تبیان، دستیار زندگی
گرچه دربارهشام برای ابرازعظمت علمی پیشوای پنجم محیط مساعدی نبود، ولی ازحسن اتفاق ، پیش از آنکه پیشوای پنجم ، شهر دمشق را ترک گوید، فرصت بسیاری پیش آمد ک امام برای بیدار ساختن افکار مردم و معرفی عظمت و مقام علمی خود به خوبی...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مناظره امام  باقر علیه السلام



گرچه دربارهشام برای ابرازعظمت علمی پیشوای پنجم محیط مساعدی نبود، ولی ازحسن اتفاق ، پیش از آنکه پیشوای پنجم ، شهر دمشق را ترک گوید، فرصت بسیاری پیش آمد ک امام برای بیدار ساختن افکار مردم و معرفی عظمت و مقام علمی خود به خوبی از آن استفاده نموده  و افکار عمومی شام را منقلب سازد . ماجرا از این قرار بود : هشام دستاویز مهمی برای جسارت بیشتر به پیشگاه امام پنجم - علیه السلام - در دست نداشت، ناگزیر با مراجعه امام پنجم - علیه السلام- به مدینه موافقت کرد . هنگامی که امام - علیه السلام-  همراه فرزند گرامی خود از قصر خلافت خارج شدند ، درانتهای میدان مقابل قصر با جمعیت انبوهی روبرو گردیدند که همه نشسته بودند . امام از وضع آنان و علت اجتماعشان جویا شد . گفتند: اینها کشیشان و راهبان مسیحی هستند که در مجمع بزرگ سالیانه خود گرد آمده اند و طبق برنامه ، همه ساله ، منتظر اسقف بزرگ می باشند تا مشکلات علمی خود را از او بپرسند . امام - علیه السلام -  به میان جمعیت تشریف برده به طور ناشناس در آن مجمع بزرگ شرکت فرمود . این خبر فوراً به هشام گزارش داده شد . هشام افرادی را مأمور کرد تا در انجمن مزبور شرکت کنند و از نزدیک ناظرجریان باشند .

طولی نکشید اسقف بزرگ که فوق العاده پیر و سالخورده بود، وارد شد و باشکوه و احترام فراوان ، در صدرمجلس قرار گرفت . آنگاه نگاهی به جمعیت انداخت ، و چون سیمای امام باقر - علیه السلام -  توجه وی را به خود جلب نمود ، رو به امام کرد و پرسید :

- از ما مسیحیان هستید یا از مسلمانان ؟

- از مسلمانان .

- از دانشمندان آنان هستید یا افراد نادان ؟

- از افراد نادان نیستم !

- اول من سؤال کنم یا شما می پرسید ؟

- اگر مایلید شما سؤال کنید .

- به چه دلیل شما مسلمانان ادعا می کنید که اهل بهشت غذا می خورند و می آشامند ولی چیز زائدی برای دفع ندارند  ؟  آیا برای این موضوع ، نمونه و نظیر روشنی در این جهان وجود دارد ؟

-بلی ، نمونه روشن آن در این جهان جنین است که در رحم مادر تغذیه می کند ولی چیزی دفع نمی نماید !

- عجب! پس شما گفتید از دانشمندان نیستید ؟!

- من چنین نگفتم، بلکه گفتم از نادانان نیستم !

- سؤال دیگری دارم .

- بفرمایید .

- به چه دلیل عقیده دارید که میوه ها و نعمتهای بهشتی کم نمی شود و هر چه از آنها مصرف شود ، باز به حال خود باقی بوده کاهش پیدا نمی کنند ؟ آیا نمونه روشنی از پدیده های این جهان می توان برای این موضوع ذکر کرد ؟

- آری ، نمونه روشن آن در عالم محسوسات آتش است . شما اگر از شعله چراغی صدها چراغ روشن کنید ، شعله چراغ اول به جای خود باقی است وازآن به هیچ وجه کاسته نمی شود !     .  ..

- اسقف هر سؤال مشکلی به نظرش می رسید ، همه را پرسید و جواب قانع کننده شنید و چون خود را عاجز یافت ، به شدت ناراحت وعصبانی شد و گفت : « مردم! دانشمند والا مقامی را که مراتب اطلاعات و معلومات مذهبی او از من بیشتر است ، به اینجا آورده اید تا مرا رسوا سازد و مسلمانان بدانند پیشوایان آنان از ما برتر و داناترند ؟! به خدا سوگند دیگر با شما سخن نخواهم گفت و اگر تا سال دیگر زنده ماندم ، مرا درمیان خود نخواهید دید! »  این را گفت ، از جا برخاست و بیرون رفت .


پی نوشت:

سیره پیشوایان ، مهدی پیشوایی ، ص 341.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.