تبیان، دستیار زندگی
رضا عطاران در سریال‌های موفق خود، تمام تلاش‌اش را به‌کار بست تا مخاطبین بیشتری را جذب کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسطوره ای مدرن

نقدی بر فیلم خوابم می‌آد


رضا عطاران در سریال‌های موفق خود، تمام تلاش‌اش را به‌کار بست تا مخاطبین بیشتری را جذب کند.


فیلم خوابم می‌آد

بنابراین دست به ساخت کمدی‌هایی زد که دیالوگ‌هایش از جنس دیالوگ‌های کوچه و خیابان بود و نوع رابطه‌هایش هم همان روابطی بود که روزانه بارها و بارها با آن مواجه بودیم اما پس از دیدن «خوابم می‌آد» آنچه بیش از هر نکته دیگری جلوه‌گری می‌کند، علاقه‌مندی عطاران به نزدیک شدن به سینمای هنری است؛ رگه‌هایی از اکشن، نریشن‌گویی و اسلوموشن‌های هدفدار فیلم و همچنین نوع حلقه اتصال جریان کمیک به ملودرام می‌تواند نشانه‌های شاخصی از این تلاش برای نزدیک شدن به سینمای هنری باشد.

اما آیا باید آخرین ساخته عطاران را اثری در حوزه کمدی بدانیم؟ برای پاسخ‌دادن به این پرسش باید تکلیف یک اصل مهم مشخص شود: آیا عطاران توانسته در نخستین تجربه تلفیقی خود پیروز شود؟عطاران بازیگر و کارگردانی است که تمام داشته هایش را مرهون گونه کمدی است، او یک کمدین صرف است؛ کمدینی که می‌خواهد ملودرام را هم از پنجره نگاه خاص خود ببیند اما این کار ملزوماتی می‌طلبد، پیش‌تر هم بازیگران سرشناس دیگری در قامت کارگردان، دست به این تجربه زده بودند ولی با شکست تجربه‌شان، حتی نام قابل اعتنای آنها نیز نتوانست مانع از فراموشی‌شان شود.

فیلم خوابم می‌آد

عطاران در خوابم می‌آد ریسک بزرگی را قبول می‌کند. او ایده‌ای را می‌پذیرد که بر مبنای آن، داستان، هیچ فرود و فراز شاخصی ندارد. سوژه‌اش هم علاقه‌مندی یک پسر سن بالای خجالتی به یک دختر است؛ سوژه از این هم کلیشه ای‌تر مگر وجود دارد؟! اما عطاران ریسک می‌کند و المان‌های سبک خاص خود را به‌کار می‌گیرد. با وجود مخالفت‌های بسیار، عبدی را در نقش مادر خودش قرار می‌دهد، در شکل نوشتار (که اشخاص زیادی آن را نوشته و بازنویسی کرده‌اند) تلاش می‌کند تا اثرش را از مشخصه‌های کمدی اسلپ استیک خارج نموده و برای تمام کاراکترهایش، هم جوهره‌ای طنز و هم فضاسازی‌های خاصی درنظر بگیرد. نقش مادر که به‌خودی خود، یک مهره سوپر کمدی در می‌آید، نقش پدر هم به‌عنوان وزنه‌ای متعادل است که با تصمیماتش، بسترساز جریانی کمیک برای مادر و حتی رضا می‌شود، نقش رضا هم نقشی است که به‌صورت فی نفسه کمدی است؛یعنی کاراکتری که زیاد تلاش نمی‌کند کمدی باشد اما کارهایش جلوتر از تصمیماتش است. تا اینجا، بالانس شخصیتی فیلم به خوبی حفظ می‌شود و همه‌‌چیز با وجود همین سه کاراکتر، آماده خلق یک کمدی موقعیت است اما فیلم می‌خواهد تلفیقی از کمدی و ملودرام باشد بنابراین نیاز به شخصیتی دارد که میمیک صورتش و خصوصیات و روحیاتش، هم به ملودرام نزدیک باشد و هم با صحنه‌ها و موقعیت‌های کمیک غریبه نباشد. شخصیت شیرین، دقیقا همان چیزی بود که می‌توانست متضمن جریانی دیگر در فیلم باشد.

عطاران در خوابم می‌آد ریسک بزرگی را قبول می‌کند. او ایده‌ای را می‌پذیرد که بر مبنای آن، داستان، هیچ فرود و فراز شاخصی ندارد. سوژه‌اش هم علاقه‌مندی یک پسر سن بالای خجالتی به یک دختر است؛ سوژه از این هم کلیشه ای‌تر مگر وجود دارد؟! اما عطاران ریسک می‌کند و المان‌های سبک خاص خود را به‌کار می‌گیرد.

اما هر تلفیق ژانری، حلقه واسط موضوعی می‌طلبد؛ مهم‌ترین کاری که خوابم می‌آد در این زمینه انجام داده، درنظر گرفتن این حلقه واسط از همان سکانس‌های اولیه است؛ بی‌پولی. رضا به واسطه استعفای خود از مدرسه، شخصیت بی‌پولی نشان داده می‌شود که از قضا، در پیدا کردن دختری برای ازدواج با مشکلاتی مواجه است. حال که او دختر مورد علاقه خود را پیدا می‌کند و به‌صورت یکطرفه میل به ازدواج با او دارد، در می‌یابد که او به پول نیازمند است بنابراین برای به‌دست‌آوردن پول، دست به کارهایی می‌زند که جریانات اصلی و فرعی نیمه دوم فیلم را تشکیل می‌دهد. این نیاز لازم و ملزومی (بحث بی‌پولی و علاقه و بالعکس) و تم پینگ‌پنگی، از ابتدای فیلم، خود را به مخاطب تحمیل می‌کند بنابراین تغییر فضا از کمدی به ملودرام و بالعکس، نه‌تنها در این فیلم نامتعارف نیست بلکه می‌تواند یکی از نمونه‌های خوب تلفیق گونه‌ها، حداقل در سینمای خودمان باشد.

فیلم خوابم می‌آد

در نشانه شناسی شخصیت‌های خوابم می‌آد، هیچ اصل غیرمرسومی را مشاهده نمی‌کنیم. با کاراکتری به نام رضا مواجهیم که یک معلم قراردادی ساده است، پدرش بازنشسته‌ای است که برای گذران امور، گردو هم می‌فروشد، مادری خانه دار که به‌شدت تابع مناسبات حاکم بر فضای یک زندگی ایرانی است و در نهایت شیرین که دختری پاستیل فروش است. بنابراین در نخستین گام، عطاران نمی‌خواهد فضای کار را به کمدی نزدیک کند. جلوتر می‌رویم و به آنالیز پرسوناژها می‌رسیم. کمدی، رگه‌هایی کم‌رمق پیدا می‌کند که بیشترین خاستگاه آن، در نقش مادر خانواده متجلی است. باز هم جلوتر می‌رویم و به جنس روابطی می‌رسیم که با توجه به داده‌های فیلم از کاراکترهایش، خواه ناخواه روی جدیت جنس رابطه‌ها، لعابی از یک کمدی سوسوزن هویدا می‌کند و در نهایت به موقعیت‌های داستانی می‌رسیم که تجلی کمدی در آن موقعیت‌ها نشان داده می‌شود. در تمام این مراحل، اگرچه جریان کمیک، گام به گام قد کشیده و مترقی می‌شود اما این فضای ملودرام است که بر تمام صحنه‌ها، دیالوگ‌ها و حتی نریشن گویی‌های فیلم حاکم است؛ حتی وقتی به نحوه نریشن گویی‌های فیلم نیز توجه می‌کنیم، متوجه یک تلخی و خمودگی متأثر از همان سرخوردگی دراماتیک می‌شویم. بنابراین خوابم می‌آد ملودرامی است که با توجه به کاراکترهای شناسنامه داری که در خود می‌بیند و البته تعریف جریانی تلخ، مجبور می‌شود گاه‌گداری (به شکلی آگاهانه) به سمت کمدی برود. در واقع کمدی در هیبت ابزاری است برای به نتیجه رسیدن جریان ملودرام فیلم.

فیلم خوابم می‌آد

عطاران در نخستین ساخته سینمایی خود، بیشتر از آنچه انتظار داشتیم به کمدی وفادار بود. او تقریبا یک نیمه از فیلم را با همان اسلوب همیشگی‌اش در فیلمسازی (رخدادهای رگباری کمیک) پیش می‌برد و بعد به سراغ سینمای هنری خود می‌رود. شاید دیگر نیاز به توضیح نباشد که این خود نشان‌دهنده ترسی است که عطاران از پذیرفتن این ریسک در خود می‌بیند. شاید ترس عطاران به‌دلیل از ریتم افتادن فیلم در نیمه‌دوم روایت باشد؛ جایی که اکشن‌ها با بحث آدم ربایی و حتی نقشه سرقت به میان می‌آیند و فیلم این امکان را داشت که به‌دلیل فاصله گرفتن از فضاهای کمیک، ریتمی آهسته‌تر به‌خود بگیرد اما این ریسک عطاران، امروز خیلی به کمک فیلم آمد. اگر بخواهیم شدت ضرباهنگ فیلم را در سه مقطع مشاهده کنیم درمی‌یابیم که فیلم در یک سوم ابتدایی، ریتم نرمالی از نوع آشنایی مخاطب با این کاراکترهای جالب توجه و عرض‌اندام داشته‌های هر یک از آنها برای مخاطب دارد، در یک سوم میانی به‌دلیل خلط موضوعاتی چون استعفا از مدرسه، آشنایی با شیرین، تلاش برای نفوذ در دل شیرین با استفاده از فیلم‌دیدن و... ضرباهنگی شدیدتر از نوع روایی به‌خود می‌بیند و در یک سوم پایانی با آن گروگانگیری، تعقیب و گریزها و در نهایت مرگ رضا، ضرباهنگ فیلم به لحاظ معنایی، به اوج خود می‌رسد و در همان اوج نیز به پایان می‌رسد. آخرین پلان فیلم می‌بایست در همان صندوق عقب پیکان به وقوع می‌پیوست تا رضا برای مخاطبش اسطوره باقی بماند، چنان که در طول فیلم نیز او در شمایل یک اسطوره باقی می‌ ماند و با توجه به موقعیت‌هایی که دارد افولی معنایی نمی‌کند.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:همشهری