برای ظالم دعای خیر نکنید
بحث دعا - جلسه پنجم
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»[1]
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. دعای خیر کردن چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران، به این معناست که از خود و دیگران رفع گرفتاری کند یا نسبت به خود و دیگران جلب منفعت؛
که به این «دعای خیر» گفته میشود. امّا نعوذبالله! دعای به ضرر و شرّ کردن چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران مورد نهی است. یعنی نه به ضرر خودش دعا کند و نه به ضرر دیگران که عرض کردم مراد از دیگران مۆمنیناند.
دو دسته دعا در مورد کافر و مشرک
وارد بحثی در باب مشرک و کافر میشوم، که جلسه گذشته گفتم مطرح خواهم کرد. نسبت به اینها دو تصویر هست. یک؛ دعای خیر کردن برای آنها و دو؛ دعا به شرّ کردن؛ یعنی نفرین کند. اولی با دومی فرق میكند.
اینجا معلوم است که دعا به خیر کردن یعنی چه؛ یعنی آن چیزهایی که انسان برای جلب منفعت یا دفع ضرر طلب میکند را «دعای خیر» مینامند که در اینجا برای مشرک و کافر این را میخواهد. دوم؛ بحث دیگری است و آن دعا به شرّ کردن است؛ چون گفتم این هم دعا است، یعنی نفرین کردن مشرک و کافر.
دعای خیر نكنید!
امّا تقسیم اول، مورد نهی است. دعا به خیر نسبت به مشرک مورد نهی است. در قرآن خطاب به پیغمبر اکرم است: «ما كانَ لِلنَّبِیِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِینَ وَ لَوْ كانُوا أُولِی قُرْبى»،[2] یعنی بر پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند، سزاوار نیست كه برای مشركین بعد از اینكه معلوم شد مشركند، دعای خیر كنند.
البته طلب غفران کردن بخشش است و خیر هم هست. چه خیری بالاتر از غفران؟ البته بعداً خواهم گفت که قیدی در آیه دارد و من نخواندم که میگوید: وقتی معلوم شد اینها اهل آتش و جهنمی هستند دیگر نباید این کار را کرد.
طلب آمرزش برای کافران اثری ندارد
اینها برای مشرک بود امّا برای کافر این را میگوید: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین»،[3] هر دو در سوره توبه است.
به پیغمبر میگوید: اگر برای اینها استغفار کنی یا طلب آمرزش نکنی، برای اینها مساوی است. حتی اگر هفتاد بار برایشان طلب آمرزش کنی، هیچ فایدهای ندارد.
اینها آمرزیده نمیشوند، چون به خداوند و رسولش کفر ورزیدند. خداوند گروه فاسق را هدایت نمیکند. در اینجا آیه اول در مورد مشرکین بود و آیه دوم در مورد کافران.
بالاترین دعای خیر، غفران است
بالاترین دعا از نظر خیر عبارت از غفران است. در دعاها هم گفتیم که شما هر چه از خدا بخواهید اول طلب غفران کنید. اینجا همان را مطرح میکند که اتفاقاً متناسب با مشرک و کافر است. بعداً این مطالب را شرح خواهم داد. اینجا فقط فهرستوار مطرح میکنم.
در اینجا دعای پیغمبر هم ارزشی ندارد!
اینها معیار دارد و بی جهت نیست. به پیغمبر میگوید: اگر هفتاد بار هم طلب آمرزش کنی، خدا اینها را نمیآمرزد. دیگر بالاتر از پیغمبر کسی هست که طلب آمرزش کند؟ بالاتر از پیغمبر برای دعا کردن نداریم.
دعای خیر برای مشرک و کافر ارزشی ندارد. گرچه اینجا مسأله غفران است، ولی عرض خواهم کرد که در حال شرک و کفر از غفران خبری نیست؛ مگر اینكه خودِ فرد برگردد.
روایت: شرایط دعا برای پدر و مادر کافر
چند روایت میخوانم. این روایت را علیبنجعفر از امام هفتم، موسیبنجعفر(صلواتاللهعلیه) نقل میکند. میگوید: «سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ وَ أَبَوَاهُ كَافِرَانِ »، از موسیبنجعفر(علیهالسّلام) در مورد شخص مسلمانی که پدر و مادرش، هردو کافرند پرسش کردم. دقت کنید!
این روایات انتخابی است. اینجا پدر و مادرش هر دو کافرند، «هَلْ یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یَسْتَغْفِرَ لَهُمَا فِی الصَّلَاةِ»، آیا اگر این بچّه در نماز برای پدر و مادرش طلب غفران کند، صلاح و خیر است؟
«قَالَ علیهالسّلام إِنْ كَانَ فَارَقَهُمَا وَ هُوَ صَغِیرٌ لَا یَدْرِی أَسْلَمَا أَمْ لَا فَلَا بَأْسَ»، اگر این بچه از پدر و مادرش جدا شده باشد، در حالی که صغیر و کوچک بود؛ امّا حالا که از آنها جدا شده نمیداند که این دو اسلام آوردند یا نیاوردند دعا كردن اشكالی ندارد.
مگر میشود چنین حالتی اتفاق بیفتد؟ در گذشته اتفاق میافتاد که بچهای را در جنگ اسیر میکردند و به غلامی میگرفتند.
این بچّه صغیر در میان کفار و دشمنان بود و پدر و مادرش هم کافر بودند، اما بچّه اسلام میآورد. وقتی از پدر و مادرش جدا میشد صغیر بود و بعد هم خبر نداشت که آنها مسلمان شدند یا نه؟ حضرت میگوید اگر اینطور است، «فَلَا بَأْسَ»، دعا کند و اشکالی ندارد، «وَ إِنْ عَرَفَ كُفْرَهُمَا»، امّا اگر خبر پیدا کرده که آنها بر حرف خودشان ایستادهاند و هنوز کافرند، «فَلَا یَسْتَغْفِرُ لَهُمَا»، استغفار نکن، «وَ إِنْ لَمْ یَعْرِفْ فَلْیَدْعُ لَهُمَا»،[4] اگر نمیداند، دعا اشکالی ندارد، امّا اگر بداند دعا نکند. این برای هر دوی پدر و مادر است.
دعا، تنها برای موحّد
در روایت دیگری است: «كَتَبَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ»، شخصی به امامعسگری(علیهالسّلام) نوشت: «یَسْأَلُهُ الدُّعَاءَ لِوَالِدَیْهِ وَ كَانَتِ الْأُمُّ غَالِیَةً»، از حضرت سۆال کرد که: میخواهم برای پدر و مادرم دعا کنم امّا مادرم از غلات است، «وَ الْأَبُ مُۆْمِناً»، ولی پدرم مۆمن است، «فَوَقَّعَ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَكَ»، حضرت نوشتند: خدا پدرت را رحمت کند.
امّا مادرش را دعا نکردند. عملاً، چقدر زیبا به او یاد دادند. این در مورد مادر، امّا در مورد پدر هم هست. «وَ كَتَبَ آخَرُ»، شخص دیگری به امامعسگری (علیهالسّلام) نوشت: «یَسْأَلُ الدُّعَاءَ لِوَالِدَیْهِ»، برای پدر و مادرم دعا میکنم، «وَ كَانَتِ الْأُمُّ مُۆْمِنَةً وَ الْأَبُ ثَنَوِیّاً»، مادرم مۆمن است ولی پدرم دوگانهپرست است.
مادرم یگانهپرست است؛ حضرت فرمودند: «فَوَقَّعَ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَتَكَ».[5]
برای ظالم دعای خیر نکنید
خواستم بگویم كه، این را هم در آیات و هم در روایات داریم که دعای خیر برای مشرک و برای کافر نهی شده است. البته این هم باید توضیح داده شود که برای ظالم هم چنین دعای خیری نکنید؛ که بگویید: خدا طول عمرت دهد.
در روایت از رسولاکرم است: «قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): مَنْ دَعَا لِظَالِمٍ بِالْبَقَاءِ»، اگر کسی دعا کند و از خدا برای ستمگری طول عمر را بخواهد، «فَقَدْ أَحَبَّ أَنْ یُعْصَى اللَّهُ فِی أَرْضِهِ»،[6] او دوست دارد که در زمینِ خداوند نافرمانی او بشود. البته این مطلب مخصوص و منحصر به چیز خاصی بود. امّا مقابل این مطلب. یعنی چه؟
دعا به شرّ مخصوص چه كسانی است؟
به ضرر مشرک یا کافر دعا کنیم. مثلاً بگوییم: خدایا! مرگش بده. این چه؟ بحث مفصّلِ من اینجاست. داریم به اول بحثی كه برای ماه مبارك رمضان در نظر گرفته بودم نزدیک میشویم.
در اینجا خودِ خدا و هم پیغمبراكرم و هم ائمّه(علیهمالسّلام) این كار را كردهاند و اگر بخواهم اشخاصی كه نفرین كردهاند مطرح كنم جلسات زیادی طول میكشد. فعلاً كلیّت را میگویم. این مطلب معیار هم دارد.
نفرینِ خدا به شخص
خدا؛ هم نفرین شخصی كرده، یعنی اسم شخص را برده است و هم نفرین گروهی كرده. شخصی مثل این: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ»،[7] بریده باد. خدا ابولهب را نفرین كرده. جزء آیات ما است. ابولهب رأس المشركین بود و خدا نفرینش كرد.
نفرینِ خدا به گروه
نفرین گروهی هم كرده: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ». این را میدانید که اصحاب اخدود چه كسانی بودند. در زمان پیغمبر آن افرادی بودند كه چالههایی بر سر راه میكندند و در آن آتشی نهفته میكردند كه وقتی مسلمانها رد میشدند، بیفتند و بمیرند.
در اینجا میگوید مرگ باد بر اصحاب اخدود. خدا شعار میدهد. مرگ بر اصحاب اخدود، «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ». نفرین، هم شخصی داریم و هم گروهی. امّا اینها معیار دارد.
توجه كنید! از روی هوای نفس نیست، بلكه معیار دارد و معیارهای الهی در آن است. كه انشاءالله آن را بحث خواهم کرد.
ایمانآوردن به دست حسین، شهادت در كنار حسین(علیهالسّلام)
این شبها توسّلمان به اصحاب امامحسین(علیهالسّلام) است. به نظر من یكی از اصحاب امامحسین است كه از جهاتی در تاریخ كربلا برجستگی دارد و از نظر سابقه، نه خودش و نه خاندانش سابقه اسلام ندارند.[8]
حتی در مورد او مینویسند: نصرانی بوده و خودش و مادرش توسط امامحسین(علیهالسّلام) ایمان آوردهاند. مطلب دومی كه به نظر من در تاریخ برجسته است، این است كه در اردوگاه حسین(علیهالسّلام) هم نبوده است تا بگوییم در عداد اصحاب بوده.
چیز دیگری که فهمیده میشود این است كه به تعبیر ما، حالت تكروی هم داشته است. خودش، مادرش و همسرش تنهایی آمده بودند؛ در گوشهای خیمه زده بودند و به اصطلاح صحنه را مشاهده میكردند.
حتی راجع به ازدواجش هم اینطور دیدم كه بیشتر از هفده روز از ازدواجش نگذشته بود.
پی نوشت ها :
[1]. بحارالانوار، ج91، ص96
[2]. سوره توبه، آیه 113
[3]. سوره توبه، آیه 80
[4]. بحارالانوار، ج71، ص67
[5]. بحارالانوار، ج50، ص294
[6]. بحارالانوار، ج72، ص334
[7]. سوره مسد، آیه 1
[8]. جالب این است که آنهایی كه سابقه اسلام داشتند آنطرف رفته بودند. واقعاً این اسلام به چه درد میخورد.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی
تهیه و تنظیم : جواد دلاوری ، گروه حوزه علمیه تبیان