تبیان، دستیار زندگی
مدتی پیش شنیدیم رزمنده جوانی كه با شیطنت خاص خود و كشیدن كاریكاتور سر صدام و علم كردنش جلوی سنگر عراقی ها، ترس و عصبانیت دشمن را برانگیخته بود، در بستر بیماری است و مونسش شده همان عكس هایی كه با نگاتیو های فاسد چند سال پیش توی جبهه از مناطق عملیاتی و رزمن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از "موقعیت شهید حاج همت" تا " آخرین تصویر دنیا"


مدتی پیش شنیدیم رزمنده جوانی كه با شیطنت خاص خود و كشیدن كاریكاتور سر صدام و علم كردنش جلوی سنگر عراقی ها، ترس و عصبانیت دشمن را برانگیخته بود، در بستر بیماری است و مونسش شده همان عكس هایی كه با نگاتیو های فاسد چند سال پیش توی جبهه از مناطق عملیاتی و رزمنده ها گرفته است. صدای پر از رنج و دردش هنوز شوق گفتن حرف های آن دوران را دارد


امیر مقدم برومند

با خطاطی به جنگ دشمن رفتم

امیر مقدم برومند، عكاس و مسوول تبلیغات دوران دفاع مقدس در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار نوید شاهد گفت: سال 63، جوانی بودم شانزده ساله كه خطاطی می كردم. جنگ كه شروع شد گفتم با همین هنر هم میتوانم فعالیت مثبتی در جنگ داشته باشم؛ از طریق بسیج پایگاه ورامین به جنوب، منطقه دوكوهه اعزام شدم.

موقعیت شهید حاج همت

وی ادامه داد: توی جبهه در قسمت تبلیغات شروع به فعالیت كردم. تابلو نوشته ها را برای شناسایی مناطق خطاطی می كردم. مثلا روی تابلو می نوشتم " موقعیت شهید حاج همت " بعد آن را در جاهایی كه لشكر اردو می زد یا مسیرهایی كه ماشین ها تردد داشتند، نصب می كردم. تا پایان جنگ علاوه بر شركت در عملیات، كار تبلیغاتی را به شكل های مختلف ادامه دادم.

حكایت قلب و شمع و شهید

این نقاش و خطاط حرفه ای دوران دفاع مقدس افزود: یكی از ابتكاراتی كه با همكاری شهید احمدزاده و برادر كلاهی توی دو كوهه انجام دادیم این بود كه روی دیوار حمام پشت زمین صبحگاه، سه نفری نوشتیم " شهید " بعد نقاشی یك قلب و شمع، بعد " تاریخ است " ، روی هم شد " شهید قلب و شمع تاریخ است "؛ بچه های رزمنده می رفتند وسط این جمله می ایستادند و عكس می گرفتند و بعد از شهادتشان، آن عكس بهترین یادگاری می شد.

شكست شاخ دشمن در شاخ شمیران

مقدم با بیان اینكه شركت در پدافند منطقه شاخ شمیران اولین تجربه رزمی اش بوده، عنوان كرد: آذر سال 63 رفته بودیم منطقه شاخ شمیران تا خط را نگه داریم. اولین شبی بود كه در خط مقدم نبرد حضور داشتم و كمی دلهره و ترس داشتم، آن شب حضرت امام خمینی را در خواب دیدم و باعث شد ترسم تا آخر جنگ بریزد.بعد از آن در عملیات های بدر، بیت المقدس 2، بیت المقدس 7، كربلای1، كربلای5، والفجر8، غدیر و ... شركت كردم و تا پایان جنگ، به مدت پنج سال با دیگر رزمنده ها مقابل دشمن ایستادگی كردیم

مظلومیتی شفاف توی نگاتیوهای تاریك و فاسد

وی به ماجرای شروع عكاسی اش در جبهه اشاره كرد و گفت: از سال 64، مسوول تبلیغات گردان مالك اشتر بودم. با همكاری شهید محمود مفید تصمیم گرفتیم ه وسیله عكاسی، فضای جنگ و جبهه را به صورت سندی تصویری ثبت كنیم؛ برای همین زمانی كه گروهی از انجمن عكاسان تهران برای بازدید به جبهه آمده بودند، از آنها درخواست دریافت دوربین كردیم كه آنها با ارائه نامه ای شرایط خرید یك دوربین دوهزار تومانی را فراهم كردند؛ اما از آنجایی كه بچه های جنگ بسیار مظلوم و غریب هستند، هزینه خرید نگاتیو را نداشتیم. مردم هم كه نگاتیو به جبهه نمی فرستادند، مربا می فرستادند. بالاخره قرار شد با نگاتیوهای تاریخ مصرف گذشته یكی از بچه های گردان كه عكاس حوزه هنری بود و آنها را دور نمی ریخت، كار را شروع كنیم. از آنجا كه این نگاتیوها فاسد بودند، عكس های گرفته شده رنگ و لعاب درست و حسابی نداشتند اما با همین نگاتیوها، حدود هشت هزار عكس توی آرشیو آثار جنگ جا گرفت.

آخرین تصویر دنیا

جانباز هشت سال دفاع مقدس در ادامه اضافه كرد: نزدیك شروع عملیات ها كه می شد، دست به كار می شدم؛ از همه بچه های رزمنده كه قرار بود توی عملیات مقرر شركت كنند، عكس می گرفتم بعد از عملیات هر كسی كه شهید می شد با همكاری بقیه، عكس او را در ابعاد 30 در 40 بزرگ می كردیم و به عنوان آخرین عكس شهید، به خانواده او تقدیم می كردیم كه این آخرین عكس، برای آنها ارزش فراوانی داشت.

نزدیك شروع عملیات ها كه می شد، دست به كار می شدم؛ از همه بچه های رزمنده كه قرار بود توی عملیات مقرر شركت كنند، عكس می گرفتم بعد از عملیات هر كسی كه شهید می شد با همكاری بقیه، عكس او را در ابعاد 30 در 40 بزرگ می كردیم و به عنوان آخرین عكس شهید، به خانواده او تقدیم می كردیم كه این آخرین عكس، برای آنها ارزش فراوانی داشت.

آخرین صدای دنیا

مقدم در حالیكه از فرط بیماری قادر به صحبت كردن راحت و روان نبود، ادامه داد: نزدیك عملیاتها علاوه بر عكاسی، به وسیله ضبط صوت هایی كه از عراقی ها به غنیمت گرفته شده بود، با مصاحبه از بچه های رزمنده آخرین صحبت های آنها را ضبط می كردم كه الان این مصاحبه ها موجود است. من این كار را ثبت وقایع جنگ می دانستم و امروز می فهمم كه ماندگار شدن این آثار از چه اهمیت و جایگاهی برخوردار است.

یونولیتی از جنس والفجر 8

هنوز قطعاتی از یونولیت هایی كه ماكت عملیات والفجر8 به وسیله آن طراحی شده، توی اتاق مقدم جا خوش كرده اند، وی در رابطه با این طرح اظهار داشت: برای توجیه منطقه عملیاتی والفجر8، به اتفاق شهیدان اصغر فرشیان و محمد ناصر رحیمی، سعی كردیم به صورت دقیق و كامل، ماكتی را در ابعاد دو و نیم در سه و نیم متر، با استفاده از یونولیت طراحی كنیم. قبل از عملیات كربلای 5، از روی همان ماكت فرمانده گردان برادر ابراهیم صالحی، منطقه والفجر 8 را كه در آن به لحاظ تاكتیكی و وسعت، پیروزیهایی كسب كرده بودیم، برای رزمنده ها توجیه كرد.

سر " صدام " هدیه ای برای سرسلامتی دشمن!

مقدم به زیباترین شیطنت خود در دوران دفاع مقدس اشاره كرد و گفت: توی منطقه قلاویزان مهران، با كمك شهید رحیمی روی مقوایی بزرگ، سر صدام را به صورت كاریكاتور كشیدیم و طناب دار را انداختیم دور گردنش و زیر آن به عربی این جمله امام (ره) را نوشتیم: " صدام جز خودكشی راه دیگری ندارد " ؛ بعد این مقوا را روی جعبه مهماتی چسباندیم. بعد از نماز صبح، در حالیكه هنوز هوا تاریك بود رفتیم نزدیك سنگر عراقی ها و آن را كنار بوته ای به صورت ایستاده قرار دادیم و به عقب برگشتیم. وقتی هوا روشن شد، صدای فریاد عراقی ها كه هم ترسیده بودند و هم عصبانی شده بودند، به گوشمان می رسید. از انجام این كار، به قول معروف خیلی ذوق زده شدیم به ویژه زمانی كه عراقی ها آنقدر عصبانی شده بودند كه تابلو صدام را به گلوله بستند.

هنوز جانبازی ادامه دارد...

مقدم كه دوران نقاهت پیوند كلیه خود را می گذراند، درباره نحوه مجروحیش بیان داشت: در مرحله دوم عملیات والفجر 8 ، با شلیك گلوله تانكی دچار موج گرفتگی شدم و به سمت خاكریزی حدود بیست متر آن طرف تر پرتاب شدم. با این شلیك، من این طرف خاكریز افتاده بودم و محمد رضا طاهری ( مداح كنونی اهل بیت علیهم السلام ) آن طرف خاكریز؛ پایم مجروح شده بود، طاهری آمد پای مرا پانسمان كند گفتم تو برو جلو من خودم با چفیه آن را پانسمان می كنم. بعد از پانسمان، اسلحه ام را عصایم كردم و به عقب برگشتم. الان به دلیل موج گرفتگی، به نخاع و مثانه ام آسیب وارد شده كه این اتفاق باعث شد فعالیت كلیه هایم مختل شود و هر دو كلیه ام را از دست بدهم. حدود 54 روز پیش برادرم یكی از كلیه هایش را به من بخشید و تحت عمل جراحی قرار گرفتم.

اثرات موج گرفتگی را پزشكان تایید كرده اند

فاتحی همسر این جانباز در پایان خاطر نشان كرد: همسرم از هیچ كس هیچ توقعی ندارد اما با مشكلات بسیاری دست و پنجه نرم می كند. برای او ده درصد جانبازی ثبت شده در حالیكه روز به روز به دلیل مجروحیتش حال وی وخیم تر می شود كه این موضوع به گفته و تایید پزشكان در اثر موج گرفتگی است. هزینه های درمان وی نیز بسیار بالاست كه تقریبا حمایتی از سوی مسوولان صورت نمی گیرد و این قضیه مشكلات را چند برابر كرده است.

بخش فرهنگ  پایداری تبیان


منبع:نوید شاهد