تبیان، دستیار زندگی
اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده از دست بدهند از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حسن رضائی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ساده زیستی  روحانیت

طلبه ،ساده زیستی

اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده از دست بدهند از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان .

عوامل عزت روحانیت(1)

ساده زیستی

بدون شک تبعیت و پیروی مردم از روحانیت، با فرمان برداری از قشرهای دیگر متفاوت است، رابطه مردم و روحانیت رابطه دلدادگی است که در آن منافع مادی در کار نیست بلکه مردم جایگاه روحانیت را جایگاهی مقدس و با عزت دانسته و شایسته پیروی می دانند.

بر خلاف نظام های غربی، اسلام نقش محبت را در اطاعت و پیروی برجسته دانسته و بر آن تأکید ورزیده است.

اساسا اطاعت حقیقی، اطاعتی است که در شرایط بحرانی نیز پابرجا بماند و این جز از طریق دلدادگی مرید محقق نخواهد شد؛ و از طرفی چون نقش روحانیت در اسلام، نقش یک الگو و راهنما است، ارزش اموری که موجب عزت روحانیت، و محبت مردم نسبت به این قشر بشود حیاتی است.

 همین امر موجب شده است تا اسلام بر عواملی که موجب عزت روحانیت در میان مردم است تأکید ورزیده و از عواملی که موجب بیزاری مردم می شود نهی فرموده است.

اگرچه روحانیت به خاطر انتساب به خداوند و رسول دارای عزتی ذاتی می باشد، همانطور که خداوند می فرماید:

« َلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُۆْمِنینَ » (1)

 اما اگر نشانه های این  انتساب در رفتار یک روحانی بروز ننماید موجب سلب اعتماد و رویگردانی مردم شده و ضربه این رویگردانی متوجه اسلام و نظام اسلامی خواهد شد.

دنیا طلبی یکی از اینگونه صفات است، صفتی که مردم، خصوصا قشر آسیب پذیر و مستضعف جامعه وجود آن در روحانیت را بر نمی تابند. نگاه مردم به روحانیت، نگاه به شخصی است که باید جایگاه پیامبر(ص) را تداعی نموده و نقش هدایت گری پیامبر(ص) را ایفا نماید.

اگرچه ساده زیستی و بی رغبتی به دنیا برای همه انسان ها مطلوب است، همانطور که امام صادق(ع) می فرمایند:

«إِذَا أَرَادَ اللَّهُ‏ بِعَبْدٍ خَیْراً زَهَّدَهُ‏ فِی الدُّنْیَا وَ فَقَّهَهُ فِی الدِّینِ وَ بَصَّرَهُ عُیُوبَهَا وَ مَنْ أُوتِیَهُنَّ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة» (2)

هنگامی که خداوند برای بنده اش خیر اراده نماید او را بی رغبت به دنیا کند و در تعالیم دین فقیه و بینا گرداند و معایب دنیا را به او بشناساند، و کسی که دارای این اوصاف باشد خیر دنیا و آخرت به او داده شده است.

و در روایتی دیگر می فرمایند:

«جُعِلَ الْخَیْرُ كُلُّهُ فِی بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا... ثم قال(ع): حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا» (3)

همه خوبی ها در خانه ای جمع شده و کلید آن زهد در دنیا قرار داده شد... سپس فرمودند: شیرینی ایمان بر دلهای شما حرام است مگر از رغبت به دنیا خالی باشند.

اما ساده زیستی برای یک روحانی که هم نقش یک الگوی آزادگی از تملقات دنیوی را ایفا می کند و هم باید مایه دلگرمی قشر مستضعف جامعه باشد، اهمیت دوچندان دارد و یاری دین محسوب می شود.

امام باقر(ع) از قول جدشان امیرالمومنین(ع) نقل می فرمایند:

«إِنَّ مِنْ أَعْوَنِ الْأَخْلَاقِ عَلَى الدِّینِ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا» (4)

به درستی که کمک کننده ترین اخلاق به دین، زهد در دنیاست.

علمای بزرگ اسلام و جانشینان راستین پیامبران همواره بر نقش رهبری خویش واقف بوده و در پایین ترین سطح جامعه زمان خود زندگی نموده اند. مردانی که هرگز نسبت به دنیا رغبتی نداشته و در کمال زهد و بی آلایشی زیستند.

شیخ انصاری(ره)، شخصیتی که مرجعیت کل شیعیان جهان را عهده دار بود، طبق آمار آن روز چهل میلیون شیعه از اطراف و اکناف جهان وجوهات خود را  به محضر او می فرستادند اما ایشان به اندازه پایین ترین حدی که بتواند زندگی کند از آن برداشته و بقیه را در راه اداره حوزه های علمیه و مساعدت فقرا خرج می کرد.

او از خود مالی کنار نگذاشت و روزی که از دنیا رفت تمام دارایی او هفده تومان بود که به همین اندازه هم مقروض بود و چون آن مال را برای ادای دین او کنار گذاشتند بازمانگان مخارج ترحیم و اقامه عزا برای او را نداشتند.(5)

همچنین مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم یزدی، موسس حوزه علمیه قم از لحاظ زهد و ساده زیستی نمونه بود. امام خمینی(ره) در یکی از سخنرانی های خود فرمودند: مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم ما وقتی فوت شد آقازاده های او همان شب شام نداشتند. (6)

آری، بی رغبتی به دنیا از عواملی است که موجب عزت روحانیت شده است و اگر این صفت از میان روحانیت رخت ببندد به عزت روحانیت ضربه خواهد زد، روحانیتی که عامل اصلی حفظ نظام اسلامی محسوب می شوند.

رهبر کبیر انقلاب اسلامی، این شخصیت آینده نگر و بصیر در سخنرانی های خود نگرانی خویش را از زوال صفت ساده زیستی ابراز نموده و آن را خطری برای اسلام، و نظام اسلامی دانسته اند:

«صاحب جواهر چنان کتاب نوشته است که صدها نفر بخواهند بنویسند شاید از عهده بر نیایند و این یک کاخ نشین نبوده است....از یک آدمی که علاقه به شکم، شهوات، مال و منال و جاه و امثال اینها دارد این کارها بر نمی آید...در کیفیت تحصیل هر چه بروید سراغ تجملات- و إن شاالله نمی روید- از علومتان کاسته می شود».

«آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است این است که ساده زندگی کرده اند آنه که منشأ آثار بزرگی بودند ساده زندگی کرده اند آنها که در بین مردم موجه بوده اند که مردم حرف آنها را می شنیدند اینها ساده زندگی کرده اند».

«ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد، ارزش  روحانیت به آن نیست که یک بساطی داشته باشد».(7)

«همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منت گذاشتند به واسطه اعمال ما از ما نگران شوند...اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده از دست بدهند از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان».

درمان دنیا طلبی

برای درمان صفت دنیا طلبی به یک روایت از امام باقر(ع) بسنده می نماییم زیرا به خوبی بیان کننده راه رهایی از این صفت است:

أبی عبیده حذاء می گوید از امام باقر(ع) سخنی طلب نمودم تا از آن منفعت جویم، امام(ع) فرمودند:

«یَا أَبَا عُبَیْدَةَ أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ لَمْ یُكْثِرْ إِنْسَانٌ ذِكْرَ الْمَوْتِ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنْیَا» (الکافی، ج2، ص131)

ای ابا عبیده بسیار مرگ را به یاد آور، به درستی که انسانی نیست که بسیار مرگ را یاد کند مگر اینکه به دنیا بی رغبت می شود.

آری عامل اصلی دنیا طلبی و رغبت به دنیا غفلت از فانی بودن آن است، اگر انسان دائما مرگ و جدایی از دنیا را یاد کند هرگز به آن دل نخواهد بست، و در پی آن نخواهد رفت.


منابع:

1)     منافقون-8

2)     الکافی، ج2، ص130

3)     الکافی، ج2، ص128؛ بحار الانوار، ج70، ص49

4)     الکافی، ج2، ص128؛ بحارالانوار، ج70، ص50

5)     زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص110

6)     صحیفه نور، ج1، ص55

7)     مجله حوزه، شماره های 6، 7 و10

8)     اسلام مجسم، آیت الله نوری همدانی، ص565

تهیه و تولید : مسلم زمانیان ، گروه حوزه علمیه تبیان