یکی از نشانهها یا از عناصر و ارکان تشکیل دهندهی آن تقوایی که مایه هدایت و مایهی نورانیت انسانی است، همین است که ایمان میآورند به وحی و وحی را قبول میکند، منتها اینکه این وحی مطلق است به پیغمبر اسلام یا پیغمبرهای دیگر.

شش خصوصیت متقین در قرآن
اگر یک نفر باشد که دین هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد - ممکن است کسى دین نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد - او بلاشک از قرآن هدایت خواهد گرفت و مۆمن خواهد شد. اما اگر مۆمن تقوا نداشته باشد، احتمالاً در ایمان هم پایدار نیست. بستگى به شانسش دارد: اگر در فضاى خوبى قرار گرفت، در ایمان باقى مىماند؛ اگر در فضاى خوبى قرار نگرفت، در ایمان باقى نمىماند.
سوره مبارکه بقره آیات 2، 3 و 4
ذٰلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدًى لِلمُتَّقین(2)
الَّذینَ یُۆمِنونَ بِالغَیبِ وَیُقیمونَ الصَّلاةَ وَمِمّا رَزَقناهُم یُنفِقونَ(3)
وَالَّذینَ یُۆمِنونَ بِما أُنزِلَ إِلَیکَ وَما أُنزِلَ مِن قَبلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُم یوقِنونَ(4)
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.(2) (پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.(3) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان میآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند .(4)
متقین بلاشک از قرآن هدایت خواهند گرفت
تقوا یعنی پرهیز با حرکت نه پرهیز با سکون، یک وقت هست شما در حال سکون پرهیز میکنید، یعنی برو در خانهات بنشین و کاری به کار چیزی نداشته باش و با رانندگی نکردن پرهیز کن به این که به کوه نخوری و از دره پرتاپ نشوی، پرهیز از کوهنوردی کردن، حرکت نکردن در خارزارها که خارهای مغیلان دامن شما را نگیرد، این یک جور پرهیز است و اسلام این را به شما توصیه نمیکند، بلکه میگوید در سینهی قضایا و واقعیتها با حوادث روبرو بشوید و در عین حال پرهیز کنید.مثل رانندهای که رانندگی میکند اما پرهیز هم میکند و این پرهیز همان است که گفتهشد، مراقبتکردن و مواظبخود بودن.(1)
قرآن کریم مىگوید: «هدى للمتقین»(2)؛ نمىگوید «هدى للمۆمنین». «هدى للمتّقین»؛ یعنى اگر یک نفر باشد که دین هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد - ممکن است کسى دین نداشته باشد، اما به همین معنایى که گفتم، تقوا داشته باشد - او بلاشک از قرآن هدایت خواهد گرفت و مۆمن خواهد شد. اما ا گر مۆمن تقوا نداشته باشد، احتمالاً در ایمان هم پایدار نیست. بستگى به شانسش دارد: اگر در فضاى خوبى قرار گرفت، در ایمان باقى مىماند؛ اگر در فضاى خوبى قرار نگرفت، در ایمان باقى نمىماند .(3)
یکی از اولین کارهای ادیان این است که عقیده را در ذهن مردم قرار بدهند و به مردم تفهیم کنند که زندگی شما با مرگ پایان نمیپذیرد، بلکه بعد از مرگ هم، زندگی و حساب و جزا است، و به انسانها بفهمانند که اینجا صحنهی عمل است و آنجا برداشت از عمل
خصوصیات متقین
«الذین یۆمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون»(4): برای همین متقین شش خصوصیت بیان شده که این شش خصوصیت در یک انسان، در حقیقت عناصر تشکیل دهندهی تقواست و آن تقوای صحیح و عینی با این شش خصوصیت در انسان تأمین میشود البته فراموش نشود که این تقوا در همهی مراحل به انسان کمک میکند، یعنی شما وقتی یک مایهای از تقوا داشته باشید از قرآن یک چیزی میفهمید و هدایت میشوید و این تقوا هرچه بیشتر بشود شما از قرآن بیشتر میفهمید یعنی حتی یک انسانی که در حد اعلای تقوا هست اگر باز تقوایش بیشتر شود به همان نسبت افزایش روحیه تقوا ممکن است باز چیزهای جدیدتر و یک ظرافتهایی را از قرآن بفهمد و این فقط مربوط به اول کار نیست که بگوئیم اگر میخواهید از قرآن چیزی بفهمید باید با تقوا بشوید .که تقوا یعنی همان هشیاری و دقت را بدست آوردید دیگر برو در بطن قرآن، نخیر، درهمهی مراحل هرچه این تقوا بیشتر شد درک انسان بیشتر میشود، حالا این شش خصوصیت مقدماتی است برای اینکه یک سطح قابل قبولی از تقوا در انسان بوجود بیاید، یا بگوییم یک حداقل لازمی از تقوا در انسان بوجود میآید.
الف) ایمان به غیب
اولین خصوصیت این است که: «الذین یۆمنون بالغیب». یعنی آن کسانی که ایمان به غیب میآورند، که در ترجمه گفتیم آنها که به غیب باور میآورند. ایمان به غیب در قرآن جاهای متعددی خشیت به غیب و توجه به غیب ذکر شده، مثلاً در یک جا، «و خشی الرحمان بالغیب»(5) و از این قبیل آیات آمده و غیب یعنی آنچه که پنهان از حواس آدمی است و تمام عالم وجود به غیب و شهادت تقسیم میشود .
ب) بهپاداشتن نماز
اما شرط دوم: «الذین یۆمنون بالغیب» به پاداشتن نماز از شرایط متقین است. «و یقیمون الصلوة»: و نماز را به پا میدارند. به پاداشتن نماز غیر از گزاردن نماز است و متأسفانه در بعضی از ترجمهها مشاهده میشود مینویسند و نماز میگزارند، در حالی که نمازگزاردن در عربی میشود «یصلون» و «یقیمون الصلوة» یعنی نماز را بپا میدارند، پس به پا داشتن نماز چیزی بیش از گزاردن نماز است، که البته نمازگزاردن را هم شامل میشود.
یعنی اگر شما بخواهید جزو نماز بپادارندگان باشید نمیتوانید نمازگزاردن را ترک کنید.
بپاداشتن نماز، یعنی در محیط و درجامعه این واجب و این حقیقت لطیف را بوجود آوردن و محیط را محیط نماز کردن و دیگری را به نماز دعوت کردن و نماز را با توجه ادا کردن، و مفاهیم نماز را در زندگی تحقق بخشیدن است، که مفهوم اصلی نماز عبارت است از: خضوع انسان در مقابل پروردگار و عمل انسان به فرمان پروردگار این آن عنصر اصلی نماز است که در حاشیهاش هم چیزهای دیگری وجود دارد.
ج) انفاق در راه خدا
«و ممّا رزقناهم ینفقون»: و از آنچه که ما روزی آنها کردهایم انفاق میکنند. حالا آیا این انفاق همان زکاتی است که در کتاب های فقهی گفته شده به 9 چیز تعلق میگیرد و در غیر آن 9 چیز زکوة نیست؟
نه این آن نیست. البته ممکن است در مورد زکوة هم ما نظرات فقهی دیگری را هم سراغ داشته باشیم. و بشناسیم که دایره زکوة را بسی وسیعتر گرفته باشند و از آنچه که در این 9 چیز وجود دارد و ممکن است وجود داشته باشد اما به هر حال این آن انفاق نیست و فراتر از آن است.
انفاق کردن یعنی خرجکردن از مال، و بدیهی است که مراد از این خرجکردن، آن خرجی نیست که انسان برای خودش میکند، چون خرج کردن برای خود را هر انسانی میکند و بیتقواها بیشترش را برای خورد و خوراک و لذت و شهوترانی خودشان خرج میکنند.
پس مقصود آن نیست، بلکه مقصود انفاق در راه خداست. یعنی در راه هدفهای والا و در راه آرمان های الهی خرجکردن بسیار مهم است!(6)
بپاداشتن نماز، یعنی در محیط و درجامعه این واجب و این حقیقت لطیف را بوجود آوردن و محیط را محیط نماز کردن و دیگری را به نماز دعوت کردن و نماز را با توجه ادا کردن، و مفاهیم نماز را در زندگی تحقق بخشیدن است، که مفهوم اصلی نماز عبارت است از: خضوع انسان در مقابل پروردگار و عمل انسان به فرمان پروردگار این آن عنصر اصلی نماز است که در حاشیهاش هم چیزهای دیگری وجود دارد
د و هـ) ایمان به پیامبر اسلام و پیامبران پیشین
و اما آیه بعد: «و الذین یۆمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک»(7) : و آنان که به هر آنچه بر تو فرو فرستاده شده است ایمان میآورند و به هر آنچه پیش از تو. در اینجا هم دو خصوصیت دیگر هست .
اولاً: ایمان به وحی در هر دو جمله مورد توجه قرار گرفته و این دو جمله در این معنا با هم مشترکند. یعنی یکی از نشانهها یا از عناصر و ارکان تشکیل دهندهی آن تقوایی که مایه هدایت و مایهی نورانیت انسانی است، همین است که ایمان میآورند به وحی و وحی را قبول میکند، منتها اینکه این وحی مطلق است به پیغمبر اسلام یا پیغمبرهای دیگر.
و) یقین به آخرت
«و بالآخرة هم یوقنون»: و آنان به آخرت یقین میورزند. یقین به آخرت نشانهی ششم است و آخرت هم، آن نشأه و مرحلهی بعد از دنیاست که چون متأخر از دنیاست به آن میگویند آخرت و دنیا چون مرحلهی نزدیکتر به ماست و الان ما در ان زندگی میکنیم به آن میگویند دنیا، پس یکی از نشانههای باتقوا یا متقی، یقین به آخرت است .
از ارکان و از اصول و از مایههای اصلی تدین و تقوا یقین به آخرت است. که یک مرحله والائی است، و لذا گمان به آخرت کافی نیست.
شما در اصول عقاید اسلامی، عقیدهای که منقطع باشد از زندگی و از عمل اصلاً ندارید و اعتقاد به آخرت و اعتقاد به قیامت و اعتقاد به محاسبه و پرس و جو و اعتقاد به جزا برای هر عمل و یقین به اینها، تأثیرات زیادی در زندگی دارند و زندگی را شکل خواهند داد. لهذا، همانطور که در قرآن هست: یکی از اولین کارهای ادیان این است که عقیده را در ذهن مردم قرار بدهند و به مردم تفهیم کنند که زندگی شما با مرگ پایان نمیپذیرد، بلکه بعد از مرگ هم، زندگی و حساب و جزا است، و به انسانها بفهمانند که اینجا صحنهی عمل است و آنجا برداشت از عمل.(8)
پینوشت ها:
1) بیانات در جلسه هشتم تفسیر سوره بقره 1370/07/24
2) بقره: 2
3) بیانات در دیدار جمعی از جوانان 1377/02/07
4) بقره: 3
5) یس: 11
6) بیانات در جلسه هشتم تفسیر سوره بقره 1370/07/24
7) بقره: 4
8) بیانات در جلسه نهم تفسیر سوره بقره 1370/08/01
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منبع :
سایت آیت الله خامنه ای