تبیان، دستیار زندگی
انسانی‌ كه‌ خود را از اخلاق‌، عقاید و افكار پلید رهایی بخشیده و از مخلوق‌ به‌خالق‌ رو كرده‌ ، و به‌ این‌ حقیقت‌ رسیده‌ كه‌ چیزی‌ در دنیا جز ذات‌ خداوند حقیقت‌ ندارد، درهمین‌ دنیا از برزخ‌ و برزخ‌ها گذشته‌ و عالم‌ برزخ‌ اهل‌ برزخ‌ و حالات‌ آنان‌ رامشاهده ک
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انواع مرگ‏

مرگ


در عـالم آفـریـنـش براى هر كس و هر چیز، مهلتى تعیین شده است؛ برگ درخت در زمانى مـعـین از شاخه جدا مى شود، پرنده در وقت مشخصى به دست صیاد مى افتد، دیگر پدیده ها نیز مهلت ویژه اى دارند؛ چنان كه انسان هم از این قانون الهى مستثنى نیست. همه انسانها با شنیدن نام مرگ ناخداگاه ذهنشان به سمت این مرگ ،یعنی مرگ طبیعی سوق داده می شود وگمانشان از مرگ تنها این نوع از فناست،اما مرگ از جهات مختلف به اقسامی تقسیم می شودکه در زیر به آن اشاره می کنیم.


مرگ‌ و اقسام‌ آن‌

صرف‌ نظر ازمرگ‌ اضطراری كه‌ به‌ دلیل‌ اختلال در اعضای بدن، رخ می دهد ؛ مرگ‌ به طور کلی به‌ دو نوع‌ طبیعی‌ و ارادی‌ تقسیم‌ می‌شود." مرگ‌طبیعی‌، همان‌ تحول‌ از نقصان‌ به‌ خروج‌، توجه‌ هر سافل‌ به‌ عالی‌ ورجوع‌ هر چیزی‌ به‌ اصل‌ خودش‌ است‌." براساس‌ این‌ ‌تعریف‌ از مرگ‌ طبیعی‌، مرگ‌ برای‌ تمام‌ موجودات‌ و حتی‌ ملائكه‌ نیز رخ‌ خواهد داد چرا كه‌ همه‌ موجودات‌ نشانه‌های‌ خداوند متعال‌ هستند وهمه‌ آنها براساس‌ كلیت‌ اصل‌ بازگشت‌ به‌ سوی‌ خدا، درحال‌ حركت‌ به‌ سوی‌ او هستند. آیه‌ ذیل‌ به‌ خوبی‌ به‌ این‌ نوع‌ مرگ‌ اشاره‌دارد:

«كُل‌ُّ نَفس‌ٍ ذائِقَه‌ُ الْمُوت‌ِ ثُم‌َّ أِلَیْنَا تُرجعُون‌َ» (1) «هر نفسی‌ چشنده‌ مرگ‌ است‌، آنگاه‌ به‌ سوی‌ ما بازگردانیده‌ خواهدشد

مرگ‌ ارادی‌،" این‌ مرگ‌ تنها مخصوص‌ انسان‌ بوده‌ و مقصوداز آن‌، عروج‌ روح‌ به‌ باطن‌ و  عوالم‌ برتر در همین‌ دنیاست‌."انسانی‌ كه‌ خود را از اخلاق‌، عقاید و افكار پلید رهایی بخشیده و از مخلوق‌ به‌خالق‌ رو كرده‌ ، و به‌ این‌ حقیقت‌ رسیده‌ كه‌ چیزی‌ در دنیا جز ذات‌ خداوند حقیقت‌ ندارد، درهمین‌ دنیا از برزخ‌ و برزخ‌ها گذشته‌ و عالم‌ برزخ‌ اهل‌ برزخ‌ و حالات‌ آنان‌ رامشاهده کرده، در انتهابه مراتبی نایل می شود که در وهم نمی گنجد. آیات‌ ذیل‌ به‌ خوبی‌ بیانگر این‌ نوع‌ مرگ‌ یعنی‌ مرگ‌ارادی‌ و اختیاری‌ است‌:

«اَلهیكُم‌ التَكاثُر، حتی‌ زُرتُم‌ُ المَقابِر كلاّ سَوف‌َ تَعلَمون‌ ثُم‌َّ كلا سَوف‌َتَعلَمون‌َ، كَلاّ لَو تَعلَمون‌َ عِلم‌َ الیقین‌، لَتروُن‌َّ الجحیم‌َ ثُم‌َّ لَتَروُنَّهَاعَین‌الیَقین‌ ثُم‌َّ لَتُسئَلُن‌َّ یِومئذٍ عَن‌ِ النَّعیم‌ِ»(2)

كسانى كه فساد و منكرات را مشاهده مى‏كنند و هیچ گونه عكس‏العملى از خود نشان نمى‏دهند و نه تنها با دست و بیان جلوگیرى نمى‏كنند بلكه قلبشان هم از گناه ناراحت نیست، اینان مردگانى هستند در میان زنده‏ها

"به نام خداوند رحمتگر مهربان ،تفاخر به بیشتر داشتن، شما را غافل داشت. *،تا كارتان [و پایتان‏] به گورستان رسید*،نه چنین است، زودا كه بدانید*،باز هم نه چنین است، زودا كه بدانید*هرگز چنین نیست، اگر علم الیقین داشتید!*به یقین دوزخ را مى‏بینید. *سپس آن را قطعاً به عین الیقین درمى‏یابید. *سپس در همان روز است كه از نعمتِ [روى زمین‏] پرسیده خواهید شد. "

از آیه‌ 6 و 7 این‌ سوره‌ به‌ روشنی‌ می توان دریافت كه‌ انسان‌ درزندگی‌ دنیوی‌ می‌تواند حجاب‌ها را كنار زده‌ و حقایق‌ اخروی‌ را بیابد، این‌ دریافت‌ همان‌ شهود، احاطه‌ خاص‌ و همان‌ "علم‌الیقین‌" است‌ كه‌ قبل‌ از مشاهده‌ عینی‌برزخ‌ (عین‌الیقین‌) برای‌ انسان‌های‌ِ كامل‌ رخ‌ می دهد.

علی‌بن‌ابی‌طالب‌ سلام‌ الله‌ علیه‌ نیز به‌ حقیقت‌مرگ‌ ارادی‌، كه‌ سیر در عوالم‌ برتر در همین‌دنیاست‌، اشاره کرده اند: (اهل‌ ذكر و یاد خدا و مردان‌ الهی‌ درمقامی‌ هستند كه‌) گویا دنیا را به‌ آخر رسانیده‌ و پشت‌ سر گذاشته‌ ووارد آخرت‌ شده‌اند و در آنجا می‌باشند، و آنچه‌ را كه‌ در آنجاست‌می‌بینند، مثل‌ اینكه‌ به‌ حقایق‌ پنهان‌ و محجوب‌ برزخ‌ در طول‌ اقامت‌خود در آن‌ آگاه‌ شده‌اند و قیامت‌، وعده‌های‌ خود را برای‌ آنان‌ تحقق‌بخشیده‌ است‌. پس‌ برای‌ اهل‌ دنیا از آنچه‌ می‌بینند پرده‌ برداشته‌ و خبرمی‌دهند، به‌ نحوی‌ كه‌ گویا آنان‌ می‌بینند چیزی‌ را كه‌ مردم‌ نمی‌بینند ومی‌شنوند چیزی‌ را كه‌ مردم‌ نمی‌شنوند. (3)

امام علی

انواع مرگ در اسلام

1- مرگ دلها

اسلام به روح ونفس آدمی توجه شایانی دارد بدین جهت قرآن كسانى راكه داراى روح بى‏تفاوت و قساوت قلب هستند مردگان دانسته است و به پیامبرش مى‏فرماید: «انّك لاتسمع المَوتى» (4) تو نمى‏توانى مرده‏دلان را شنوا كنى.چنانچه حضرت على علیه السلام نیز درباره انسانى كه شیفته دنیاست مى‏فرماید: «و اماتت الدّنیا قَلبه» (5) دنیا دل او را از كار انداخته است.

در نهج‏البلاغه مى‏خوانیم: كسانى كه فساد و منكرات را مشاهده مى‏كنند و هیچ گونه عكس‏العملى از خود نشان نمى‏دهند و نه تنها با دست و بیان جلوگیرى نمى‏كنند بلكه قلبشان هم از گناه ناراحت نیست، اینان مردگانى هستند در میان زنده‏ها.اگر در قبرستان مردگان به حال افقى هستند، این بى‏تفاوت‏ها مردگان عمودى و زنده‏نما هستند، «فذلك مَیّتُ الاحیاء» (6)

در مناجات‏ها نیز چنین مى‏خوانیم: «وأماتَ قَلبى عَظیمُ جِنایَتى» (7) خدایا! گناهان بزرگ دل مرا میرانده است.

2- مرگ جوامع

همان گونه كه به انسان بى‏حركت و وابسته مرده مى‏گویند، به جوامع بى‏حركتى كه در برابر فسادها بى‏تفاوتند و در حوادث تلخ و شیرین بى‏توجّه و در اقتصاد و فرهنگ وابسته هستند نیز مرده گفته مى‏شود. جامعه‏اى كه امر به معروف و نهى از منكر و انتقاد و آزادى و عدالت ندارد، مرده است. حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: «فَالمَوتُ فِى حَیاتِكم مَقهورینَ والحَیاة فى مَوتِكم قاهرین» (8) مرگ در«زندگى توام با شكست‏»شما است!... و زندگى در مرگ پیروزمندانه شما! پس مرگ حقیقى زمانی است که انسان ذلیل باشد.

در حدیث دیگرى آن حضرت فرمودند: «الفَقرُ المَوتُ الاكبر» (9) فقر، همان مرگ بزرگ است. بنابراین جامعه وابسته، بى‏تحرّك و ناتوان، جامعه‏اى مرده است.

هر گاه انسان در خط رهبرى معصوم باقى بماند و حوادث تلخ و شیرین، او را منحرف نكند و طاغوت‏ها و تهدیدهایشان هیچ یك در او اثر نكند و در آن حال بمیرد، شهید مى‏باشد، گرچه خونش بر زمین نریخته باشد

3- مرگ سرخ (شهادت‏)

در قانون خداوند همیشه بهترین وجود دارد و بهترین نوع مردن، شهادت در راه خداوند است. ارزشى كه اسلام به شهادت داده در هیچ مكتبى مشاهده نمی شود.در قرآن در عظمت شهادت و شهدا آیات فراوانى آمده تا جایى كه خطاب به مردم مى‏فرماید: «ولا تَحسبنَّ الّذینَ قُتِلوا فى سَبیلِ اللّهِ امواتاً بَل احیاءٌ عندَ ربّهِم یُرزَقون» (10)

حضرت على علیه السلام مى‏فرماید:" إنّ اكرم الموت القتل و الّذی نفسی‏ بیده لألف ضربة بالسّیف أهون‏ من میتة على الفراش‏"(11) سوگند به آن قدرتى كه جان من در دست اوست، هزار ضربه شمشیر در جبهه جنگ، از مردن در بستر براى من آسانتر و گواراتر است.

    در دیدگاه اسلام، بالاتر از شهادت كار نیكى نیست، چنانكه پیامبر صلى الله علیه و آله‏فرمود: «فوقَ كلّ ذِى بِرّ بِرٌّ حتّى یُقتَل فى سبیل‏اللّه فاذا قُتِلَ فى سبیل اللّه فلیس فوقَه بِرّ» (12)برتر از هر خوبى، خوب دیگرى هست تابرسد به شهادت كه هر گاه انسانى در راه خدا كشته شد، دیگر بالاتر از آن خیرى وجود ندارد.

4- مرگ با قصاص واعدام‏

اعدام وقصاص چهارمین نوع مرگ در اسلام است.اگر كسى انسانِ دیگرى را به ناحقّ به قتل رسانده باشد، در اسلام به خانواده و اولیاى مقتول حقّ قصاص مى‏دهند.

نتیجه:

اسلام از طرق مختلف به انواع مرگ اشاره کرده است گاهی از طریق آیات وگاهی روایات؛مرگ جوامع را در وابستگی وذلت می داندومرگ دلها را در بی توجهی وبی تفاوتی افراد نسبت به فساد ،وبرترین مرگ را شهادت می خواند.لازم به یادآورى است كه هر گاه انسان در خط رهبرى معصوم باقى بماند و حوادث تلخ و شیرین، او را منحرف نكند و طاغوت‏ها و تهدیدهایشان هیچ یك در او اثر نكند و در آن حال بمیرد، شهید مى‏باشد، گرچه خونش بر زمین نریخته باشد.

پی نوشت :

1-العنکبوت،آیه57

2-التکاثر

3- منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج‏14 ،ص 266

4- النمل، آیه 80 / روم ،آیه 52

5- نهج‏البلاغه، خطبه 85

6- نهج‏البلاغه، حكمت 374

7- مناجات خمسةعشر

8- نهج‏البلاغه، خطبه 51

9- نهج‏البلاغه، حكمت 163

10- ‏آل‏عمران، آیه 169

11- غرر الحكم و درر الكلم ص 242

12-وسائل‏الشیعه، ج 11، ص 8

فرآوری: زهرا انصاری نسب

اعتقادات بخش شیعه تبیان


منبع:

1 - اصول عقاید،محسن قرائتی

2- عروج روح،محمدشجاعی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.