حس انتقام جویی خوب یا بد؟
حس انتقام جویى یک اصل حیاتى است که خداوند آن را در وجود همه انسانها و حتى برخى حیوانات به ودیعه نهاده است؛ لیکن بهره ورى از این حس خدادادى به تناسب مورد و کیفیت و مقدار استفاده از آن داراى احکام و وجوه گوناگونى است ...
نظر اسلام در مورد انتقام چیست؟
انتقام از ریشه «ن ـ ق ـ م» و در لغت به معناى انکار کردن(1)، کینه کشیدن، کیفر دادن(2)، مۆاخذه همراه با کراهت و مبالغه در کیفر و عقوبت(3) آمده است(4) و در اصطلاح به عقوبتى خاص اطلاق مىشود و آن اینکه فرد در برابر کسى که به او بدى کرده به همان اندازه یا بیشتر بدى کند.(5)
اقسام انتقام
حس انتقام جویى یک اصل حیاتى است که خداوند آن را در وجود همه انسانها و حتى برخى حیوانات به ودیعه نهاده است(9)؛ لیکن بهره ورى از این حس خدادادى به تناسب مورد و کیفیت و مقدار استفاده از آن داراى احکام و وجوه گوناگونى است که مىتوان آن را به انتقام پسندیده، مباح و ناپسند تقسیم کرد.
1. انتقام پسندیده و لازم:
اسلام باهرگونه ظلم و تعدى، به فرد یا جامعه مخالف است، از اینرو مقابله با ستمگران و گرفتن حق مظلومان را امرى ممدوح و گاه واجب مىشمارد.
قرآن کریم در آیات 14 ـ 15 توبه به مسلمانان فرمان مىدهد که با کافران و مشرکان نبرد کنند تا ضمن رفع شرک و کفر از روى زمین، خشم مۆمنان ستمدیده فرو نشسته و دلهاى آنان تشفى یابد: «قـتِلوهُم یعَذِّبهُمُ اللّهُ بِاَیدیکم ویخزِهِم وینصُرکم عَلَیهِم و یشفِ صُدورَ قَوم مُۆمِنین * و یذهِب غَیظَ قُلوبِهِم» شاید پسندیده بودن و وجوب انتقام در این موارد بدان جهت باشد که اگر از ظالمان انتقام گرفته نشود موجب گستاخى آنان و تضییع حقوق دیگران شده و فساد و ناامنى در جامعه گسترش مىیابد.
انتقام اگر برخاسته از تعصبهاى جاهلانه، دشمنیهاى ناروا و همراه با تجاوز و تعدى باشد ناروا و مذموم است، زیرا در این انتقامها نه تنها حقى احقاق نشده و ظلمى برطرف نمىگردد، بلکه خود موجب تضییع حقوق دیگران و منشأ ظلم و فساد خواهد گشت
2. انتقام مُجاز:
اگر ستم و تجاوز متوجه شخص انسان شده باشد و انتقام گرفتن او پیامدى براى دیگران نداشته باشد این کار جایز و روا خواهد بود؛ بدین معنا که انسان در اینگونه موارد، بین گرفتن انتقام از ظالم یا عفو او مخیر است: «وجَزۆُا سَیئَة سَیئَةٌ مِثلُها فَمَن عَفا واَصلَحَ فَاَجرُهُ عَلَى اللّهِ ... و لَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ ظُـلمِهِ فَاُولـئِک ما عَلَیهِم مِن سَبیل» (شورى 40 ـ 41) البته گرفتن
انتقام از بدى کننده به طور مطلق و در همه موارد روا نیست، بلکه در مواردى جایز است که اسلام آن را روا دانسته باشد.(7) از جمله موارد مباح عبارت است از انتقام گرفتن از استهزا کنندگان و رویارویى با آنان: «اِن تَسخَروا مِنّا فَاِنّا نَسخَرُ مِنکم کما تَسخَرون» (هود،38)
برخى مفسران گفتهاند: استهزا هرچند در ابتدا امرى قبیح است؛ اما به عنوان مقابله به مثل و مجازات، به ویژه آنجا که فایدهاى عقلایى بر آن مترتب باشد جایز است(8) و نیز اگر فردى انسانى را بکشد یا جراحتى بر او وارد کند انتقام گرفتن از او جایز خواهد بود: «اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ ... والجُروح قِصاص» (مائده ،45) و نیز در موردى که فردى شخصى را مُثله کند (گوش، چشم و بینى او را قطع کند) چه فرد مثله شده زنده باشد یا مرده: «و اِن عاقَبتُم فَعاقِبوا بِمِثلِ ما عوقِبتُم» (نحل،126)
آیه فوق درباره مثله شدن شهیدان احد به دست مشرکان قریش و تصمیم مسلمانان بر انتقام گرفتن و مثله کردن مردگان و بلکه زندههاى آنان نازل شده و به مسلمانان سفارش کرد که در صورت اقدام به انتقام تنها در حدّ عمل مشرکان با آنان مقابله کنند(9)؛ همچنین جواز انتقام در این مورد از آیه 45 مائده نیز قابل استفاده است: «العَینُ بِالعَینِ وَالاَنفُ بِالاَنفِ وَالاُذُنِ بِالاُذُنِ» لیکن انتقام در این دو مورد یعنى انتقام انتقام مجاز است.
شرایط انتقام مجاز:
الف. رعایت اعتدال و حدود الهى؛ به این معنا که انتقام باید به اندازه بدى و ظلمى باشد که به انسان شده است.
ب .استمداد از دیگران و قانون در برخى موارد؛ از جمله قصاص؛ لازم است فرد ستمدیده براى گرفتن حق خویش از دیگران و از قانون استمداد کند.
3. انتقام مذموم و ناروا:
انتقام اگر برخاسته از تعصب هاى جاهلانه، دشمنی هاى ناروا و همراه با تجاوز و تعدى باشد ناروا و مذموم است، زیرا در این انتقام ها نه تنها حقى احقاق نشده و ظلمى برطرف نمىگردد، بلکه خود موجب تضییع حقوق دیگران و منشأ ظلم و فساد خواهد گشت.
قرآن کریم در آیات متعدد به برخى از اینگونه انتقام هاى ناروا اشاره کرده و انتقام گیرندگان را به شدت مذمت کرده است؛ از جمله در آیات 123 ـ 126 اعراف به داستان ایمان آوردن ساحران به موسى اشاره مىکند که فرعون پس از آگاهى از ایمان آنان تصمیم به انتقام گرفته و ساحران را به قطع دست و پا و به صلیب کشیدن تهدید کرد: «قالَ فِرعَونُ ءامَنتُم بِهِ قَبلَ اَن ءاذَنَ لَکم ... لاَُقَطِّعَنَّ اَیدِیکم و اَرجُلَکم مِن خِلـف ثُمَّ لاَُصَلِّبَنَّکم اَجمَعین ... و ما تَنقِمُ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِـایـتِ رَبِّنا لَمّا جاءَتنا» همچنین پذیرش اسلام و ایمان آوردن مسلمانان به قرآن و کتب آسمانى از یک سو و ناکامى یهود، در رسیدن به اهداف خود از سوى دیگر آنان را بر آن داشت تا اسلام و دستورات آن را به تمسخر گرفته و از پیامبر و مسلمانان انتقام بگیرند: «و اِذا نادَیتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا و لَعِبـًا ذلِک بِاَنَّهُم قَومٌ لا یعقِلون * قُل یـاَهلَ الکتـبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ و ما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ» و...
اگر ستم و تجاوز متوجه شخص انسان شده باشد و انتقام گرفتن او پیامدى براى دیگران نداشته باشد این کار جایز و روا خواهد بود؛ بدین معنا که انسان در اینگونه موارد، بین گرفتن انتقام از ظالم یا عفو او مخیر است
عفو به جای انتقام
در صورتى که ظلم و بدى متوجه حقوق عموم بوده و گرفتن انتقام موجب جلوگیرى از ظلم، فساد و ناامنى گردد اسلام گرفتن انتقام را لازم دانسته و بر آن تأکید کرده است؛ اما آنجا که حقوق فردى در میان است و گذشت از انتقام مفسدهاى در پى ندارد اسلام عفو را از انتقام بهتر دانسته و کسانى را که از حقوق خویش بگذرند مستحق پاداش و اجر الهى دانسته است: «وجَزۆُا سَیئَة سَیئَةٌ مِثلُها فَمَن عَفا و اَصلَحَ فَاَجرُهُ عَلَى اللّهِ ... و لَمَن صَبَرَ و غَفَرَ اِنَّ ذلِک لَمِن عَزمِ الاُمور» (شورى: 40 ، 43 ) در آیه 126 ـ 127 نحل نیز قرآن پیامبر و مسلمانان را در برابر ستمى که مشرکان به آنان روا داشتهاند به صبر و گذشت از انتقام فرامىخواند: «و اِن عاقَبتُم فَعاقِبوا بِمِثلِ ما عوقِبتُم بِهِ ولـَئِن صَبَرتُم لَهُوَ خَیرٌ لِلصّـبِرین واصبِر و ما صَبرُک اِلاّ بِاللّه ...»
اسلام نه تنها مۆمنان را به عفو و گذشت از حق خویش فرا خوانده، بلکه گامى پیشتر نهاده و به مۆمنان سفارش مىکند که بدى را با خوبى پاسخ دهند؛ نه با بدى: «لا تَستَوِى الحَسَنَةُ ولاَ السَّیئَةُ اِدفَع بِالَّتى هِىَ اَحسَنُ فَاِذا الَّذى بَینَک و بَینَهُ عَدوَةٌ کاَنَّهُ ولِىٌّ حَمیم» (فصّلت،4) براساس این آیه عفو از انتقام و پاسخ دادن بدى با نیکى موجب رفع کینهها شده و در مواردى دشمنان سرسخت را به دوستانى بسیار مهربان تبدیل مىکند(10)؛ اما در مقابل، گرفتن انتقام موجب تشدید دشمنی ها شده و گاه خسارات جبران ناپذیرى را به فرد و اجتماع وارد مىکند. در کتب روایى نیز ابواب گوناگونى به عفو از انتقام، فرو نشاندن خشم و حلم و بردبارى اختصاص یافته و در روایاتى پرشمار که در این ابواب آمده مۆمنان به گذشت از حقوق شخصى خویش و نگرفتن انتقام ترغیب و تشویق شدهاند(11)
پی نوشت ها :
(1)مفردات، ص 822 ؛ لسان العرب، ج 14، ص 272، «نقم».
(2)مجمع البحرین، ج 2، ص 366؛ لغتنامه، ج 2، ص 2967، «نقم».
(3) زادالمسیر، ج 2، ص 427.
(4)التحقیق، ج 12، ص 227، «نقم».
(5) جامعالسعادات، ج1،ص334؛ المیزان، ج12، ص86.
(6) المیزان، ج 12، ص 86 .
(7) جامعالسعادات، ج1، ص334؛ محجةالبیضاء، ج 5 ، ص 315.
(8)المیزان، ج 10، ص 225.
(9) مجمع البیان، ج 6 ، ص 605 ؛ تفسیر قرطبى، ج 10، ص 132.
(10)مجمع البیان، ج 9، ص 565 .
(11) الکافى، ج2، ص 107 ـ 112؛ وسائلالشیعه، ج 12، ص 169، 172؛ صحیح مسلم، ج 16، ص 141.
فرآوری : محمدی
بخش قرآن تبیان
منبع : سایت پرسمان