وقف از معاملات امضایی است
عمدهی معاملات، امضایی هستند؛ یعنی شارع مقدس آنها را تأسیس نکرده؛ بلکه معاملات عرفی و شایع در میان مردم را در چارچوبی خاص امضا نموده است؛ و وقف نیز یکی از آنهاست.
دکتر فیض میگوید:
«وقف، یکی از پدیدههای اجتماعی است که از روزگاران دوردست، یعنی از زمانی که بشر به طور اجتماعی زندگی خود را آغاز کرد، شروع شده است و تا انسان خردمند و جامعهی مآلاندیشی در پهنهی گیتی وجود داشته باشد، همچنان ادامه خواهد یافت. بنابراین، وقف مبنای عقلانی دارد و بر پایهی نیاز اجتماعی پیریزی شده است، و با همان نگاه نیز باید دربارهی آن سخن گفت.
وقف از تشریعات و مخترعات شرع انور نیست که بخواهیم ماهیت، کیفیت، شرایط، حدود و قیود آن را از شرع بگیریم؛ گو اینکه شرع مقدس نیز در بنائات عقلا و از جمله وقف، نظارت و مراقبت داشته و دربارهی آن ، اهمیت آن، شرایط آن، حدود آن و فضیلت و ثواب آن، اوامر و دستورهایی صادر فرموده است؛ ولی چنانچه گفته شد همهی آنها اشارهای است به بنای عقلا، تأییدی است از کارهای خیر خردمندان، ارشادی است به سوی آنچه عاقلان مآلاندیش در جامعهی خود انجام میدهند و راهنمایی است برای آنان که مبادا در وقف کردنها از جاده صواب منحرف گردند.» (فیض، 1372 ش، ص 34)
در جای دیگر میگوید:
«شارع مقدس این امر عرفی و اجتماعی را تأیید کرده و ضمن امضای خود، نظرهای ارشادی و امر و نهی ارشادی ارائه فرموده است.» (همان، 1372 ش، ص 35)
وقف بر پایهی بنای عقلا پیریزی شده و شارع نیز آن را امضا نموده است؛ لذا اوامر و نواهی که از سوی شارع مقدس پیرامون وقف صادر شده، اوامر و نواهی ارشادی است. اصل این سخن که وقف از جملهی معاملات امضایی است، حق است؛ اما بیان ایشان از این جهت قابل نقد است که همهی اوامر و نواهی وارد از سوی شارع پیرامون وقف را، اوامر و نواهی ارشادی دانسته است
خلاصهی کلام ایشان این است که وقف بر پایهی بنای عقلا پیریزی شده و شارع نیز آن را امضا نموده است؛ لذا اوامر و نواهی که از سوی شارع مقدس پیرامون وقف صادر شده، اوامر و نواهی ارشادی است. اصل این سخن که وقف از جملهی معاملات امضایی است، حق است؛ اما بیان ایشان از این جهت قابل نقد است که همهی اوامر و نواهی وارد از سوی شارع پیرامون وقف را، اوامر و نواهی ارشادی دانسته است. توضیح اینکه اخبار وارده پیرامون وقف، اگر در مورد فضیلت و اهمیت وقف باشد، ارشاد به حکم عقل است، و اما اخباری که پیرامون توسعه و تضییق دایرهی وقف و حدود و ثغور آن وارد شده است، اگر بیانگر حدود بنای عقلا باشد ، آنها نیز ارشادی است؛ ولی اگر در مقام توسعه یا تضییق دامنهی بنای عقلا باشد، تشریعی خواهد بود.
همانند سایر معاملات که شارع مقدس بسیاری از آنها را امضا کرده است؛ اما علاوه بر تبیین و تأیید بنای عقلا در آن معاملات (احکام ارشادی)، در حدود و ثغور بنای عقلا نیز دخل و تصرف نموده است. (احکام شرعی وضعی یا تکلیفی)
بنابراین امضایی بودن عقود و معاملات موجب نمیشود که همهی احکام وارده در آن، ارشادی باشد. چنانکه عکس آن نیز صحیح است؛ یعنی اگر در عقد یا معاملهای، احکام شرعی وضع شد که در مقام تضییق یا توسعهی دایرهی آن بود، موجب نمیشود که عقد مزبور از امضایی بودن خارج شود. بنابراین ولو مدعای شافعی که وقف خانه و زمین را از خصایص اسلام میداند و برای آن در جاهلیت سابقهای سراغ ندارد (الدردیر ، 1398 ق، 296/2) را بپذیریم، موجب نمیشود که وقف را از معاملات تأسیسی قلمداد کنیم.
ملاحظه میشود که مکاتبهی صفار که در زمرهی مهمترین ادلهی وارد در باب وقف است، نه تنها تحدیدکنندگی ندارد، بلکه لسانش، لسان موضوعسازی میباشد و در آن توسعه ایجاد نموده است؛ تا آنجا که - چنانکه دیدیم - برخی از فقها مانند شیخ طوسی در خلاف به عموم اخبار «الوقف علی حسب ما یشرط الواقف» بر عمومیت مورد وقف از حیث شمول مال موقوف تمسک کرده است. (الطوسی، 1411 ق، 541/3) همچنین چنانکه گذشت صاحب مناهل نیز استدلال به عموم اخبار مزبور را جزو ادلهی قایلان به جواز وقف پول (وقف درهم و دینار) ذکر کرده است. (7) (الطباطبایی، بیتا، ص 495)
گستردگی دایرهی وقف
وقف در میان معاملات امضایی این خصوصیت را دارد که از جملهی عقودی است که کمترین قیود و تحدید را از سوی شارع مقدس دریافت کرده است، تا آنجا که از جملهی مهمترین ادلهی وارد در این باب، مکاتبهی صفار است. مکاتبهی مزبور که شیخ صدوق به سند صحیح آن را در من لا یحضر روایت نموده است ، بدین گونه میباشد:
«محمد بن علی بن الحسین باسناده عن محمد بن الحسن الصفار أنه کتب الی أبیمحمد بن الحسن بن علی علیهماالسلام فی الوقف و ما روی فیه عن آبائه (علیهمالسلام). فوقع (علیهمالسلام): الوقوف تکون علی حسب ما یوقفها أهلها ان شاء الله.» (الصدوق، 1404 ق، 237/4)
صاحب وسائلالشیعه (قده)در شرح این حدیث میفرماید:
«لعل مراد السائل أن أحادیث الوقف مختلفة، فما الوجه فیها؟ و الجواب: أن الوقف یتبع شرط الواقف و ما یعلم من قصده و ما یفهم من عرفه. فلذلک اختلفت الأحکام و الأحادیث. فیظهر من ذلک وجه الجمع بینها، فتدبر.» (الحرالعاملی، 1412 ق، 175/19)
«گویا مراد سۆال کننده (محمد بن حسن صفار) این است که احادیث وارد در باب وقف مختلف است و او از وجه آن سۆال میکند. امام علیهالسلام در جواب میفرماید:
«وقف، تابع شرطی که واقف نموده است و آنچه از قصد وی دانسته میشود یا از عرف او فهمیده میشود، میباشد.»
لذا احکام و احادیث وارد در این باب متفاوت است.»
صاحب وسائل در انتها میفرماید: «از این پاسخ امام علیهالسلام وجه جمع بین روایات دانسته میشود.»
شیخ طوسی (قده) در تهذیب، همین روایت را با تفصیل بیشتری از سۆال سائل ذکر کرده است. (الطوسی، 1365 ش، 132/9 و 133؛ الحر العاملی، 1412 ق، 175/19)
شیخ انصاری (قده) به مکاتبه مزبور بر عدم جواز بیع وقف تمسک نموده است. در ارشادالطالب ذیل استدلال مرحوم شیخ به مکاتبهی مزبور، چنین میفرماید:
«لا یخفی أن استدلال بها موقوف علی أن یکون عدم جواز البیع داخلا فی عنوان الوقف أو ملازما لتحقق ذلک العنوان و أما بناء علی أنه حکم شرعی غیر داخل فی عنوانه و غیر ملازم لتحققه فلا.» (التبریزی، بیتا، 101/3)
«مخفی نیست که استدلال به این مکاتبه بر عدم جواز بیع وقف در صورتی ممکن است که عدم جواز بیع را داخل در عنوان وقف یا ملازم با تحقق عنوان آن بدانیم؛ اما بنابر اینکه عدم جواز بیع حکم شرعی باشد که داخل در عنوان وقف نیست و ملازم با تحقق عنوان آن نیز نمیباشد، این استدلال صحیح نیست.»
مراد ناقد این است که مکاتبهی «الوقوف تکون علی حسب ما یوقفها أهلها»، در مقام تبیین موضوع وقف است ؛ یعنی لسانش، لسان موضوعسازی است. بنابراین در صورتی بر عدم جواز بیع وقف میتوان به آن استدلال نمود که عدم جواز بیع را از شۆون موضوع، یعنی داخل در عنوان وقف و یا ملازم با تحقق آن بدانیم، و الا اگر عدم جواز بیع را حکم شرعی بدانیم، به دلیل موضوعساز بودن نمیتوان بر آن استدلال کرد.
ملاحظه میشود که مکاتبهی صفار که در زمرهی مهمترین ادلهی وارد در باب وقف است، نه تنها تحدیدکنندگی ندارد، بلکه لسانش، لسان موضوعسازی میباشد و در آن توسعه ایجاد نموده است؛ تا آنجا که - چنانکه دیدیم - برخی از فقها مانند شیخ طوسی در خلاف به عموم اخبار «الوقف علی حسب ما یشرط الواقف» بر عمومیت مورد وقف از حیث شمول مال موقوف تمسک کرده است. (الطوسی، 1411 ق، 541/3) همچنین چنانکه گذشت صاحب مناهل نیز استدلال به عموم اخبار مزبور را جزو ادلهی قایلان به جواز وقف پول (وقف درهم و دینار) ذکر کرده است. (7) (الطباطبایی، بیتا، ص 495)
به نظر ما مقالهی فیض (1372 ش) که در آن تأکید زیادی بر عقلایی بودن سنت وقف صورت گرفته است، نیز حاکی از این مدعای ما دارد که وقف از جملهی عقودی است که کمترین توسعه و تضییقی در آن از سوی شارع صورت گرفته و عمدتا به نیت، انگیزه و ارادهی واقفان واگذار شده است.
منبع : حقوقدانان