چرا نباید برای همه دعا کنیم؟!
چه مانعی دارد که انسان برای انسانی دیگر، که با او هم عقیده نیست طلب خیر کند، به خصوص راجع به بُعد عقیدتی، که از خدا بخواهد آن شخص را هدایت کند تا کجرویاش درست شود. این چه اشکالی دارد؟
سلسله مباحث اخلاقی آیت الله تهرانی در باب «دعا»
بحث ما در باب دعا به اینجا رسید که انسان از خدا چه برای خود و چه برای دیگران طلب خیر کند. امّا گفتیم که نسبت به مشرکین و کفّار دعا و طلب خیر نکنید! این در معارف ما هم وجود دارد. از یک طرف این بحث را مطرح کردم و به آیات مربوط به آن هم اشاره کردم. از طرف دیگر عکس این را هم مطرح کردم و گفنم: مجاز هستید که آنها را نفرین کنید.
طرح اشکال: چرا برای همه دعا نکنیم؟
تبیین اشکال
چه مانعی دارد که انسان برای انسانی دیگر، که با او هم عقیده نیست طلب خیر کند، به خصوص راجع به بُعد عقیدتی، که از خدا بخواهد آن شخص را هدایت کند تا کجرویاش درست شود. این چه اشکالی دارد؟ این نسبت به بخش اوّل مطلبِ جلسه گذشته و دو آیهای که راجع به مشرکین و کفّار بیان شد. در آنجا خطاب به پیغمبر می فرماید که نه خودت و نه آنها که ایمان آوردهاند، برای آنها دعا نکنید! آیه شریفه این بود: «ما كانَ لِلنَّبِیِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِینَ وَ لَوْ كانُوا أُولِی قُرْبى»،[1] اگر چه آنها از خویشاوندانش هم باشند.
یا در دین با تو برادرند، یا در انسانیّت با تو برابر
در آثار اسلامی ما مۆیّد این مطلب وجود دارد. به عهدنامه علی(علیهالسّلام) به مالکاشتر مراجعه کنید: «الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَكَ فِی الْخَلْقِ»،[2] خطاب به مالکاشتر مینویسد: از نظر درونی یعنی قلبی، «أَشْعِرْ قَلْبَكَ»، دل خویش را جایگاه رحمت و مهر و لطف برای مردم قرار بده و همچون جانوری درّنده بر ایشان مباش، که خوردنشان را غنیمت بشماری؛ زیرا آنان دو دستهاند یا در دینِ تو، با تو برادرند و یا در آفرینش، با تو برابر.
کسانی هستند که حق را میشناسند و حقّانیتش را ادراک کردهاند، امّا در عین حال از آن روگردان شدهاند. این هم منشأ دارد. «انشاءالله» اینها را توضیح خواهم داد. میداند حق است و حقّانیتش را هم میداند، امّا در عین حال رویگردان شده و باطل و کجروی را انتخاب کرده است. این راه باطل است
رحمت فراگیر خداوند
به تعبیری اگر مقداری گستردهتر، به خصوص نسبت به اولیای خدا وارد شویم میبینیم که آنها، همه مظهر صفات الهیّه هستند و یکی از بارزترین و فراگیرترین صفات الهی، رحمت خدا است، یعنی همان مهربانی و لطفی که فراگیر است، شمولیت داشته و استثنا هم ندارد. در آیات میخوانیم: «رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً»،[3] «فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ»،[4] پروردگار تو، دارای رحمتِ فراگیر است. کنار نگذاشته است. «رَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ»،[5] خدا صریحاً میگوید: رحمت من فراگیر است و متوجّه همه میشود. حتّی این را در باب صفات جمال و جلال داریم که رحمت از صفات جمال است. آنجا داریم که، اصلاً رحمت حق و خداوند بر غضبش سبقت گرفته است.
رحمت خدا بر غضبش برتری دارد
امام موسیکاظم(علیهالسّلام) در روایتی فرمود: «وَ عَلِمُوا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالى الْحَلِیمَ الْعَلِیمَ»، تا به اینجا میرسد که: «وَ كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»، بر خودش نوشته که باید نسبت به محاسبههای خودش رحمت داشته باشد، «فَسَبَقَتْ قَبْلَ الْغَضَبِ».[6] در ادعیه هم داریم: «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»، به تعبیر من وقتی خدا این گونه است شما چه میگویید که برای مشرک و کافر طلب خیر نکنید؟
تقسیمبندی باطلان در ربط با حق
انسانها به طور کلّی در ارتباط با حق، در یک تقسیمبندی ابتدایی بر دو دسته تقسیم می شوند. یک دسته کسانی هستند که به تعبیر ما بیاطّلاعاند؛ یعنی تحت هر عنوان غفلت دارند یا اغوا شدهاند. کجرویها منشأهای مختلفی دارد. کسانی هستند که کجرویشان بر اثر غفلت، جهل و بیخبری است. اینها یک دسته هستند.
خدا صریحاً میگوید: رحمت من فراگیر است و متوجّه همه میشود. حتّی این را در باب صفات جمال و جلال داریم که رحمت از صفات جمال است. آنجا داریم که، اصلاً رحمت حق و خداوند بر غضبش سبقت گرفته است
معاندین؛ مبارزان باطل
دسته دوم؛ کسانی هستند که حق را میشناسند و حقّانیتش را ادراک کردهاند، امّا در عین حال از آن روگردان شدهاند. این هم منشأ دارد. «انشاءالله» اینها را توضیح خواهم داد. میداند حق است و حقّانیتش را هم میداند، امّا در عین حال رویگردان شده و باطل و کجروی را انتخاب کرده است. این راه باطل است.
ما از دسته دوم به «معاند» تعبیر میکنیم؛ یعنی کسی که با حق دشمنی میورزد. گروه اوّل کسانی هستند که تعمّد ندارند و اشتباه کردهاند یا منحرف شدهاند و یا ...؛ انحراف این ها منشأهای مختلفی دارد؛ نه از باب اینکه حق را شناختند و با آن رویارویی کردند؛ اینطور نیست. اینها اغوا شدند. ما از این اشخاص تعبیر به «مستضعف» میکنیم. این یک نوع استضعاف است. اوّلی «مستضعف» است و دوّمی «معاند».
شعلههای آتش در انتظار گروه دوّم
سۆال میکنم: در آن دنیا که اصلاً کسی از چیزی خبر ندارد، آیا خدا جهنّم را گذاشته تا همه را درون آن بیندازد؟ این حرفها چیست که میزنید؟ اصلاً اینطور نیست! بلکه این برای دسته دوم است. جلسه گذشته آیه را بیان کردم امّا آخرش را نخواندم.[7] در همان آیهای که مشرکین را میگوید: «ما كانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكینَ وَ لَوْ كانُوا أُولی قُرْبى مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحیمِ»،[8] یعنی چه؟ بعد از آنکه فهمیدی، او معاند و دشمن حق و جهنّمی است، دعایش نکن! چرا؟ چون ارزشی ندارد، بیهوده است و مۆمن کار بیهوده نمیکند. ببینید قرآن چقدر منطقی برخورد میکند! اشکال را درست مطرح کردم و جوابش را هم درست بیان میکنم. در آخر همین آیه میگوید: «مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ»، اینها اصحاب دوزخاند؛ یعنی وقتی که فهمیدی او با حق معاند است رهایش کن. در اینجا از دعا خبری نیست. دیگر خیرخواهی یعنی چه؟ خیرخواهی در اینجا بیمعنا است.
پی نوشت ها :
[1]. سوره مبارکه توبه، آیه 113
[2]. بحارالانوار، ج74، ص241
[3]. سورهمبارکه غافر، آیه 7
[4]. سورهمبارکه انعام، آیه 147
[5]. سورهمبارکه اعراف، آیه 156
[6]. بحارالانوار، ج75، ص359
[7]. آمدم بخوانم امّا نشد. نمیدانم کسی فهمید یا نه؟ اگر کسی اهل قرآن باشد، فهمیده است.
[8]. سوره مبارکه توبه، آیه 113
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان