واقع، آنها عالی ترین مقام توحید را پیدا کرده‏اند مقامى که شایسته است، سرمشق براى همه بندگان الهى، مخصوصا انسانهاى برجسته باشد. آنها هیچ شبیه و مانند و نظیر و مثالى براى خداوند قائل نیستند و هیچ محدودیّتى در باره ذات پاک و صفاتش نمى‏ شناسند حتّى او را برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم  می دانند، چرا که هر چه به تصوّر انسان یا فرشته‏اى در آید مخلوق اوست و خداوند برتر از آن است که مخلوق باشد.

در مورد اصناف فرشتگان، آن چه در آیات و روایات آمده این است که فرشتگان دارای اصناف و انواعی هستند که چهار گروه عمده آنان ها، همین ها هستند که در کلام امام علی (علیه السلام) آمده است. امّا در آیات به اصنافی از فرشتگان از جمله «مأموران عذابِ امت های سرکش، امدادگرانِ مومنان، مدبّرات امر و گیرندگانِ ارواح» نیز اشاره شده است.(13)

پی نوشت ها :

(1). «سجود» جمع «ساجد» (سجده کننده) همان گونه که « رکوع » جمع «راکع» (رکوع کننده) است.

(2). «صافّون» جمع « صافّ » ( بر وزن حادّ ) از مادّه «صفّ» به معنای مساوات است و در اصل از «صَفصَف» که به معنای زمین صاف است ، گرفته شده است.

(3). ظاهر این جمله این است که آنها گروه دیگرى غیر از سه گروهى که در سجود و رکوع و قیامند،  می باشند (هر چند بعضى از مفسّران نهج البلاغه احتمال داده‏اند که تسبیح کنندگان، همان گروههاى قبل هستند و از بعضى از روایات  می توان کلام آنها را تأیید کرد. زیرا در روایتى آمده است که از پیغمبر اکرم (ص) سۆال کردند نماز ملائکه چگونه است؟ پیامبر سخنى نگفت تا این که جبرئیل نازل شد و به حضرت گفت: «أنَّ اَهْلَ السَّماءِ الدُّنْیا سُجُود اِلى یَومِ الْقِیامَةِ یَقُولُونَ سُبْحانَ ذِى الْمُلْکِ وَ الْمَلَکُوتِ وَ اَهْلُ السَّماءِ الثّانِیَةِ رُکُوع اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ یَقُولُونَ سُبْحانَ ذِى الْعِزَّةِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ اَهْلُ السَّماءِ الثّالِثَةِ قِیام اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ یَقُولُونَ سُبْحانَ الْحَىِّ الَّذى لایَمُوتُ»; (اهل آسمان اوّل تا روز قیامت در سجده‏اند و پیوسته  می گویند پاک و منزّه است کسى که صاحب ملک و ملکوت است و اهل آسمان دوّم تا روز قیامت همواره در رکوعند و  می گویند پاک و منزّه است خدایى که صاحب عزّت و جبروت است و اهل آسمان سوّم پیوسته تا قیامت در حال قیامند و  می گویند پاک و منزّه است خداوندى که زنده است و نمى‏ میرد). بحار الانوار، جلد59، ص 198.

(4). سوره زمر ، آیه 7.

(5). سوره نحل ، آیه 102.

(6). سوره بقره ، آیه 97.

(7). سوره نحل ، آیه 2.

(8). «حفظة» جمع «حافظ» به معناى نگاهبان است و در این جا به معنى نگاهبانان بر بندگان که مراقب اعمال آنها هستند و آنها را ثبت و ضبط  می کنند می باشدکه در آیه 4 سوره طارق: «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»، (هر کسى نگاهبانى بر او گمارده شده). و نیز در آیه 10 و 11 سوره انفطار: «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ کِراماً کاتِبِینَ»، (بر شما حافظانى گمارده شده، نگاهبانانى بزرگوار که پیوسته اعمال شما را  می نویسند) به آن اشاره شده است .

(9). «سَدَنه» جمع «سادن» به معنای خدمتکار و دربان است.

(10). «ناکِسة» از مادّه «نَکْس» (بر وزن عکس) به معناى وارونه کردن و زیر و رو نمودن است لذا به تولّد فرزندى که با پا متولد مى گردد «منکوس» مى گویند و به چوبهاى تیر که سر آن را قطع مى کنند و آن را سر و ته مى کنند «نُکْس» گفته مى شود.

(11). «مُتَلَفِّعُون» از مادّه «لَفْع» (بر وزن نفع) به معناى شامل شدن چیزى و پیچیدن به آن است، از این رو هنگامى که زن، چادر خود را به خود بپیچد «تَلَفَّعَت الْمرْئَةُ» گفته مى شود.

(12). « نظائر » جمع « نظیر » به معنای مثل است.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع : کتاب پیام امام علی (علیه السلام) ، جلد 1 ، ص 152.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.