مدیریت ارتباط با خانواده همسر
دختر و پسر، همزمان با بستن پیمان ازدواج، علاوه بر پذیرش نقش همسری، وارد شبکه نسبتاً گستردهای از روابط اجتماعی جدید با بستگان، دوستان و آشنایان همسر نیز میشوند.
دختر و پسر همزمان با بستن پیمان ازدواج، علاوه بر پذیرش نقش همسری، وارد شبکه نسبتاً گستردهای از روابط اجتماعی جدید با بستگان، دوستان و آشنایان همسر نیز میشوند. در میان این حجم گستردهی ارتباطات و با توجه به اهمیت و نقش کلیدی خانواده در جامعه و فرهنگ ما، نوع و میزان ارتباط با خانواده همسر نسبت به سایر اطرافیان، از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار است.
مدیریت صحیح و هوشمندانه رابطه با خانوادهی همسر، یکی از کلیدیترین نکات زندگی مشترک به شمار میآید که آثار عمدهای در زندگی زوجین به همراه خواهد داشت. دلخوریها، کدورتها و نزاعها در جریان رابطه و به ویژه رابطهی رو در رو و کلامی شکل میگیرد. بر همین مبنا هر چه حجم روابط بیشتر باشد، احتمال بروز این کدورتها و نزاعها نیز افزایش مییابد. همانطور که اشاره شد در جامعهی ما، ارتباط با خانواده پس از شکلگیری زندگی مشترک و مستقل، از حیث کمیت از حجم بسیار بالایی برخوردار است.
به دلایل گوناگون، از جمله وابستگی شدید عاطفی یا یکنواخت و کسالتبار بودن زندگی دو نفره، بسیاری از زوجهای جوان ایرانی بیشتر مواقع، ساعتهای ابتدایی شب را به خانه خانواده یکی از زوجین رفته و آنجا سپری میکنند؛ دور هم بودنهایی که در برخی مواقع غیرضروری و حتی تنشزا است.
در این خصوص، زوجهای جوان باید با اتخاذ سیاستهایی از قبیل جذاب کردن محیط خانوادهی خود و قرار دادن برنامههای تفریحی مشترک برای خود در طول هفته، تا حد امکان از حجم ارتباطهای غیرضروری که ممکن است باعث به وجود آمدن تنشهایی شود، بکاهند.
اما این کاهش ارتباطات نباید بیش از حد لازم هم باشد. کاهش رابطه با خانواده همسر اگر بیش از حد نیاز باشد، میتواند منجر به این تفکر در نزد آنها شود که عروس یا داماد، فرزند آنها را از چنگشان ربوده و مانع ارتباط وی با آنها شده است که این خود تهدیدی جدی برای زندگی مشترک به حساب میآید.
لزوم ایجاد تعادل در حجم روابط و رفت و آمدها با خانوادهی طرفین، امری غیر قابل انکار و بسیار ضروری است. از حیث نوع تعامل زوجهای جوان با خانوادهی همسر، شرایط خاصی در جامعه ما حکمفرماست. عمدتاً در ابتدای ازدواج، خانوادهها عروس و داماد را به طور کامل در جمع خود نمیپذیرند و در مقابل، عروس و داماد هم اعتماد لازم را به خانوادهی همسر ندارند.
اما پس از مدتی، این پذیرش و اعتماد به بالاترین حد خود رسیده و تا جایی پیش میرود که دو طرف، یکدیگر را همچون پدر، مادر، خواهر، برادر و فرزند خود میپندارند و تا آن حد به یکدیگر اعتماد میکنند که پنهان کردن هیچچیز را از یکدیگر جایز نمیدانند. این افراط و تفریط در اعتماد متقابل، هم آفت روابط زوجین با خانوادهی همسر و به تبع آن یکی از بزرگترین آفتهای زندگی مشترک است.
احساس خودمانی بودن و اعتماد و علاقه، به ظاهر هر چقدر هم که زیاد باشد باز هم به اندازه روابط فرد با خانواده خودش نیست. خانوادهها بیاحترامی از سوی فرزند را به مراتب بیشتر از بیاحترامی عروس و داماد تحمل کرده و به فراموشی میسپارند.
هر چقدر فرد از خانوادهاش انتقاد کند و ایراد بگیرد، عروس یا داماد نباید با وی در این زمینه همصدا شوند، این انتقاد و انتقادپذیری به هر اندازه که بین فرد و خانوادهاش مقبول و متداول باشد، ابراز آن از سوی عروس یا داماد ناخوشایند بوده و به تدریج بذر کینه و کدورت را در دل آنها میکارد.
کشاندن مشکلات زندگی مشترک ( آنجا که ریشهای نبوده و بین خود طرفین قابل حل و فصل است) به محیط خانوادهی دو طرف، باعث ایجاد دلخوری و سو گیریهایی خواهد شد که در نهایت به زندگی مشترک زوجین لطمه میزند. اینها و مسائلی از این دست، نکات مهمی هستند که زوجهای جوان باید به آن توجه ویژهای داشته باشند و در تعامل با خانوادهی همسر، از قرار دادن خود در جایگاه فرزند آنها به شدت پرهیز کنند.
در مجموع میتوان چنین جمعبندی کرد که زوجهای جوان باید در خصوص ارتباط با خانوادهی همسر خود، حدود و مرزهای معینی تعریف کنند که نه میان آنها فاصله ایجاد کرده و سبب دوری و بیگانگی شود و نه آنچنان باعث احساس نزدیکی و صمیمیت شود که پا را از حیطهی وظایف و انتظاراتی که از آنها میرود فراتر بگذارند. تعیین این حدود و عمل کردن بر مبنای آن رمز موفقیت در تعامل با خانوادهی همسر و یکی از پیشنیازهای زندگی سالم و به دور از تنش است.