تبیان، دستیار زندگی
تدوین تاریخ و تطور آن در خلال قرن هاى اول هجرى قصههاى قرآن اهتمام به تدوین حدیث سیره ‏نویسان معروف مورخان معروف ظهور مورخان بزرگ اسلامى بزرگترین مورخ قرن سوم منابع تاریخ طبرى تدوین تاریخ و تطور آن در خلال قرن هاى...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

منابع تاریخ اسلام در عصر پیامبرصلی الله علیه و آله




تدوین تاریخ و تطور آن در خلال قرن هاى اول هجرى

قصههاى قرآن

اهتمام به تدوین حدیث

سیره ‏نویسان معروف

مورخان معروف

ظهور مورخان بزرگ اسلامى

بزرگترین مورخ قرن سوم

منابع تاریخ طبرى

تدوین تاریخ و تطور آن در خلال قرن هاى اول هجرى

علم تاریخ را به هیچ ‏وجه نمى‏توان از تطور و بسط فرهنگ عمومى جامعه جدا كرد. به طور قطع، پیشرفت و تطور علم تاریخ مرحله‏اى از تطور و پیشرفت فرهنگ آن نیز محصول عوامل متعددى است كه عمدتا از تاسیس و قیام دولتى كه با دولت ها، فرهنگ ها و نهادهاى سیاسى و نظامى دیگر برخورد داشته باشد، سرچشمه مى‏گیرد و بدین ‏ترتیب، عناصر اولیه تمدن آن گسترش مى‏یابد.

علم تاریخ با حدود، ابعاد و روش هاى تدوین آن، پس از ظهور اسلام تحقق یافته است؛ اما این مطلب هرگز به آن مفهوم نیست كه عرب ها پیش از ظهور اسلام، هیچ نوع آشنایى با این علم نداشته‏اند، بلكه آنها پیش از ظهور اسلام، تمدن هایى، هر چند كوچك، در یمن و دیگر نقاط عرب داشتند كه آثار آنها را كم و بیش نقل مى‏كردند. اخبار و آثار دولت ‏حمیر، سبا و یمن به طور شفاهى در میان آنها، نسل به نسل نقل مى‏گردید.

شاید تاریخ در آن عصر، دوره شفایی خود را مى‏گذرانید؛ یعنى آنچه را عرب ها مى‏دانستند پیش از آن كه به نوشتن و خط متكى باشند، به حفظ و نقل شفوى و لسانى آن تكیه مى‏كردند. از این جهت، در آن دوره، در اوایل اسلام، تا مدت ها پیش از این كه خط و نوشتن شایع شود، از حافظه‏هاى بسیار قوى خود، به خصوص در زمینه انساب و اشعار، استفاده مى‏كردند.

شاید مهمترین بخش از تاریخ عرب و اسلام، كه به طور حتم، تاثیر مهمى در تدوین تاریخ دوره بعد داشته، دوره «ایام العرب‏» (جنگ ها و داستان هاى دوره جاهلى) بوده و به قصه بیشتر شباهت داشته است تا تاریخ و بیشتر مورخان و محققان، قصه ‏گویان و داستان سرایان آنها را نقل مى‏كردند.


قصه‏ هاى قرآن

ظهور اسلام و نزول قرآن كریم تحولى ژرف در اندیشه و ذهنیت عرب مسلمان ایجاد كرد. نقل داستان هاى قرآن و اخبار گذشتگان و اهمیتى كه قرآن شریف به اخبار گذشتگان مى‏داد و معلومات ارزنده‏اى از تمدن هاى گذشته و انبیاى سلف عرضه مى‏كرد تاریخ را به عنوان موضوعى واقعى و جدى مطرح نمود. علاوه بر آن، وجود حضرت رسول(ص) و پیروزی هاى او در غزوات، سرایا و فتوحاتى كه انجام داد موجب شد كه مسلمانان این حادثه عظیم اجتماعى و تاریخى را تدوین نمایند و زندگى آن حضرت را به عنوان یك «اسوه‏» در فراروى زندگى خود قرار دهند. این مطلب نقطه عطفى در روند عمومى فرهنگ مسلمانان بود.

تثبیت ‏حادثه«هجرت‏» به عنوان مبدا تاریخ اسلامى، در سال شانزدهم هجرى ( زمان خلیفه دوم) به پیشنهاد امام على(ع)، (1) پایه اساسى تدوین علمى‏ تاریخ اسلامى بود. از این رو، حادثه «هجرت‏» نقطه آغاز تجدید احداث و وقایع تاریخ مسلمانان است. بدین دلیل، نقطه آغاز تدوین تاریخ مسلمانان را در دو روش تلخیص مى‏كنیم:

1- گرایش تدوین تاریخ «ایام العرب‏» و آثار آن از پیمان ها، كینه‏ها، انقلاب ها و دیگر نتایج آن كه در زندگى عرب مسلمان اثر گذاشته بود. به طور كلى، «ایام العرب‏» از گذشته نزدیك عرب و آنچه كه این ایام از نظر اجتماعى، ادبى و فرهنگى در جامعه آنان اثر گذاشته بود، حكایت مى‏كرد.

2- گرایش دوم، تدوین تاریخ اسلام و ظهور حضرت محمد(ص) و اخبار زندگى، غزوات، سرایا و به طور كلى سیره حضرت رسول(ص) است.

وقوع این دو گرایش واقعیت اجتماعى جزیرة‏ العرب آن روز بود؛ اولى تعصبات قبیلگى و گروه ‏بندی هاى جامعه جاهلى را مى‏نمایاند و دومى حیات پیامبر(ص)، اعمال، گفتار و سیره ایشان را گزارش مى‏دهد.

دكتر عبدالعزیز الدورى مى‏گوید: «هر یك از این دو گرایش غالبا در یك مركز فرهنگى اتفاق افتاده است: گرایش اسلامى در مدینه، مركز سنت پیامبر(ص) و گرایش اول (گرایش عصبیت) در كوفه و بصره، دو شهر جدیدى كه پس از اسلام به وجود آمده‏اند و مركز فعال گرایش هاى عصبیتى و قبیلگى مى‏باشند. (2)

نكته جالب توجه این كه این شهرهاى سه‏ گانه (مدینه، كوفه، بصره) در آغاز عصر تدوین، مركز فعالیت فرهنگى و مسكن بیشتر علماى عصر بوده است.

اهتمام به ضبط گفتار و كردار پیامبر(ص) نه فقط از نظر ترویج تقوا و ورع اسلامى مهم بود، بلكه موضعى جدّى و واقعه‏اى مؤثر به حساب مى‏آمد؛ زیرا حكومت جدیدى كه پس از وفات پیامبر روى كار آمد ناچار بود كه همه روش ها و نظامات خود را از سیره پیامبر(ص) به عنوان اولین مؤسس و بنیانگذار دولت اسلامى اخذ كند.

علاوه بر آن، اگر ما اساسى را كه خلیفه دوم تقسیم ‏بندى طبقات جامعه را بر آن بنا نهاد ملاحظه كنیم، می بینیم كه جامعه اسلامى را بر مبناى خویشاوندى با پیامبر(ص) و سابقه در اسلام تقسیم ‏بندى كرد و به آنها كه به نحوى با پیامبر(ص) خویشاوندى داشتند سهم بیشتر و اهمیت فراوان ‏ترى داد، به طور قطع، اعمال و غزوات پیامبر(ص) و تاریخ اسلام چنان اهمیتى پیدا مى‏كرد كه شناخت‏ حقوق طبقات جامعه صدر اسلام بدان بستگى داشت و بر حسب سبقت در اسلام و شركت در جنگ ها و غزوات، حقیقت پیدا مى‏كرد و هر كس بر این اساس، از عطایا، مواهب و قیام اسلامى برخوردار مى‏شد. (3)


اهتمام به تدوین حدیث

جمع‏آورى و تدوین احادیث پیامبر(ص) موضوعى بود كه مبتكران این فن را به عنوان محدثان و جامعان حدیث، معروف مى‏ساخت. این دسته از صحابه پیامبر(ص) به راستى، در جمع‏آورى و تدوین احادیث آن حضرت، زحمت هاى طاقت ‏فرسایى متحمل شدند. گاهى آنان براى جمع‏آورى احادیث‏ به سفر مى‏رفتند تا بتوانند حدیث ‏یا احادیثى را به دست آورند.

ابتدا این تلاش علمى در مورد «مغازى‏» صورت مى‏گرفت اما بعدها مغازى ‏نویسى خود به صورت فن خاصى درآمد و بخش مهمى از تدوین تاریخ اسلام گردید؛ حتى از حدیث‏ نویسى و تدوین احادیث نیز جدا گردید و آنچنان توسعه یافت كه شامل تدوین تمام تاریخ زندگى پیامبر اسلام(ص) شد، چه پیش از نبوت آن حضرت و چه پس از آن.


سیره ‏نویسان معروف

در قلمرو تدوین مغازى و سیره‏ نویسى، عده‏اى به این مهم پرداخته‏اند. بیشتر آنها از معروف ترین فرزندان صحابه‏اند كه به این كار دست‏ یازیده‏اند. در ذیل، به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

1- ابان ‏بن عثمان ‏بن عفان: او در راس كسانى قرار دارد كه به سیره ‏نویسى اقدام كرده‏اند. ابان بن عثمان (ف. 95 یا 105 ه) معروف ترین كسى است كه در مرحله انتقال حدیث ‏نویسى به مغازى و سیره ‏نویسى قرار گرفته ‏است؛ زیرا او ابتدا كار خود را از حدیث‏ نویسى شروع كرد كه سرانجام منجر به سیره ‏نویسى شد.

پس از او، ابن سعد در شمار محدثان طبقه اول از تابعین مدینه قرار دارد. او نیز به مغازى و سیره‏ نویسى اهمیت فراوان داده ولى به نظر مورخان، بیشتر«محدث‏» است تا چیز دیگر. (4)

2- عروة‏ بن زبیر: او (ف. 94 ه) اولین سیره ‏نویس معروف است و در بین مؤلفان مغازى و سیره ‏نویسى شخصیت ‏بارزى مى‏باشد. سیره ‏نویسى به او منسوب است. گرچه ما امروز كتاب عروة‏ بن زبیر را در دست نداریم، اما مجموعه كتاب هاى ابن اسحق، واقدى و طبرى، همگى از نوشته‏هاى ابن زبیر استفاده كرده‏اند. این نشان مى‏دهد كه تالیف عروة‏ بن زبیر اصلى‏ترین و قدیمى‏ترین متنى است كه درباره مغازى و سیره نوشته شده است. جالب این كه عروة ‏بن زبیر در تالیف كتاب خود، تنها به نقل غزوات و جنگ هاى پیامبر نپرداخته، بلكه وسیع ‏تر و شامل‏تر از آن، در مورد نحوه زندگى، نزول وحى و دیگر تفاصیل زندگانى پیامبر اسلام(ص) نیز مطالبى آورده كه خود مرحله‏اى از تدوین تاریخ اسلامى و حد وسط بین مغازى‏ نویسى (نقطه آغازین تاریخ اسلامى) و مرحله تاریخ ‏نویسى اسلامى است؛ زیرا عروة ‏بن زبیر علاوه بر سیره و حیات پیامبر(ص)، از اوضاع دوران خلافت راشدین، از قبیل جنگ قادسیه و یرموك، نیز سخن به میان آورده است. (5)

3- محمد بن شهاب زهرى: پس از ابان بن عثمان و عروة بن زبیر، محمد بن شهاب زهرى (51 - 124 ه) به این كار اهتمام ورزید. او اصلا از قبیله قریش بود و در مدینه تولد یافت، اهتمام فراوانى به حدیث داشت و در میان احادیث، به روایت هاى مغازى به صورت عام، اهمیت ‏بیشترى مى‏داد. زهرى در تدوین مغازى، در واقع، از سیره ‏نویسى پیامبر(ص) آغاز كرده است. او در سیره‏ نویسى بسیار گسترده و وسیع بحث نموده و فترت جاهلیت و دوران پیش از اسلام تا ظهور حضرت محمد(ص)، دوران مكه و هجرت به مدینه، مغازى، فتوح، نمایندگان سیاسى، خود عرب و دیگر فعالیت ها و حوادث مهم تاریخ صدر اسلام را بازگو مى‏كند. او در نقل همه این حوادث، تسلسل تاریخى، تاریخ حوادث و اسناد روایات را نیز یادآورى مى‏نماید. وى علاوه بر تاریخ حیات پیامبر(ص)، حوادث پس از وفات، انتخاب ابوبكر، شوراى عمر، فتنه عثمان و انتخاب حضرت على(ع) را نیز به تفصیل ذكر مى‏كند.

محمد بن شهاب زهرى از نسابان معروف و شخصیت هاى ممتازى است كه در این رشته تالیف داشته. كتاب نسب قریش مصعب زبیرى عمده مطالب خود را از محمد بن شهاب زهرى اقتباس كرده است.

4- محمد بن اسحاق: پس از چند نفر از محدثانى كه تقریبا در تدوین تاریخ اسلام نقشى داشته‏اند، نوبت ‏به محمد بن اسحق (151ه.) مى‏رسد. او بزرگ ترین و اصیل ترین مورخ اسلام است و امروزه تاریخ او (سیرة الرسول) در دسترس ما قرار دارد.

ابن اسحق سیره خود را به دو دوره و یك فترت تقسیم مى‏كند:

الف- آغاز سیره او (الابتداء) شامل آغاز خلقت تا پیدایش نسل عرب و اولاد اسماعیل تا بعثت رسول اكرم(ص) است.

ب- از بعثت - دوران رسالت پیامبر(ص)- تا تشكیل دولت مدینه.

ج- مغازى و غزوات پیامبر(ص)، وفات ایشان، قضیه سقیفه بنى‏ساعده، اشعار و مرثیه‏هایى كه براى آن حضرت سروده‏اند.

البته ما به معضل مطالب ابن اسحق از طریق ابن هشام، كه آن را تنقیح كرده و احیانا قسمت هاى بسیارى از آن را، به خصوص در بخش اول حذف كرده، واقف هستیم و شاید بتوان گفت كه كتاب او و كتاب ابن هشام قدیمى‏ترین متنى است كه درباره سیره پیامبر(ص) در دسترس ما قرار دارد.

مؤلفان اسلامى محمد بن اسحق را شخصیتى شیعى دانسته‏اند و اگر او گاهى از سوى مالك ‏بن انس متهم شده به این علت‏ بوده كه ابن اسحق در نسب مالك همواره طعن مى‏كرده است. لذا، مالك او را به انواع تهمت ها متهم ساخته است؛ وگرنه ابن حجر در التقریب خود و شهید ثانى در حواشى خود بر خلاصة ‏الرجال علامه، به تشیع وى تصریح كرده‏اند. (6)

«از اخبارى كه ابن اسحاق در مناقب و فضایل اهل‏ بیت(ع) نقل كرده و در منابع گوناگون آمده است، مستفاد مى‏شود كه او همچنان كه در رجال كشى ذكر شده، دوستدار اهل ‏بیت(ع) بوده است.» (7)

ابن هشام گرچه اصل سیره ابن اسحق را از طریق راوى او، زیاد بن عبدالله البكائى، نقل كرده است ولى او به دلیل معاصر بودن با بعضى خلفاى عباسى و رعایت ‏سیاست آنها، از ذكر فضایل و مناقب امیرالمؤمنین(ع)، كه ابن اسحاق مفصلا از آنها یاد مى‏كند، خوددارى نموده و آن قسمت را حذف كرده و گویى به نوعى تعصب ضد شیعى آلوده ساخته است.

در آخرین سیر مطالعه سیره‏ نویسى، ضرورت دارد كه از دو دانشمند دیگر نیز، كه مانند محمد بن اسحاق در مغازى و سیره ‏نویسى شهرت فراوان دارند، نام ببریم:

5- محمد بن عمر الواقدى: او صاحب كتاب المغازى است كه درباره غزوات و سرایاى پیامبر(ص) در خلال دوران حكومت مدینه و بر حسب تسلسل زمانى و تاریخى بحث مى‏كند. واقدى (130 -207 ه.) در اسناد و تحقیق تاریخ حوادث دقت وافرى داشت؛ از این نظر نیز، معلومات بسیارى نسبت ‏به هر حادثه، به خواننده ارائه مى‏دهد. واقدى مورخ و محققى است كه مى‏توان گفت‏ به طور علمى و عینى بحث مى‏كند، موضع جغرافیایى جنگ ها را به عینه مشاهده كرده است و دقیقا محل وقوع آنها را تعیین مى‏كند. با این كه واقدى گرایش علوى و شیعى دارد ولى بى‏طرفانه و غیر متعصبانه بحث مى‏كند. (8)

6- ابن سعد كاتب واقدى:او صاحب كتاب طبقات الصحابه است كه جلد اول و دوم كتاب خود را به شرح حال پیامبر(ص) ، بعثت، هجرت، مغازى، وفات و مراثى مربوط به آن حضرت، اختصاص داده است.

ابن سعد (ف. 230 ه.) آثار استاد خود، واقدى، را اساس كار خود قرار داده و در عین حال، دایما در مورد مغازى و نام اصحاب بدر و در فصول مربوط به آن، به وفور، به روایات ابن‏ اسحاق توجه داشته و آنها را پس از تلفیق با منابع خود بیان كرده است.

طبقات ابن سعد در نه جلد با فهرست كامل و كاغذ اعلا به وسیله مستشرق آلمانى، "مارسدن جونس" و مقدمه عالمانه او در دانشگاه آكسفورد، به سال‏1966 میلادى چاپ شده است.

به این ترتیب، مى‏بینیم كه اهتمام به جمع و تدوین احادیث پیامبر(ص) باب وسیعى بود كه نوشتن تاریخ و سیره پیامبر(ص) از آنجا آغاز شده و سرانجام به تدوین كلیات تاریخ اسلامى رسیده است. این كار از سوى خلفاى وقت نیز تشویق مى‏شد؛ زیرا آنها مى‏خواستند كه از اوضاع مكه و تاریخ هجرت پیامبر(ص) آگاه باشند، چنان كه مى‏گویند: ابن‏ اسحاق تالیف و تدوین كتاب خود را به دستور منصور، خلیفه عباسى و براى اهدا به پسرش، مهدى، انجام داده است. (9)

از این رو، در بصره و كوفه، عده‏اى از محدثان، كه كار آنها تدوین احادیث و اخبار تفسیرى و تاریخى بود، جمع شده بودند. متاسفانه ما امروزه به نوشته‏هاى آنان دسترسى نداریم، بلكه تنها از طریق كتاب هاى مورخان بعدى مانند طبرى و بلاذرى با آنها آشنا مى‏شویم.


مورخان معروف

سیر تاریخ ‏نویسى در صدر اسلام، ادامه یافت و مورخان مسلمان بعد براى تدوین حوادث و ضبط وقایع و فتنه‏ها در تاریخ، كتاب هاى خود را تدوین كردند:

1- ابومخنف لوط بن یحیى(متوفاى‏157 ه.): در شمار این مورخان از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) و رهبر مكتب مورخان عراقى است. ابومخنف در بیشتر حوادث و وقایع صدر اسلام، به خصوص حوادث دوران امام على(ع)، كتاب نوشته است. ابن‏الندیم در الفهرست ‏خود، بیش از 42 كتاب نقل كرده كه بیشتر درباره حوادث صدر اسلام، اعم از فتنه قتل عثمان، جنگ جمل،

صفین

، كربلا و دیگر حوادث تاریخى است.

ابومخنف یك صحابى و شیعه علوى است. او بیشترین روایات خود را از قبیله خود و دیگر قبایل ساكن كوفه نقل مى‏كند و از اهل ‏بیت پیامبر(ص) دفاع مى‏نماید. او بنى‏امیه و چهره واقعى آنها را نیز به خوبى نشان مى‏دهد ولى با وجود این، حوادث تاریخى را غیر متعصبانه نقل مى‏كند و شان علمى یك مورخ را، كه باید حوادث تاریخى را بی طرفانه و بدون دخالت اغراض خود نقل كند، حفظ كرده است.

تاریخ طبرى لبریز از روایت هاى ابومخنف است. از طریق طبرى، ما با كتاب ها و روایت هاى ابومخنف به خوبى آشنا مى‏شویم.

2- سیف بن عمر تمیمى(متوفاى 180 ه): مورخ كوفى دیگرى است كه از طرفداران مكتب تاریخى عراق به شمار مى‏آید. او بیشترین معلومات تاریخى خود را از قبیله خود، تمیم، دریافت كرده است. او كتاب هایى درباره جنگ رده، فتوحات مسلمانان، فتنه عثمان و جنگ خلافت (على(ع) - معاویه) تالیف نموده است. اما مورخان محقق امروزى روایت هاى سیف بن عمر را جعلى دانسته و در تحقیق تاریخى، او را متهم كرده‏اند. اسناد علامه مرتضى عسكرى در تالیف محققانه‏اش عبدالله بن سباء و روایت هاى تاریخى سیف اظهار نظر عالمانه‏اى درباره كذب بودن روایت هاى اوست. سیف‏ بن عمر تمیمى یكى از راویان طبرى بوده و كتاب هاى وى مورد استفاده ابن جریر طبرى نیز قرار گرفته است.

3- على بن محمد مدائنى(135 - 225 ه): از مورخان قرن سوم و از سرآمدان ناقلان اخبار تاریخى مى‏باشد كه تاریخش از حیث‏ شمول، تنظیم و عنایت ‏به اسناد، در راس اخبار مورخان قرار گرفته است. او اصالتا بصرى بود ولى در بغداد مى‏زیست. او از مورخان پیشین، مانند ابن‏ اسحاق، واقدى، ابومخنف و دیگران استفاده‏هاى فراوان برده است. آنچه مدائنى را از دیگر مورخان برتر ساخته نقل روایى او از راویان اسنادى است كه از منابع مدینه و بصره به طور خاص در تفصیل روایت هاى تاریخى محلى به حساب مى‏آیند. از این نظر، محققان تاریخ كتاب هاى تاریخى او را از مهم ترین منابع علم تاریخ به شمار آورده و بر آن اعتماد وافر كرده‏اند. مدائنى بیش از بیست جلد كتاب تالیف كرده است. (10)

در این دوره، بخش دیگرى از تاریخ ‏نویسى، آن هم به شكل تخصصى، آغاز شد و براى خود، در قلمرو تاریخ اسلامى، میدان وسیعى باز كرد. نسب ‏نویسى و علم انساب، كه امروزه بخشى از علم تراجم و نسب‏ شناسى به حساب مى‏آید، در این مرحله به ظهور رسیده است. محمد بن سائب كلبى و پسرش هشام بن محمد بن سائب، همچنین مصعب زبیرى سه تن از نسب‏ شناسان نامى‏اند كه كتاب هایشان تا به امروز مورد استفاده مورخان اسلامى قرار مى‏گیرد، به خصوص ابن هشام كه در انساب و ادبیات عرب جاهلى ید طولایى داشته است.


ظهور مورخان بزرگ اسلامى

اواخر قرن سوم هجرى دوره ظهور مورخان بزرگ اسلامى مى‏باشد كه كتاب هاى آنها فصل جدیدى در تدوین تاریخ اسلامى است:

- احمد بن یحیى بلاذرى(ف.279 ه.): از علماى نیمه دوم قرن سوم هجرى است كه پیشرفت جدیدى در تدوین تاریخ اسلامى به وجود آورده است. بلاذرى دو كتاب مهم در تاریخ دارد: فتوح البلدان و انساب الاشراف. كتاب اول بلاذرى از تاریخ فتوحات اسلامى سخن مى‏گوید و به طور مفصل، از اخبار فتح شهرها و پیروزی هاى ارتش اسلام گزارش مى‏دهد. او در كتاب تاریخ خود و در نقل، نقد و تمییز روایات، از روشى علمى و دقتى كامل استفاده كرده و مانند مورخى ناقد نه جمع‏آورى كننده روایات، عمل نموده است.

جالب این كه او در كنار اخبار فتح، كلیه قوانین و قواعد اسلامى را، كه فاتحان مسلمان در فتح شهرها رعایت كرده‏اند و قواعد فقه را، كه مردم در استفاده از اراضى مفتوحه اجرا نموده‏اند، نقل مى‏كند. از این جهت، كتاب فتوح ‏البلدان نه فقط منبعى براى مورخان، بلكه مصدرى براى استنباط فقهى و روش علمى مسلمانان در قبال اهل كتاب در اخذ جزیه، تحدید خراج، مالیات و دیگر روابط اجتماعى شمرده مى‏شود.

افزون بر آن، این كتاب اوضاع جامعه اسلامى پس از وفات پیامبر(ص) را گزارش مى‏دهد و وقوع تعصبات قومى و نزاع هاى طایفه‏اى را، كه بر محور خلافت و دیگر قضایاى اجتماعى دور مى‏زد، بازگو مى‏كند.

به طور خلاصه، كتاب فتوح ‏البلدان بلاذرى كتابى تاریخى و در زمینه فتوح، تشریع و تطبیق احكام است كه مسلمانان آنها را در فتح شهرها رعایت كرده‏اند. در عین حال، بلاذرى از نقل روایات متعدد بر محور یك قضیه، امتناع مى‏ورزد، بلكه بر خلاف طبرى، روایاتى را كه به نظر خود، به صدق و درستى آنها اعتقاد دارد از میان دیگر روایات، انتخاب مى‏كند و بیشتر بر روایات منقول مدنى تكیه دارد تا از انگیزه‏ها و گزارش هاى منطقه‏اى، كه احیانا روایات اقالیمى مانند بصره و كوفه به آن متهم‏اند، دور بماند.

اما كتاب دیگر او، انساب الاشراف، در واقع كتابى است در موردى خاص؛ یعنى درباره «انساب‏» ولى در عین حال، خصوصیات دیگر كتاب هاى انساب، طبقات و تاریخ را نیز جامع مى‏باشد. از ویژگی هاى انساب الاشراف بلاذرى، این است كه در آن، مواد تاریخى یا سیر زندگى اشخاص به فصل هاى متعددى تقسیم مى‏شود و اساسا این كتاب شامل تاریخ عرب در دوره جاهلیت، اسلام، دوره اموى و عباسى است. اما این وقایع نه بر حسب حوادث سال ها، بلكه بر اساس شخصیت اجتماعى فرد در میان قبیله و اجتماع خود، مطرح مى‏باشد.

مشهورترین راویانى كه بلاذرى از آنها نقل مى‏كند ابومخنف، مدائنى، واقدى، زهرى، زبیربن بكار و عوان هستند؛ اما او بیشترین معلومات خود را، كه در انساب الاشراف آورده، از ابن سعد گرفته است. قابل توجه آن كه او این اطلاعات را نه از طریق خواندن كتاب الطبقات، بلكه به طور شفاهى و مستقیم از مؤلف آن دریافت كرده است. (11)

5- ابن واضح یعقوبى (ف. 284 ه.):از علما و مورخان اواخر قرن سوم هجرى است كه كتاب هایش شكل تاریخ‏ نویسى را تغییر داد و از سیره ‏نویسى و انحصار در تاریخ اسلام، به طور عموم، به تاریخ جهان از زمان هاى دور، از آغاز خلقت تا ظهور اسلام و ادامه آن در قرن سوم هجرى پرداخت.

یعقوبى، مورخى جامع‏ الاطراف و با فرهنگى گسترده بود و كتاب خود را از منابع گوناگونى گردآورد. او به كشورهاى اسلامى مسافرت كرد و از هر منبعى، معلوماتى به دست آورد. آثار این مسافرت ها و منابع گوناگون در تالیف كتاب یعقوبى به وضوح دیده مى‏شود.

او تاریخ جهانى خود را بدین ترتیب نقل مى‏كند: آغاز خلقت ( به نقل از تورات)، تاریخ انبیا و تاریخ ملت هاى باستانى ایرانیان، آشوریان، بابلیان، مصریان، هندیان، یونانیان، رومیان، بربریان، حبشیان، زنگیان، تركان و چینیان. سپس تاریخ قوم عرب، فرهنگ جاهلى، ادیان، ایام العرب، بازارهاى عرب، قبایل بائده، تاریخ یمن، شام و جزیرة‏العرب و اولاد اسماعیل را مطرح مى‏كند و معلومات با ارزشى از این بخش از تاریخ به خواننده ارائه مى‏دهد. روشن است كه یعقوبى چهره‏اى از التقاط فرهنگى عصر مامون را، كه خود نیز از معاصران آن است، نشان مى‏دهد. یعقوبى در نقل تاریخ ایران پیش از دوره ساسانى، اشاره مى‏كند كه این قسمت از تاریخ ایران كه از اسطوره‏ها و افسانه‏ها گرفته شده، چندان قابل اعتماد نیست و سند تاریخى ندارد. (12) در آنچه درباره تاریخ یونان و حكماى آن مى‏گوید، اشاره مى‏كند كه معلومات خود را از كتاب هاى ترجمه شده یونانى گرفته است. (13)

در جلد دوم، او از مجموعه اخبار تاریخى، كه پیش از او كسانى مانند واقدى، ابن اسحاق، مدائنى و ابن كلبى، آنها را جمع‏آورى كرده‏اند، استفاده نموده و تالیفى از مجموعه آنها به وجود آورده است، چنانچه یعقوبى از بعضى دانشمندان هیئت ‏شناس همچون خوارزمى مطالب فراوانى نقل كرده است، آنجا كه در آغاز خلافت هر خلیفه‏اى تاریخ دقیق آن را مطالب علم فلك آن روز تعیین مى‏كند. (14)

در هر صورت، یعقوبى، مورخ و ضابطى است كه تاریخ خود را با دقت علمى و تاریخى تالیف كرده و از آنجا كه او شیعه و طرفدار اهل بیت(ع) مى‏باشد و به نقل حدیث غدیر تصریح دارد، لذا، در نقل وقایع فتنه عثمان و اخبار بنى‏امیه، به نحوى از تفصیل وقایع خوددارى مى‏كند؛ اما این مطلب هرگز به این معنى نیست ‏كه ‏تعصب به‏ خرج ‏دهد و از بى ‏طرفى علمى تاریخى بیرون رود. ولى در مورد آل عباس، كه معاصر آنها مى‏باشد، به نوعى مجامله مى‏نماید. دو جلد تاریخ یعقوبى، مضبوط ترین و دقیق ترین تاریخ عمومى است كه دایرة ‏المعارف‏ گونه، فرهنگ اسلامى و عصر خود را ارائه مى‏دهد.

6- عبدالله بن مسلم ‏بن قتیبه كاتب دینورى(متوفاى‏276 ه.):چهره دیگرى از شخصیت هاى بارز تاریخى در عصر مامون مى‏باشد كه كتاب هاى او حایز اهمیت فراوان است. او مؤلف دو كتاب«المعارف‏» و«الامامة و السیاسة‏» است. كتاب المعارف او به نوعى، دایرة ‏المعارفى است كه به روش هاى گوناگون تاریخى نوشته شده است. او از تاریخ جهان شروع مى‏كند و اخبار خود را تا عصر معتصم، خلیفه عباسى، ادامه مى‏دهد. سپس شرح حال رجال معروفى را كه شخصیت آنها به شكلى در جامعه اسلامى آن ‏روز منشا اثر بوده است، ذكر مى‏كند.

ابن قتیبه در نقل اخبار تاریخى، از نوشته‏هاى مورخان و همچنین از روایات شفاهى استفاده مى‏كند؛ اما به عنوان مورخى ناقد، نقل خبر مى‏نماید؛ به این معنى كه اخبارى را كه نزد او موثق است، نقل مى‏كند. او اولین كسى است كه در نقل تاریخ جهان از عهدین (تورات و انجیل) بهره گرفته است. از این نظر، تاریخ او، نزد مورخان بعدى، از جمله كتابهاى اسناد و منابع، قابل اعتماد است.

كتاب دوم او، الامامة و السیاسة ( یا تاریخ الخلفا)، كتابى است كه شرح حال و قضایاى خلافت پس از وفات پیامبر(ص) را به تفصیل مى‏آورد. او در این كتاب به شكل مورخ و ناقل اخبار، حوادث را بر حسب تسلسل زمانى نقل مى‏كند؛ به خصوص دوران على(ع) و معاویه را به تفصیل آورده است. وقایع عاشورا را نیز به تفصیل نقل مى‏نماید و انشعاب هاى فكرى و احزاب جهان اسلام ‏را بازگومى‏كند. در تاریخ‏ الخلفا، حوادث را بر حسب ذكر راوى و به عهده او نقل مى‏كند و گاهى اخبار متعدد را به شكل تالیفى ذكر مى‏نماید؛ مثلا مى‏نویسد:« حدثنا عین حدثنا.» سپس با ذكر راوى‏ حدیث، تاریخ را مى‏نگارد. بیشتر اخبار ابن قتیبه از طریق ابن ابى ‏مریم مى‏باشد و در بیشتر روایت هاى تاریخى، نام او را آورده است.

7- ابوحنیفه دینورى(متوفاى 282ه.): صاحب كتاب الاخبارالطوال، از مورخان دیگر است. او تاریخ خود را به سبك تاریخ عمومى نوشته و از آغاز خلقت، تاریخ انبیاء، پادشاهان فارس، یمن و یونان، به ویژه اسكندر، روم و روابط عرب و حبشه و فارس پیش از اسلام را به تفصیل نقل مى‏كند.

او سپس مستقیما از جنگ هاى عرب و ایرانیان در دوره جاهلیت‏ بحث مى‏كند و مساله را با فتوحات اسلامى زمان خلیفه دوم، دنبال مى‏نماید. ولى چندان تفصیلى از ظهور اسلام، عصر پیامبر(ص) و خلیفه اول ارائه نمى‏دهد. دینورى حوادث دوران سه خلیفه اول را شرح مى‏دهد و بر اختلاف حضرت على(ع) و معاویه تاكید خاص دارد. این مساله گرایش علوى او را در این زمینه نشان مى‏دهد. دینورى تاریخ خلفاى اموى و عباسى را به اختصار بیان مى‏كند. آنچه در كتاب دینورى قابل ملاحظه مى‏باشد تاریخ تفصیلى ایران پیش از اسلام است. این مطلب نیز گرایش او را به قومیت فارس روشن مى‏سازد. از دیگر امتیازهاى او این است كه او بعضى از حوادث تاریخى را خود شاهد بوده است، نه این كه وقایع را فقط از مورخان قبلى بگیرد. علاوه بر این، او از دیوان هاى شعرى اطلاع وسیعى داشته كه این مطلب امروزه مورد نظر است.


بزرگترین مورخ قرن سوم

8- محمد بن جریر طبرى(متوفاى 310 ه): صاحب تاریخ معروف تاریخ الرسل و الملوك، بزرگترین و معروف ترین تاریخ ‏نویس اسلامى مى‏باشد كه تاریخ خود را به سبك تاریخ عمومى، از آغاز خلقت تا زمان خود، به تفصیل نوشته است.

شهرت طبرى بى ‏دلیل نیست؛ محصول تلاش گسترده‏اى است كه به طور خستگى‏ ناپذیر، در راه تحصیل علم و سفرهاى علمى انجام داده است. شاید او محصول فرهنگ عصر خود مى‏باشد كه دوران رشد و نضج علوم گوناگون اسلامى، زمینه را براى رشد و تربیت طبرى فراهم ساخت. علاوه بر آن، طبرى در خانواده‏اى علمى تربیت ‏یافته و پدر او از رجال علم و دین بوده است. وجود مكنت مالى و ثروت فراوان او و فراغت ‏بال و فراهم آمدن اطمینان خاطر در تحصیل و جمع‏آورى علوم نیز عامل مهمى بوده كه در رشد او تاثیر داشته است.

او در دوازده سالگى، شهر خود آمل (طبرستان) را براى تحصیل علم و دانش ترك گفته و به شهرستان رى، بغداد، كوفه، بصره، شام، مصر و دیگر شهرها مسافرت كرده و در طول این سفرها، به حدیث، فقه و تاریخ دست ‏یافته است. او پس از یك سفر طولانى، در بغداد رحل اقامت افكنده، در حالى ‏كه دریایى از علوم اسلامى، فقه، حدیث، تفسیر و تاریخ، با خود داشته است.

از آنجا كه طبرى در تفسیر و فقه ید طولایى داشته، با این كه خود در آغاز پیرو مذهب شافعى بوده، ولى بعدها به دلیل احاطه علمى‏اش، با او مخالفت كرده و خود مذهب فقهى خاصى به نام «جریریه‏» به وجود آورده است.

از این جهت، او تالیف تاریخ خود را به سبك حدیث و فقه با ذكر اسناد و روایات شروع كرده است. شاید عاملى كه سبب شده او كتاب تاریخى‏اش را به این سبك بنویسد این باشد كه املاى كتاب خود در تاریخ را پس از املاى كتابش در تفسیر كبیر القا كرده است. این نكته‏اى است كه مؤلف تاریخ بغداد، خطیب تبریزى، به آن اشاره نموده. (15)

طبرى در تحریر تاریخ همانند یك مورخ زبردست، تاریخ جهان را با اقتباس از تورات، از نقطه آغاز آفرینش شروع مى‏كند و سپس حوادث تاریخ انبیاء و پادشاهان را بر حسب گفته تورات به تفصیل نقل مى‏نماید. او شرح مفصلى از تاریخ پادشاهان ایران را ذكر مى‏كند.

در بخش« تاریخ اسلامى‏»، او حوادث را بر حسب سال هاى اتفاق آنها، از آغاز بعثت تا سال 302 به تفصیل نقل مى‏نماید و حوادث هر سال را در طول ایام آن سال مى‏آورد. از امتیازات تاریخ طبرى این است كه علاوه بر نقل اخبار و حوادث تاریخى، موضوعات دیگرى را كه حتى در ظاهر، چندان ارتباطى با تاریخ ندارند، مانند حدیث، تفسیر، لغت، ادبیات، سیره، مغازى، تراجم و رجال، ذكر مى‏كند و از مجموعه این مواد علمى، به طرزى جالب، معجونى از معلومات به خواننده خود ارائه مى‏دهد، بدون آن كه از موضوع اصلى كتاب، یعنى تاریخ ( نقل حوادث)، خارج شود.


منابع تاریخ طبرى

منابع تاریخ طبرى بیشتر از معروف ترین ناقلان اخبار مى‏باشد. او اخبار گذشتگان تا زمان خود را نقل كرده است؛ مثلا، او اخبار عرب پیش از اسلام و دوران جاهلیت را از عبید بن شریه، محمد بن كعب القرظى و وهب بن منبه نقل مى‏كند. اخبار پادشاهان ایران و تاریخ عجم را از كتاب هاى ترجمه شده پهلوى و تاریخ دوره ساسانیان مى‏آورد. سرگذشت پیامبر(ص) و سیره آن حضرت را از ابان بن عثمان و ابن اسحاق و دیگر سیره‏ نویسان گرفته است. اخبار فتوحات اسلامى را از سیف بن عمر نقل مى‏نماید. اخبار جمل و صفین را از ابى‏مخنف و مدائنى دریافت داشته است. اخبار حكومت‏ بنى‏امیه را از عوانة ‏بن الحكم اقتباس كرده و بالاخره، نقل حوادث دوران بنى عباس را از كتاب هاى احمد بن ابى خثیمه و دیگران گرفته است.

طبرى تاریخ را نیز مانند حدیث نقل مى‏كند و تمامى حوداث را با ذكر سند روایت، راوى و كتاب آن مى‏آورد و اگر مصدر و منبع او كتاب باشد اسم كتاب و مؤلف را نیز ذكر مى‏كند، بدون آن كه در ذكر این اخبار و روایات اظهار نظرى بنماید و نقد و تصحیحى به عمل آورد. از این جهت، او مورد انتقاد محققان و دانشمندان قرار گرفته است؛ اظهار نظر نكردن در روایات گوناگون و احیانا متناقض در شان دانشمندان و مورخان صاحب نظر نیست. نقل اخبار، بدون تعیین صحیح و سقیم و خفیف و معتبر از آنها، عیب بسیار بزرگ علمى است كه در شان دانشمندى چون طبرى نمى‏باشد. او حتى گاهى به مورخان دروغ پرداز و جُعالى همچون وهب بن منبه یا سیف ‏بن‏عمر اعتماد كرده و در نتیجه، روایات چنین افراد معلوم‏ الحالى، كه ‏بیشترین ‏افسانه‏ها، خرافات و اسرائیلیات را ذكر كرده‏اند، كتاب او را از ارائه واقعیات و احداث تاریخ صحیح و قضاوت درباره آن محروم ساخته است.

این آفتى بوده كه در تدوین علم تاریخ، دامن بسیارى از مورخان صدر اسلامى را آلوده ساخته است. ابن ‏خلدون این نقطه ظریف علمى را بازگو مى‏كند و طبرى و مسعودى را از این نظر مورد انتقاد قرار مى‏دهد. (16) چنین غفلتى در تدوین علم تاریخ منحصر به طبرى نبوده، بلكه حتى مؤلفان و مورخان بعدى تاریخ اسلامى مانند ابن اثیر( در الكامل فى‏التاریخ) و دیگران نیز بدان دچار شده‏اند.


پى‏نوشت ها:

1- ابن ‏واضح یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج‏2، ص‏16، دارصادر، بیروت، 1970.

2- عبدالعزیز الدورى، بحث فى نشاة علم التاریخ عند العرب، المطبعة الكاثولیكیة، 1960، ص‏19.

3- یعقوبى، همان، ص 22 .

4- ابن سعد، طبقات، بیروت، 1970، ج 5، صفحه 151 به ‏بعد.

5- تفصیل این روایت ها را باید در تاریخ طبرى، در نقل این قسمت از تاریخ اسلام، كه اسم«عروه‏» را ذكر مى‏كند، پیگیرى كرد.

6- سید حسن‏ صدر، تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام، مكتبة النشر و الطباعة العراقیه، ص‏233 .

7- محمد بن اسحق، سیرة رسول الله، مقدمه دكتر اصغر مهدى، ص‏73 .

8- ابن‏الندیم، الفهرست، مطبعة الاستقامة، قاهره، 1960، ص 160.

9- مقدمه سیره ابن هشام، مطبعة المصطفى البنانى، الجلى، 1939، ص‏26.

10- ابن‏الندیم، همان، ص 158.

11- ر. ك. به: عبدالعزیز الدورى، همان .

12- یعقوبى، همان، ص‏127.

13- همان، ج‏1، ص 158.

14- همان، ج‏2، صص 5 -6.

15- خطیب تبریزى، تاریخ بغداد، ج 2، ص‏163.

16- ابن خلدون، مقدمه، ص‏6.

حجة‏الاسلام سید محمد ثقفى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.