تبیان، دستیار زندگی
در جریان شوراى شش نفرى كه به دستور عمر براى انتخاب خلیفه بعد از او تشكیل شد، عبدالرّحمان بن عوف كه خود را از خلافت معذور داشته بود ظاهراً در مقام بى طرفى قرار گرفت و نامزدى خلافت را در امام على و عثمان منحصر دانست و بر آن شد تا در میان آنان یكى را برگزیند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نكته‌هاى برجسته از سیره امام على(علیه السلام)
امام على علیه السلام

1 ـ در جریان شوراى شش نفرى كه به دستور عمر براى انتخاب خلیفه بعد از او تشكیل شد، عبدالرّحمان بن عوف كه خود را از خلافت معذور داشته بود ظاهراً در مقام بى طرفى قرار گرفت و نامزدى خلافت را در امام على و عثمان منحصر دانست و بر آن شد تا در میان آنان یكى را برگزیند.

از على خواست تا با او به كتاب خدا و سنّت رسول الله و روش ابوبكر و عمر بیعت كند.امّا امام على(علیه السلام) فرمود: «من بر اساس كتاب خدا و سنّت رسول خدا و طریقه و روش خود در این كار میكوشم.»امّا همین مسأله چون به عثمان پیشنهاد شد، در دم پذیرفت و به آسانى به خلافت رسید!

2 ـامام على(علیه السلام) پس از قتل عثمان آن گاه كه بنا به درخواست اكثریت قاطع مردم مسلمان، ناچار به پذیرش رهبرى بر آنان گردید، در شرایطى حكومت را به دست گرفت كه دشوارى ها در تمام زمینه ها آشكار شده بود، ولى امام با همه مشكلات موجود، سیاست انقلابى خود را در سه زمینه: حقوقى، مالى وادارى، آشكار كرد.

الف ـ در عرصه حقوقى: اصلاحات او در زمینه حقوقى، لغو كردن میزان برترى در بخشش و عطا و یكسانى و برابر دانستن همه مسلمان ها در عطایا و حقوق بود و فرمود: «خوار نزد من گرامى است تا حقّ وى را باز ستانم، و نیرومند نزد من ناتوان است تا حقّ دیگرى را از او بگیرم.»

ب ـ در عرصه مالى:امام على(علیه السلام) همه آنچه را كه عثمان از زمین ها بخشیده بود و آنچه از اموال كه به طبقه اشراف هبه كرده بود، مصادره نموده و آنان را در پخش اموال به سیاست خود آگاه ساخت، و فرمود: «اى مردم! من یكى از شمایم، هر چه من داشته باشم شما نیز دارید و هر وظیفه كه بر عهده شما باشد بر عهده من نیز هست.

من شما را به راه پیغمبر میبرم و هر چه را كه او فرمان داده است در دل شما رسوخ میدهم.

جز این كه هر قطعه زمینى كه عثمان آن را به دیگران داده و هر مالى كه از مال خدا عطا كرده باید به بیت المال باز گردانیده شود.

همانا كه هیچ چیز حقّ را از میان نمیبرد، هر چند مالى بیابم كه با آن زنى را به همسرى گرفته باشند و كنیزى خریده باشند و حتّى مالى را كه در شهرها پراكنده باشند آنها را باز میگردانم.

در عدل، گشایش است و كسى كه حقّ بر او تنگ باشد، ستم بر او تنگتر است.»

ج ـ در عرصه ادارى:امام على(علیه السلام) سیاست ادارى خود را با دو كار عملى كرد:

1 ـ عزل والیان عثمان در شهرها.

2 ـ واگذاشتن زمامدارى به مردانى كه اهل دین و پاكى بودند.

به همین جهت فرمان داد تا عثمان بن حنیف، والى بصره گردد و سهل بن حنیف، والى شام، و قیس بن عباده، والى مصر و ابو موسى اشعرى، والى كوفه، و درباره طلحه و زبیر كه بر كوفه و بصره ولایت داشتند نیز چنین كرد و آنها را با ملایمت از كار بر كنار ساخت.

امام(علیه السلام) معاویه را عزل نمود و حاضر به حاكمیّت چنان عنصر ناپاكى بر مردم شام نبود.موضع امام در آن شرایط و اوضاع، هجوم به معاویه و پاكسازى او از نظر سیاسى بود.

او خویشتن را مسئول مىدید كه مسقیماً انشعاب و كوشش در تمرّد و سر پیچى غیر قانونى را از بین ببرد و این خلل را معاویه و خطّ بنى امیّه به وجود آورده بودند.

امام(علیه السلام)میبایست این متمرّدان را پاكسازى كند; زیرا پاكسازى كالبد اسلام از آن پلیدى ها، وظیفه امام بود; هر چند امرى دشوار مىنمود.

به عبارت دیگر علّت عزل معاویه و اعلان جنگ بر ضدّ او، انگیزه مكتبى بود كه انگیزه اى بزرگ به شمار میرفت.

و بدین گونه امام على(علیه السلام)در دو میدان نبرد میكرد: میدانى بر ضدّ تجزیه سیاسى و میدانى بر ضدّ انحراف داخلى در جامعه اسلامى، انحرافى كه در نتیجه سیاست سابق از جبهه گیرى غیر اسلامى شكل گرفته بود.

و از اینجا ارزش كارهاى امام(علیه السلام) در پاكسازى آن اوضاع منحرف و باز ستاندن اموال از خائنان، بى هیچ نرمى و مدارا، آشكار میگردد.

امام على(علیه السلام) میفرمود: «همانا كه معاویه خطّى از خطهاى اسلام و مكتب بزرگ آن را نشان نمیدهد بلكه جاهلیّت پدرش ابوسفیان را مجسّم میسازد.

او میخواهد موجودیّت اسلام را به چیزى دیگر تبدیل سازد و جامعه اسلامى را به مجمعى دیگر تغییر دهد، میخواهد جامعه اى بسازد كه به اسلام و قرآن ایمان نداشته باشند.

او مىخواهد «خلافت» به صورت حكومت قیصر و كسرى در آید.»با همه مشكلاتى براى كه امام(علیه السلام) پیش آمد آن حضرت از مسیر خویش عقب نشینى نكرد، بلكه در خطّ خویش باقى ماند و كار ضربه زدن به تجزیه طلبان را تا پایان زندگانى شریف خود ادامه داد و تا آن دم كه در مسجد كوفه به خون خویش در غلطید، براى از بین بردن تجزیه، با سپاهى آماده حركت به سوى شام بود تا سپاهى را كه از باقى سپاهیان اسلام جدا شده بود و به رهبرى معاویه اداره مىشد از بین ببرد.

بنابراین امام(علیه السلام) در چشم مسلمانان آگاه تنها كسى بود كه میتوانست پس از عمیق شدن انحراف و ریشه دوانیدن آن در پیكره اسلام، دست به كار شود و با هر عامل جور و تبعیض و انحصار طلبى بجنگد..

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:یاران امین

مطالب مرتبط:

 داستان کشتی حضرت نوح (علیه السلام)

پرتویی از سیره‌ی امام مهدی(علیه السلام)

بازی با بچه‌ها

بوی بهشت

قصه هابیل و قابیل

یک سبد خرما

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.