راه حلّ مشکلات، در زندگی دنیوی
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»؛[1]
اجتناب از لعن و نفرین، سیره معصومین است
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به دعا بود. عرض كردم انسان، در سیر زندگی دنیوی و در سراسر زندگی خود با پرتگاههایی مواجه است. او نسبت به این پرتگاهها احتیاج به پناهگاه دارد، تا از آن مدد بگیرد و سقوط نكند.
از این استمداد جستن، به دعا و درخواست از یك نیروی حاكم بر مادّیّت تعبیر میشود؛ چون نیروهای مادّی، قابلیّت این را ندارند تا برای انسان نسبت به پرتگاههایی كه در زندگی با آنها مواجه میشود، اعمّ از پرتگاههای معنوی و مادّی، پناهگاه باشند.
لذا باید به یك نیروی حاكم بر نیروی مادیّت متوسّل شود تا آن نیرو بتواند او را از سقوط نجات دهد.
راه حلّ مشکلات، در زندگی دنیوی
من در این جلسه مطلبی را برای حلّ مشكلات انسان در زندگی دنیوی، عرض میكنم. ما در باب دعا داریم كه انسان باید هم برای «دفع ضرر» و هم «جلب منفعت»، چه مادّی و چه معنوی، دعا كند. خیلی هم به آن سفارش شده است.
در مقابل، از اینكه انسان در زندگی دنیوی خود »نعوذبالله»! برای «جلب ضرر»، چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران دعا كند، نهی شده است. من برای اینكه بگویم میشود انسان این كار را انجام دهد، روایتی به ذهنم آمد که بعد از بیان مطلبم به آن اشاره خواهم كرد.
درخواست ضرر، یا بر اثر غفلت است و یا سرخوردگی!
انسان، در زندگی خود، یا بر اثر «غفلت» و یا بر اثر «سرخوردگی»، درخواست «جلب ضرر» میکند؛ این دو مطلب است:
درخواست ضرر بر اثر غفلت
یک؛ «غفلت» از اینكه وقتی من با مشكلی برخورد كردم، مشكلگشایی مافوق این ابزار مادّی وجود دارد كه اگر من دستم را به سوی او دراز كنم، مشكل من را حلّ خواهد كرد؛ اسم این دعا است.
به تعبیر دیگر؛ وقتی غفلت از دعا و درخواست از خدا در انسان به وجود میآید، بر اثر آن میبیند به بنبست رسیده است، لذا برای خودش آرزوی ضرر و حتّی آرزوی مرگ میكند.
بدتر از مرگ چیست؟!
در روایتی دیدهام كه از حضرت سۆال میكنند: آقا! بدتر از مرگ چیست؟ الآن به هر كس بگویید بدترین چیز چیست؟ میگوید: مردن و مرگ.
این سۆال را از حضرت میپرسند كه بدتر از مرگ چیست؟ حضرت میگوید: بدتر از مرگ، آن چیزی است كه وقتی به سراغت آمد، آرزوی مرگ كنی! چقدر زیبا میفرماید! یعنی آن مسئله آنقدر تلخ است كه مرگ نزد آن، برای تو شیرینتر میشود. چقدر زیبا! گاهی انسان بر اثر غفلت، برای خودش درخواست ضرر میكند.
درخواست ضرر بر اثر سرخوردگی
دو؛ «سرخوردگی». از دعا غفلت نكرده، اعتقاد هم دارد، ولی ایمانش ضعیف است؛ مثلاً فرض كنید مرتّب از خدا درخواست میكند، بعد میبیند گرهاش باز نشد، میگوید: ای خدا مرگم بده! من در این مورد، چهارده روایت دیدهام كه اگر فرصت كنم، که به این چهارده روایت اشاره خواهم كرد.[2]
بر اثر سرخوردگی از دعایی كه مستجاب نشده، میگوید: خدا مرگم بده![3] این سرخوردگی، معمولاً و غالباً انسان را به وادیای میكشد كه برای خودش درخواست ضرر میكند.
ولی اینكه انسان، نسبت به خود و نسبت به دیگران تقاضا و درخواست ضرر كند، در معارف ما نهی شده است؛ یعنی دعا نباید علیه كسی باشد حتّی خود انسان! اصطلاحاً به چنین دعایی «نفرین» میگویند.
تا دعا میکنید فرشتگان میگویند: آمّین!
در جلسه گذشته گفتم. «رُوِیَ عن رَسوُلِالله(صلاللهعلیهوآلهوسلم) قال: لا تَدعُوا عَلی اَنفُسِكُم اِلّا بِخَیر»؛ وقتی برای خودت دعا میكنی، از خدا خیر بخواه نه شرّ! نفع بخواه نه ضرر! رفع ضرر بخواه نه جلب ضرر! «لا تَدعُوا عَلی اَنفُسِكُم اِلّا بِخَیر»؛ این تعبیر، استثنا از نفی است، یعنی بی برو برگرد باید همین باشد، «فَاِنَّ المَلائِكَه یۆَمِّنون عَلی ما یَقوُلوُن»؛[4]
تا دعا میكنید، فرشتگان بلافاصله میگویند: آمّین! فهمیدی چهكار كردی؟ آنها میگویند: آمّین! بعد هم تو پشیمان میشوی!
حتّی اموالتان را هم نفرین نکنید!
در یك روایت دیگر است از پیغمبراكرم كه درباره درخواست ضرر است هم نسبت به خود و هم دیگران، «رُوِیَ عن رَسوُلِالله(صَلاللهعَلیهِوَآلِهِوَسَلَّم) قال: لا تَدعوا عَلی اَنفُسِكُم وَلا تَدعوا عَلی اَولادِكُم»؛
اولاد خود را نفرین نكنید! «وَلا تَدعُوا عَلی خَدَمِكُم»؛ خدمتگذارانتان را نفرین نكنید! «وَلا تَدعُوا عَلی اَموالِكُم»؛[5] حتّی اموالتان را هم نفرین نكنید! عجب! آنها جاندار بودند، اینها بیجان هستند، توجّه كنید! اینكه بگویید:”‹ ای كاش این را نداشتم! این من را بیچاره كرد! این فلان شد و از این قبیل حرفها.
بروید خودتان را اصلاح كنید، آنها تقصیری ندارند! من یك وقتی راجع به دنیا بحث كردهام؛ ما خیال میكنیم دنیا در و دیوار و امثال اینها است، نه! دنیا اینها نیست، دنیا چیز دیگری است. من نمیخواهم بحث را منحرف كنم.
درخواست نکنید جوانتان جوانمرگ شود!
مطلبی در روایت مطرح شده كه چه بسا این مطلب از جهت جنبههای طبیعی، آن موقع نیز مورد ابتلاء بوده است. پیغمبراكرم در روایتی دارد كه: «قالَ رَسوُلِالله(صَلیاللهعَلَیهوَآلِهوَسَلَّم): لا تَمَنّوا هَلاكَ شِبابِكُم وَ اِن كانَ فیهِم غَرام»
؛ از خدا درخواست و تمنّا نکنید تا جوانتان جوانمرگ شود، چون میبینم در این شرّ وجود دارد؛ به اصطلاح ضرر دارد، «فَاِنَّهُم عَلی ما كانَ فیهِم عَلی خِلال»؛ یك بحث منطقی است، چون آنها با همان حالی كه دارند از چند حال خارج نیستند، یك: «اِمّا اَن یَتُوبوُا فَیَتوُبُ الله عِلَیهِم»؛
چه بسا این شخص فردا پشیمان شود و توبه كند، خدا هم توبه او را قبول كند، دو: «وَ اِمّا اَن تُردِیَهُمُ الآفاق»؛ از آن طرف، ممكن است موجب شود این آسیبهایی كه میبینی اصلاً از بین برود.
این زمینها همه به طور كلّی از بین برود. به طور كلّی، شرّها از بین برود. ضرری كه از ناحیهی او وجود دارد، همه از بین برود. میفهمد، توبه میكند، یا اصلاً دیگر زمینهاش از بین میرود. این دو تا هم مربوط به ضرر است.
از آن طرف، ممكن است در جادّهای بیافتد و در آن شروع كند به خدمت كردن. «وَ اِمّا عَدُوّاً یُقاتِلوُه»؛ همین کسی كه تو میگفتی: خدا مرگش بدهد! ممكن است درگیری و جنگی ایجاد شود؛ ممكن است دشمن كافری به مسلمانها حمله كند و او به جبهه برود و بجنگد، «وَ اِمّا حَریقاً فَیُدفِعوا وَ اِمّا ماءً فَیَصُدّوُا»؛[6]
ممكن است حادثهای پیش بیاید و او جلوی آن را بگیرد و ... حضرت دانه دانه، شروع میكند به گفتن. همه اینها خدمات است.
مأموریت پیغمبر اکرم جذب است
من این را عرض میكنم بعد وارد بحث میشوم. یكی از اصول معارف مسلّم ما اصل جذب است، نه دفں یعنی بهطور مسلّم مأموریّت پیغمبراكرم در اسلام این بوده است که مردم را جذب کند.[7]
از اوصاف پیغمبراكرم رحمت للعالمین است. این یعنی چه؟ این همان اصل جذب است؛ یعنی جذب مردم به خود و به اسلام. لذا شما نگاه كنید عملاً خود پیغمبراكرم هم همینكار را میكرد.
خدایا قوم من را هدایت کن، اینها نمیفهمند!
بعد از آنكه كفّار آن همه پیغمبراكرم را آزار دادند، اسلام آوردند. در اوّل بعثت، اصحاب به پیغمبر پیشنهادی دادند و گفتند: آقا! مگر حضرت نوح پیغمبر نبود؟ حضرت نوح، امّت خود را نفرین كرد.
قریب هزار سال دید اینها نه هدایت میخواهند و نه چیز دیگری، به همینخاطر آنها را نفرین كرد و بر اثر نفرین او همه هلاك شدند. تو هم قوم خود را نفرین كن، تا خدا هلاكشان كند و همه از بین بروند.[8]
ببینید حضرت چه جوابی میدهد، گفت: «اَللّهُمَّ أهدِ قَومی فَاِنَّهُم لایَعلَموُن»؛ خدایا! قوم من را هدایت كن، اینها نمیفهمند! «وَانصُرنی عَلَیهِم اَن تُجیبوُنی اِلی طاعَتِك»؛ و من را یاری كن تا بر آنها چیره شوم، بهگونهای كه در راه طاعت و بندگی تو جوابگوی من باشند. پیغمبر اصلاً سراغ آن حرفها نرفت که بخواهد كسی را نفرین کند.
من برای لعن مبعوث نشدهام!
در یك روایتی داریم كه وقتی دندان پیغمبراكرم را شكستند و ایشان مجروح شد، از صورت ایشان خون میریخت، آمدند به حضرت گفتند: آقا! مشركین مكّه را نفرین كن! فرمود: «اِنّی لَم اَبعَثُ لَعانا وَلكِنّی بُعِثتُ داعِیاً وَ رَحمَه اَللّهُمَّ عَهدِ قَومی فَاِنَّهُم لا یَعلَموُن»؛ نگاه كنید!
شیوة ایشان جذب است، چون اصل در اسلام همین است، اصل در اسلام، مسئلهی جذب است نه دفع. دعا كردن به نفع یا دفع ضرر است، نه «نعوذبالله» نفرین كردن و جلب ضرر، یا لعن كردن كه عبارت است از دفع منفعت. البتّه در لعن نوزده مورد وجود دارد كه استثنا شده است؛[9] آنها اشكالی ندارد.[10]
احدی نمیتواند مانند ائمّه طاهرین(صلواتاللهعلیهم) باشد!
آنها عملاً هم همین كار را میكردند. شما ائمّه طاهرین(صلواتاللهعلیهم) را نگاه كنید! واقعاً بشر عادّی نمیتواند اینگونه باشد، این را بدانید، مسلّم نمیتواند! احدی صبر و حلم و بردباری و استواری اینها را ندارد. آنها منحصر به فرد هستند. حتّی انبیاء عظام هم صفات آنها را نداشتهاند.[11] من نمیتوانم وارد این مسائل شوم!
پس نمیتوان به راحتی لعن و نفرین كرد، چون احتمال دارد آن شخص پشیمان شود، توبه كند، یا این حالت او از بین برود، شاید در راه بیاید و به اسلام خدمت كند و شاید ....
پی نوشت ها :
[1]. بحارالانوار، ج91، ص96
[2]. البتّه بعید میدانم فرصت شود، لذا چون در این جلسه نمیرسم به همه آنها اشاره كنم، بعضی از آنها را در جلسهی بعدی خواهم گفت
[3]. البته این غیر از تعارفاتی است كه در بین طایفه نساء وجود دارد، چون به قول ما طلبهها، آنها كه در گفتن این عبارت ارادهی جدّی ندارند، ارادهی آنها استعمالی است
[4]. كنزالعمّال، ج2، ص93
[5]. كنزالعمّال، ج3، ص614
[6]. حلیة الأولیاء، ج5، ص119
[7]. این در مورد پیغمبراكرم، حالا تا برسیم نسبت به انبیای دیگر ببینیم چگونه بوده است
[8]. البتّه من از این بحث نمیگذرم، من بحث مفصّلی راجع به حضرت نوح در ذهن دارم كه انشاءلله اگر خدا به من توفیق داد در همین ماه رمضان راجع به آن بحث خواهم كرد
[9]. در این زمینه میتوانید به جلد چهارم كتاب اخلاق الهی (آفات زبان)، بخش لعن مراجعه فرمایید
[10]. چون من در جلسه گذشته راجع به این مسئله بحث كردهام ،دیگر اینجا به آن اشاره نمیكنم
[11]. من نمیتوانم وارد این مسایل شوم
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی
تهیه و تنظیم : جواد دلاوری ، گروه حوزه علمیه تبیان