آغاز رمضان، شبیه آغاز باران...

رمضان که از راه میرسد، دلت شاد میشود...
از همان شادیهایی که اغلب نمیتوانی شیرینیاش را به طور کامل وصف کنی.
شیرینیاش از نوع شیرینی خرما و زولبیا و بامیه نیست! قابل مقایسه هم نیست.
رمضان، ماه بی بهانه با خدا بودن است و بی بهانه از خدا گفتن.
آری، رمضان، ماه آشتی کردنهای بی بهانه با خداست.
ماه رمضان، و هر آنچه در آن است، خوبیست و جز خوبی، راهی در آن نیست.
رمضان که از راه میرسد، خدا، برای در آغوش گرفتن و بخشیدن بندههایش، راههای رحمت الهی را بیش از پیش میگشاید.
آغاز رمضان را بسیار دوست دارم، زیرا شباهت بسیاری دارد به آغاز بارش باران...
در هر دو حال، دوست داری که به انتظار آغاز و شروعش بنشینی، و عطر زیبای بارش لطف خدا را، با تمام وجودت حس کنی.
زمان آن است که کارنامه زندگیمان را بگذاریم وسط، کلاهمان را قاضی کنیم و بنگریم که چه کردهایم.
که اگر بد کردهایم، جبران کنیم و عذر به درگاه خالقی آوریم، که آنقدر رحمان و رحیم است، که اگر به واقع به درگاهش توبه کنیم، ما را، روحمان را، و تمام اشتباهات گذشتهمان را پاک میکند.
آری، خدایی که توبه من و تو را میپذیرد، من و تو را هم دور میکند از هر آنچه که ما را از او دور کرده است.
خدایا مرا دور گردان، از هر آنچه که، مرا از تو دور کرده است...
نوشتهای از كاربر تبیانی: سعید سخایی (جاده دوستی)
کوله بارت بر بند...

کوله بارت بر بند...
شاید این چند سحر، فرصت آخر باشد
که به مقصد برسیم
بشناسیم خدا
و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم ...
میشود آسان رفت
میشود کاری کرد، که رضا باشد او
ای سبکبال، در این راه شگرف، در دعای سحرت
در مناجات خدایی شدنت...
هرگز از یاد مبر
من جا مانده بسی محتاجم...
بندگان خدا ...
بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافریده و شما را به خود واننهاده ...
دانِست که اندازهی نعمتش بر شما چه مقدار است و احسانش بر شما چه اندازه است. پس از او پیروزی بخواهید و رستگاری بجویید. از او نیازهایتان را طلب نمایید و عطایایش را درخواست کنید. که میان او و شما، پردهای و یا درب بستهای، مانع و حائل نیست.
او همه جا هست و در هر زمانی حاضر است و با هر انس و جنی قرین است. بخشیدن، رخنهای در گنج او پدید نمیآورد، و عطا کردن، از خزانهاش نمیکاهد.
هیچ درخواست کنندهای، سرمایهی او را به پایان نرساند. کسی او را از توجه به دیگری باز نمیدارد و صدایی او را از صدای دیگر غافل نمیسازد.