تبیان، دستیار زندگی
با بعثت رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و نزول قرآن، خدای متعال یكبار دیگر این داستان بزرگ اخلاقی را به وسیله پیك وحی به پیامبر خویش برای ارشاد مردم ابلاغ فرمود، و نام زیبای «احسن القصص» را بر آن نهاد. این تعبیر نشان از واقعی بودن قصه است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا داستان حضرت یوسف علیه السلام واقعیت دارد؟


با بعثت رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و نزول قرآن، خدای متعال یكبار دیگر این داستان بزرگ اخلاقی را به وسیله پیك وحی به پیامبر خویش برای ارشاد مردم ابلاغ فرمود، و نام زیبای «احسن القصص» را بر آن نهاد. این تعبیر نشان از واقعی بودن قصه است.


حضرت یوسف

قرآن مجموعه وحی خداست كه به زبان پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ جاری گشته و در آن بیان هر چیزی كه در هدایت انسانها لازم است وجود دارد.[1] قرآن كریم از معجزات جاوید پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است و از نظر فصاحت و بلاغت و حقایق و معارف عالی معجزه بوده و انسانها از آوردن مثل آن عاجز هستند.[2]

شواهد عقلی و نقلی نشان می‌دهد كه دست تغییر و تحریف به این كتاب آسمانی نرسیده[3] قرآنی كه در دست ما است عین همان قرآنی است كه بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) نازل شده است.[4]

برای اثبات این مطلب به دو آیه زیر استناد می‌كنیم:

قرآن كریم قاطعانه می‌فرماید: «لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»؛ از پیش و پس، باطل به قرآن راه نمی‌یابد.[5] و در مورد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ كه گیرنده آیات قر‌آن و ابلاغ كنندة آن است، می‌فرماید: و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی؛ «او (پیامبر) از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید. آن نیست مگر به او وحی می‌شود.[6] پس ایمان به قرآن كه كلام خداوند و كتاب آسمانی شریعت ماست، واجب است و انكار حتی سوره‌ای یا آیه‌ای از آن موجب خارج شدن از دین است.

با این حال كسانی بودند كه از بدو به وجود آمدن دین مقدس اسلام و نزول وحی و قرآن، لحظه‌ای از كینه توزی و عناد دست برنداشته، و به اشكال مختلف در صدد خاموش كردن نور مبین اسلام بوده‌اند و با شبهه پراكنی و اشكال تراشی، كلام خداوند را زیر سوال می بردند، هم اكنون نیز افرادی هستند كه شبهات زیادی به قرآن وارد می‌كنند و متأسفانه در بین مسلمانان و در داخل كشورهای اسلامی، قلم و زبان و امكانات عدّه‌ای به ظاهر مسلمان، دستگاه تبلیغاتی دشمنان اسلام و قرآن گردیده است كه در واقع تخریب چهرة منوّر اسلام به دست این عدّه بیشتر صورت می‌گیرد!

داستان یوسف نشان می‌دهد چگونه انسان می‌تواند عفّت و تقوا و فضایل اخلاقی را بر شهوات و هوی و هوس های خود برتری دهد و به ما می‌آموزد كه چگونه باید در برابر اغوای گمشدگان در وادی شهوت نهراسیم و از راه حق منحرف نشویم

درست است كه سوره یوسف، داستان زندگی یكی از پیامبران الهی است، اما یكی از زیباترین داستان های قرآن به شمار می‌رود كه خداوند متعال در همین سوره می‌فرماید: «نحن نقص علیك أحسن القصص بما اوحینا إلیك هذا القران»[7] ما از طریق وحی این قرآن به تو، بهترین سرگذشت‌ها را برای تو بازگو كردیم.

این قصه به عنوان یك رویداد مهم تاریخی كه جذابیّت خاص و جنبه‌های اخلاقی ارزشمندی دارد، از زمانِ رخداد آن، بر سر زبان ها بوده است. قدیمی‌ترین متن مذهبی كه این داستان را باز گفته، تورات است[8] و پس از آن نیز توسط گویندگان و نویسندگان به گونه‌های مختلف نقل گردیده است؛ متأسفانه قصه یوسف به مرور زمان به دست صنفی از ناقِلان، جلوه‌های واقعی خود را از دست داد و به داستان عاشقانه و شهوت انگیز مبدّل گشت تا این كه با بعثت رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و نزول قرآن، خدای متعال یكبار دیگر این داستان بزرگ اخلاقی را به وسیله پیك وحی به پیامبر خویش برای ارشاد مردم ابلاغ فرمود، و نام زیبای «احسن القصص» را بر آن نهاد. این تعبیر نشان از واقعی بودن قصه است.

قصه یوسف بعد از اسلام نیز از پیرایه‌های جماعتی از نویسندگان و شاعران در امان نماند. به حدّی كه در ردیف داستان های عشقی «لیلی و مجنون» قرار گرفت.[9] ولی با توجه به حقانیت قرآن و روایات معتبر اهل‌بیت ـ علیهم السلام ـ كه در شرح و تفسیر این قصه در دست است، می‌توان به دور از پیرایه‌های دیگران، قصه یوسف را بازگفت.

سورة یوسف، داستان زندگی یكی از پیامبران الهی است، اما یكی از زیباترین داستان های قرآن به شمار می‌رود كه خداوند متعال در همین سوره می‌فرماید: «نحن نقص علیك أحسن القصص بما اوحینا إلیك هذا القران»ما از طریق وحی این قرآن به تو، بهترین سرگذشت‌ها را برای تو بازگو كردیم

داستان یوسف آن گونه كه بعضی پنداشته‌اند، یك داستان عشقی نیست. این داستان به شكلی كه در قرآن آمده سراسر پند است، و در لابلای این داستان عالی‌ترین مضامین اخلاقی و تربیتی نهفته است.

داستان یوسف ما را با شخصیت دو گروه از انسان ها آشنا می‌كند ؛گروهی كه پرچم ایمان، تقوا و توكّل به خدا را به دست گرفته و خود را به دست توانای حق سپرده‌اند و در همه حال از او طلب فیض دارند و گروهی دیگر كه دیو نفس بر روحشان زنجیر زده و به خود وابسته كرده است، هر چه هوای نفس می‌گوید، مطیع هستند و چشم بسته در وادی برهوت شهوت و غفلت می‌تازند، سرنوشت گروه اوّل عزّت، بزرگی و وصال است و سرنوشت گروه دوّم سرافكندگی، خجلت و پشیمانی است.

داستان یوسف نشان می‌دهد چگونه انسان می‌تواند عفّت و تقوا و فضایل اخلاقی را بر شهوات و هوی و هوس های خود برتری دهد و به ما می‌آموزد كه چگونه باید در برابر اغوای گمشدگان در وادی شهوت نهراسیم و از راه حق منحرف نشویم.

زندان و تاریكی و تنهایی را به جان بخریم و قدمی بر خلاف اخلاق برنداریم. این داستان شعله امید را در دل ها زنده می‌دارد و فاصله میان قعر چاه و سریر عزّت را كوتاه می‌سازد. فرجام نیك پرهیزكاران را آشكار می‌كند و رسوایی و ناكامی خطاكاران را برملا می‌گرداند و لذت عفو و اغماض و خویشتنداری را به نوع بشر می‌شناساند.

ای خوشا چشمی كه عبرت بین بُوَد                        عبرت از نیك و بدش آئین بُوَد[10]

پی نوشت ها :

[1] . نحل/89.

[2] . بقره/23.

[3] . حجر/9.

[4] . معرفت، محمد هادی، صیانة القرآن عن التحریف، ج اوّل، ص 59 ـ 35.

[5]. فصلّت/42.

[6] . نجم/4 - 3 .

[7] . یوسف/3.

[8] . تفسیر نمونه، ج 9، ص 294، به نقل از كتاب مقدس تورات، سفر تكوین، فصل 37.

[9] . رادمنش، عزت الله، تاریخ در قرآن، ص 99.

[10] . مستقیمی، مهدی، قصة حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ به روایت منابع اسلامی.

بخش قرآن تبیان


منبع :

بیانات آیت الله سبحانی