تبیان، دستیار زندگی
او رخساره ای سفید آمیخته به سرخی، چشمانی سیاه، گونه ای هموار، محاسنی انبوه، گیسوانی پرپشت، اندامی متناسب (نه چندان بلند و نه چندان کوتاه)، شانه ای عریض، سیمائی نمکین و چهره ای در شمار زیباترین چهره ها داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کریم آل کسا

امام حسن


پدر و مادرم فدای تو باد، ای گل خوشبوی رسالت، چهارمین قمر آسمان اصحاب کسا، امام حسن مجتبی علیه السلام ! تا آمدی، تو را در قنداقه سپیدی از پرنیان پیچیدند و به دست خورشید سپردند تا از روزنه گوش های تو، اذان و اقامه را در جانت سرازیر کند. در روزی که آن حضرت متولّد شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله او را «حسن» نام نهاد و سرش را تراشید و به وزن موی آن، نقره تصدّق فرمود.

شمایل آن حضرت

امام حسن مجتبی علیه السلام در صورت و سیرت و مجد و بزرگواری شبیه تر از همه مردمان به رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود. ایشان آیینه تمام نمای سیمای اخلاقی و سیره عملی جدش رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود. مردم سیمای پیامبر صلی الله علیه و آله را در سبط اکبرش، حسن مجتبی علیه السلام می دیدند. او رخساره ای سفید آمیخته به سرخی، چشمانی سیاه، گونه ای هموار، محاسنی انبوه، گیسوانی پرپشت، اندامی متناسب (نه چندان بلند و نه چندان کوتاه)، شانه ای عریض، سیمائی نمکین و چهره ای در شمار زیباترین چهره ها داشت.

فرزند فصاحت

فرزندان نبوت و رسالت، کانون های فصاحت و بلاغت هستند و از منابع سرشار علم و حکمت الهی بهره دارند. امام مجتبی علیه السلام مشعلی درخشان از بلاغت و فصاحت دودمان نبوی است. هنوز کودک است که مادرش فاطمه علیهاالسلام می بیند که او بالش های منزل را روی هم گذارده و برای خود منبری ساخته و بر فراز آن خطبه می خواند. مادر که از شیوه ادای سخن او سخت خوشحال و شادمان است، به همسرش علی علیه السلام واقعه را می گوید. فردا علی علیه السلام در هنگام سخنرانی فرزند، در گوشه ای خود را پنهان می سازد تا به سخنان دلبندش گوش فرا دهد. امام حسن علیه السلام بر عرش منبر قرار می گیرد؛ ولی با لکنت زبان روبه رو می شود. مادر که این حالت او را می بیند می پرسد: تو که زبانی روان چونان شمشیر برنده داشتی؟! حسن علیه السلام پس از مکث کوتاهی می گوید: احساس می کنم روح بزرگ و شخصیت وارسته ای به سخنانم گوش فرا می دهد، من در برابر عظمت او از سخن باز ایستاده ام. در این هنگام حضرت علی علیه السلام از پشت پرده بیرون آمده و حسن را در آغوش می کشد.

اگر كسی توانست تا این حد خود را كنترل كند و این اندازه بر نفس خود مسلط گردد كه بدی و ظلم را با احسان و نیكی مقابله كند، این كار از نظر اخلاقی یك كار فوق العاده است كه هر كس نمی‏تواند چنین كاری را انجام دهد...

بزرگواری امام کریمان

محمد بن یوسف زرندی، از دانشمندان اهل سنت، در كتاب نظم درر السمطین روایت كرده كه مردی نامه ‏ای به دست امام حسن - علیه السلام- داد كه در آن حاجت خود را نوشته بود.

امام علیه السلام بدون آنكه نامه را بخواند به او فرمودند:  حاجتت رواست!

شخصی عرض كرد: ای فرزند رسول خدا خوب بود نامه‏اش را می‏خواندی و می‏دیدی حاجتش چیست و آنگاه بر طبق حاجتش پاسخ می‏دادی.

امام - علیه السلام-  فرمودند:  بیم آن را دارم كه خدای تعالی تا بدین مقدار كه من نامه ‏اش را می‏ خوانم از خواری مقامش مرا مورد موآخذه قرار دهد. (ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص.141)

اخلاق

حسن خلق

منظور از مكارم اخلاق آن اعمالی است كه از نظر اخلاقی فوق ‏العادگی داشته باشد، چون برخی از كارها و اخلاقیات انسان است كه به طور معمول برای عموم مردم عادی است مثل آنكه كسی به شما نیكی و احسان كند و شما نیز در برابر به او احسان و نیكی كنید، كه این یك امر عادی و طبیعی است، و خلاف این كار غیر طبیعی است كه قرآن كریم نیز آن را به عنوان یك اصل طبیعی عنوان كرده و می‏فرماید:

«هل جزاء الاحسان الا الاحسان» (سورة الرحمن، آیه 60)

اما اگر كسی توانست تا این حد خود را كنترل كند و این اندازه بر نفس خود مسلط گردد كه بدی و ظلم را با احسان و نیكی مقابله كند، این كار از نظر اخلاقی یك كار فوق العاده است كه هر كس نمی‏تواند چنین كاری را انجام دهد...

اكنون در زندگانی امام حسن - علیه السلام - نمونه ای از این مكارم اخلاق امام حسن - علیه السلام - را بخوانید:

موفق بن احمد خوارزمی در كتاب مقتل الحسین - علیه السلام - روایت كرده كه امام حسن - علیه السلام - گوسفندی داشت كه بدان علاقه داشت، روزی مشاهده كرد كه پای آن گوسفند شكسته شده، به غلامش فرمود : چه كسی پای این گوسفند را شكسته؟

او رخساره ای سفید آمیخته به سرخی، چشمانی سیاه، گونه ای هموار، محاسنی انبوه، گیسوانی پرپشت، اندامی متناسب (نه چندان بلند و نه چندان کوتاه)، شانه ای عریض، سیمائی نمکین و چهره ای در شمار زیباترین چهره ها داشت

پاسخ داد: من!

فرمود: چرا؟

گفت: می‏خواستم تا شما را غمگین كنم!

امام - علیه السلام - فرمودند: اما من تو را خوشحال خواهم كرد، و تو در راه خدا آزادی! و در روایت دیگری است كه فرمود:  «لا غمن من امرك بغمی» (من نیز غمگین می‏كنم آن كسی را كه به تو دستور داده تا مرا غمگین كنی ـ یعنی شیطان) و به دنبال آن او را آزاد كرد. (ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 117 و حیاه الامام الحسن علیه السلام، ج 1، ص .314)

و پایان این نوشتار را به سخنی گهربار از آن حضرت می آرائیم:

امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:

همانا محبّت و دوستى با ما (اهل بیت رسول اللّه) سبب ریزش گناهان ـ از نامه اعمال ـ مى شود، همان طورى كه وزش باد، برگ درختان را مى ریزد.

(بحارالأنوار: ج 44، ص 23، ح 7)

                                                                                                                                    فرآوری: آمنه اسفندیاری

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام، سیدهاشم رسولی محلاتی.

سقای تشنگان کربلا، محمدعلی نورائی.

حقایق پنهان ، احمد زمانی.

مجله گلبرگ، فروردین 1383، شماره 49 .

مجله اشارات، آبان 1382، شماره 54.

مجله گلبرگ، آبان 1382، شماره 44 .

سایت اندیشه قم.

سایت حوزه.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.