تبیان، دستیار زندگی
دعا کردن کافر برای مسلمان، هیچ قیدی ندارد و جایز است و چه بسا مستجاب می‏شود. کافری در حق مسلمانی دعا کند. دعای آن‎ها در حق شما مستجاب می‎شود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دعای هیچ‎کس را کوچک نشمارید!


دعا کردن کافر برای مسلمان، هیچ قیدی ندارد و جایز است و چه بسا مستجاب می‏شود. کافری در حق مسلمانی دعا کند. دعای آن‎ها در حق شما مستجاب می‎شود...


حاج آقا مجتبی تهرانی

سلسله مباحث اخلاقی آیت الله آقا مجتبی تهرانی

مروری بر مباحث گذشته

گفته شد ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. دعای به خیر، برای خود و دیگران، چه مادّی و دنیوی باشد و چه اخروی و معنوی. در آثار اسلامی به تلاوت قرآن و دعا در ماه مبارک رمضان زیاد ترغیبت و سفارش شده و اینکه انسان حاجات خود را در این ماه مبارک از پروردگار خود طلب کند.

در اینجا بحث مفصّلی داشتیم، مشرک و کافر را به دو دسته تقسیم کردیم و عرض شد که برای این دو دعا کردن مجاز نیست، به خصوص نسبت به معاند. امّا راجع به غیر معاند که از نظر فرهنگی و فکری مستضعف است، جز دعا نسبت به مغفرت آن‎ها، هر دعایی بکنند چه دنیوی و چه اخروی، اشکالی ندارد، به خصوص نسبت به هدایت آن‎ها.

دعای کافر در حقّ مسلمان

دعا کردن کافر برای مسلمان، هیچ قیدی ندارد و جایز است و چه بسا مستجاب می‏شود. کافری در حق مسلمانی دعا کند.

دعای آن‎ها در حق شما مستجاب می‎شود .

روایتی را بیان کردیم که اگر کافری نصرانی یا یهودی، برای مسلمان دعا کند پذیرفته می‏شود ولی اگر برای خودش دعا کند پذیرفته نمی‏شود. حضرت فرمود: «قَالَ: لَا تُحَقِّرُوا دَعْوَةَ أَحَدٍ»؛ دعای هیچ‎کس را کوچک نشمارید، «فَإِنَّهُ‏ یسْتَجَابُ‏ لِلْیهُودِی‏ وَ النَّصْرَانِی‏ فِیکمْ‏ وَ لَا یسْتَجَابُ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ»؛[1] یعنی دعای آن‎ها در حقّ شما مستجاب می‏شود امّا دعای آن‎ها در حق خودشان مستجاب نمی‏شود. این را آخر جلسه مطرح کردم امّا در اینجا دو روایت دیگر می‏خوانم و بعد مطلبی را عنوان می‏کنم.

اگر کافر در حقّ خودش دعا کند، در آنجا مقبولیت دعا مشروط به ایمان او است. کفر مانع است از اینکه دعای او به استجابت برسد، امّا اگر راجع به مسلمان دعا کند، این را خدا قبول می‏کند و کفر او مانع نمی‏شود از اینکه خدا از آن مسلمان کم بگذارد. گفته‎اند: گنه کرد در بلخ آهنگری، امّا معنا ندارد که به شوشتر زدند گردن مسگری. این تقریباً توضیحی برای جلسه‏ی گذشته بود

دعای ضعفای امّت

روایت اوّل: روایتی است از پیغمبراکرم که: «قالَ رَسوُلُ‏الله(صَلّی‏اللهُ‏عَلَیهِ‏وَآلِهِ‏وَسَلَّم): إِغتَنِموُا دُعاءَ ضَعفَهِ أُمَّتی فَإِنَّهُ یستَجاب لَهُم فیکم وَلا یستَجاب لَهُم فی أَنفُسِهِم»؛[2] دعای ضعیفانِ امّت مرا غنیمت بشمارید، زیرا دعای آن‎ها در حقّ شما مستجاب می‏شود، امّا دعای ایشان در حقّ خودشان مستجاب نمی‏شود. همان تعبیری که برای یهودی و نصرانی بود، در مورد ضعفای مسلمان هم مطرح است. روایت دوّم از امام صادق(صلوات‏الله‏علیه) است که: «قال لَا تَسْتَخِفُّوا بِدُعَاءِ الْمَسَاکینِ‏»؛ دعای مستمندان را دست کم نگیرید «لِلْمَرْضَى مِنْکمْ»؛ برای بیمارانتان، «فَإِنَّهُ یسْتَجَابُ لَهُمْ فِیکمْ»؛ زیرا دعای آن‎ها درباره‏ی شما مستجاب می‏شود «وَ لَا یسْتَجَابُ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ»؛[3] ولی دربار‏ه‏ی خودشان مستجاب نمی‏شود. مساکین برای مرضا دعا کنند مستجاب می‏شود، ولی برای خودشان مستجاب نمی‏شود.

دعا

مروری بر موانع استجابت دعا

در باب دعا موانعی داریم که ‎ موجب می‏شود دعا مستجاب نشود.  مثل گناه، ظلم، کمک کردن به ظالم، نافرمانی از پدر و مادر، قطع رحم، (نعوذبالله!) عمل زنا، شراب‎خواری، ترک امر به معروف و نهی از منکر و... که این‎ها موجب می‏شود داعی دعایش مستجاب نشود. امّا در باب یهودی و نصرانی، آن چیزی که مانع است تا دعایش درباره‏ی خودش مستجاب نشود، کفر او است. این کفر موجب می شود دعایش درباره‏ی خودش مستجاب نشود. در باب عبادات، عبادات کافر پذیرفته نیست.

همه مکلّف به اصول و فروعیم

با اینکه کفّار از نظر تکالیفی که ما می‏گوییم مأمور هستند،‏ یعنی این‎ها مکلّف به اصول دین یعنی توحید، نبوّت و معاد و به پذیرش آن‎ها و همان‏طور هم مکلّف به فروع هستند. این جزو مسلّمات معارف اسلامی ما است و بین کافر و مسلمان فرق نمی‏کند بلکه هر دو به اصول و فروع مکلّف هستند.

شرطیّت ایمان و مانعیّت کفر

فروع چیست؟ روزه، نماز و... حالا کافری می‏گوید اگر شما گفته‎اید مأمور به اصول و مأمور به فروع هستیم، پس ما اصول را کنار می‏گذاریم و سراغ فروع می‏آییم. امّا می‏گوییم روزه‏ و نمازت باطل است. می‎گوید: چرا باطل است؟ مگر نگفتید که مکلّف به فروع هستیم. ما می‎گوییم: یک شرط اساسی دارد و آن اینکه برای مقبولیت عبادت ایمان مطرح است لذا آن عبادت قبول نیست یعنی کفر مانعیت دارد. ایمان را می‏گوییم «شرطیت» و کفر را می‏گوییم «مانعیت». این‎ها اصطلاح‏های علمی است.

امام علی(علیه‏السّلام): قال: «رُبَّ‏ أَمْرٍ حَرَصَ‏ الْإِنْسَانُ‏ عَلَیهِ فَلَمَّا أَدْرَکهُ وَدَّ أَنْ لَمْ یکنْ أَدْرَکهُ»؛ بسا چیزی که انسان خواهان آن است ولی وقتی به آن می‏رسد آرزو می‏کند و می‏گوید ای کاش به آن نمی‏رسیدم

اگر کافر در حقّ خودش دعا کند، در آنجا مقبولیت دعا مشروط به ایمان او است. کفر مانع است از اینکه دعای او به استجابت برسد، امّا اگر راجع به مسلمان دعا کند، این را خدا قبول می‏کند و کفر او مانع نمی‏شود از اینکه خدا از آن مسلمان کم بگذارد. گفته‎اند: گنه کرد در بلخ آهنگری، امّا معنا ندارد که به شوشتر زدند گردن مسگری. این تقریباً توضیحی برای جلسه‏ی گذشته بود.

فقر

دید کور انسانی در برابر دعای مساکین

مساکین کسانی هستند که در سطح پائینی زندگی می‎کنند و زمین‏گیر هم هستند و فرق آن با فقیر این است ،«إِذا اجْتَمَعَا افْتَرَقَا» که در ادبیات می‏گوییم. دید انسانی که در بستر مادیت است این‎طور است که خیال می‏کند در تشکلات معنوی هم از نظر ارزشی همین دید وجود دارد و حال اینکه اشتباه می‏کند. البته این مستضعف که مطرح می‎کند استضعاف فکری و فرهنگی ندارد بلکه اینجا استضعاف مادّی را بیان می‎کند. اصلاً و ابداً دست کم نگیرید، دعای او برای مریض‏های شما شفا است. همین کسی که از نظر مادیت دست‎تنگی دارد، از او بخواه که برای مریضت دعا کند. این به اجابت می‏رسد. این فکر را نکنی که: کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی؛ او اگر می‏توانست، پس دعا می‏کرد تا لقمه‎ای نان به دست بیاورد. جواب: نه! میزان و معیار دارد.

میزان و معیار دعای مسکین

راجع به یهودی و نصرانی گفته‎ام و زمینه برای من باز شد تا توضیح دهم و آن اینکه ما در باب دعا داریم، چه بسا دعایی که او راجع به خودش نسبت به امور مادّی می‏کند مصلحت نباشد تا خدا به او بدهد. این یکی از اصول در دعاها است: «وَ عَسى‏ أَنْ‏ تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکمْ».[4] من که در جایگاه خداوند ننشسته‎ام تا ببینم چه خبر است. آن کسی که حکیم است و با حکمت بالغه‏اش دستگاه وجود را اداره می‏کند، می‏داند که به صلاح هست یا نیست. دو روایت می‎خوانم.

گناه، ظلم، کمک کردن به ظالم، نافرمانی از پدر و مادر، قطع رحم، (نعوذبالله!) عمل زنا، شراب‎خواری، ترک امر به معروف و نهی از منکر و... که این‎ها موجب می‏شود داعی دعایش مستجاب نشود. امّا در باب یهودی و نصرانی، آن چیزی که مانع است تا دعایش درباره‏ی خودش مستجاب نشود، کفر او است. این کفر موجب می شود دعایش درباره‏ی خودش مستجاب نشود. در باب عبادات، عبادات کافر پذیرفته نیست

ای کاش به آن نمی‎رسیدم!

امام علی(علیه‏السّلام): قال: «رُبَّ‏ أَمْرٍ حَرَصَ‏ الْإِنْسَانُ‏ عَلَیهِ فَلَمَّا أَدْرَکهُ وَدَّ أَنْ لَمْ یکنْ أَدْرَکهُ»؛ بسا چیزی که انسان خواهان آن است ولی وقتی به آن می‏رسد آرزو می‏کند و می‏گوید ای کاش به آن نمی‏رسیدم. مثال فراوان در جامعه‏مان داریم. در آخرین تشرّفی که به مشهد مقدّس داشتیم که در ماه رجب بود، یکی از همراهان به حرم رفته بود. وقتی صحبت می‏کردیم، گفت: خانمی را دیدم که به امام هشتم رو کرده و می‏‏گوید: یا امام هشتم! اشتباه کردم که از شما پول خواستم، بچّه خواستم، ماشین خواستم و... و شروع کرد به گفتن همه این‎ها. گفت: همه را اشتباه کردم و الآن هم آمده‌ام تا فقط از شما سلامتی و عافیت بخواهم. می‏گفت: بعد از سال‎ها، مرتّباً آمدم پول خواستم، بچه خواستم، خانه خواستم و امثال این‎ها امّا حالا می‏فهمم که اشتباه کردم. غرضم این بود که روایت فهمیده شود.

نعمت در غیر آرزوی انسان!

علی(علیه‎السّلام): «رُبَّ‏ أَمْرٍ حَرَصَ‏ الْإِنْسَانُ‏ عَلَیهِ فَلَمَّا أَدْرَکهُ وَدَّ أَنْ لَمْ یکنْ أَدْرَکهُ»؛[5] این را امام ششم(علیه‏السّلام) در یک قالب دیگر می‏ریزد، به این تعبیر: «کمْ‏ مِنْ‏ نِعْمَةٍ لِلَّهِ‏ عَلَى عَبْدِهِ فِی غَیرِ أَمَلِهِ وَ کمْ مِنْ سَاعٍ مِنْ حَتْفِهِ وَ هُوَ مُبْطِئٌ عَنْ حَظِّهِ»؛ چه بسیار نعمت‏هایی که خداوند به بنده‏اش عنایت می‏کند امّا در غیر آرزوی او. یعنی او اصلاً آرزو نکرده بود و به او می‏دهد، «وَ کمْ مِنْ مُۆَمِّلٍ أَمَلًا الْخِیارُ فِی غَیرِهِ»؛[6] و چه بسیار کسانی که آرزومندِ آرزویی هستند و خیر و مصلحت در غیر او است. در روایت دیگری است از علی(علیه‏السّلام) که می‏گوید: خدا از فوق عرش خود فریاد می‎زند: «یا عِبَادِی أَطِیعُونِی فِیمَا أَمَرْتُکمْ بِهِ»؛ مرا اطاعت کنید به آن چیزی که به شما امر کردم، «وَ لَا تُعَلِّمُونِی‏ بِمَا یصْلِحُکمْ‏»؛ و نمی‎خواهد به من یاد بدهید که چه چیزی صلاح شما است، «فَإِنِّی أَعْلَمُ بِهِ»؛ من بهتر می‏دانم، «وَ لَا أَبْخَلُ عَلَیکمْ بِمَصَالِحِکمْ»؛[7] و من به آن چیزی که مصلحت شما است که به شما بدهم بخل نمی‏ورزم.

پی نوشت ها :

[1]. وسائل الشیعة، ج‏7، ص129؛ الکافی، ج‏4، ص17

[2]. الفردوس بمأثور الخطاب، ج1، ص89

[3]. بحار الأنوار، ج‏59، ص276

[4]. سوره مبارکه بقره، آیه216

[5]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص22

[6]. بحارالأنوار، ج‏68، ص152

[7]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص37

فرآوری : محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع :پایگاه اطلاع رسانی آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.