وقتی راز قتلی فجیع فاش میشود!
اگر تجربهی خود را در خواندن همچنین تیتری در روزنامه و خبرگزاری و دیگر رسانهها مرور نمایید احتمالاً جزو همانهایی باشید که بی درنگ این مطلب را پی گیرمی شوند و این سۆال در ذهنشان برجسته میگردد که واقعآ راز این قتل چیست؟
اگر تجربهی خود را در خواندن همچنین تیتری در روزنامه و خبرگزاری و دیگر رسانهها مرور نمایید احتمالاً جزو همانهایی باشید که بی درنگ این مطلب را پی گیرمی شوند و این سۆال در ذهنشان برجسته میگردد که واقعآ راز این قتل چیست؟ و بنا بر همین کنجکاوی غیرعادی تمام صفحه را یکباره تا به آخر مرورمی نمایند که بتوان از روی عکس و سایر عناوین این صفحه سریعتر به اطلاعات جدیدی در مورد موضوع دست پیدا کنند بدون آنکه در وهلهی نخست متن خبر را مطالعه نمایند.
شاید ابزار سنجش دقیقی دردست نباشد که بتواند میزان اشتیاق و علاقهی ایجاد شده در مخاطب را در رویارویی با چنین تیترهایی ارزیابی کند، ولیکن میتوان تحقیقی در این مورد آغاز کرد که عکسالعمل مخاطب را در مواجه ی با این چنین موضوعات بررسی نمود. حال جای دارد این سۆال را مطرح کنیم که این همه اشتیاق و علاقه و میل و رغبت به این دست از تیترها و اخبار برای چه در انگیزه فردی افراد جامعه شهری شکل میگیرد؟از منظری دیگر اگر این تحقیق در جامعه روستایی صورت گیرد احتمالاً نتیجه ای بسیار متفاوتتر با نتیجه تحقیقی که در جامعه شهری صورت گرفته است خواهد داشت که در این صورت سۆالی دیگر مطرح میشود: چرا میزان میل و علاقه و اشتیاق افراد به خواندن و شنیدن اینگونه تیترها و اخبار در جامعه شهری بیشتر از جامعه روستایی است؟ جواب به این سۆال قیاسی بین ویژگیهای موجود در یک جامعه روستایی با ویژگیهای موجود دریک جامعه شهری را موجب میشود تا بتوان از این قیاس، داده های مهمی را استخراج نمود.
برای نمونه یکی از این مخاطبان مشتاق مطالعه روزنامه میتواند جوانی باشد که تصویری امید بخش از آینده خود و جامعهاش دارد و بنابراین امید تلاش میکند و تحصیل مینماید.حال باید دید علاقمندی و میل به مطالعه صفحهی حوادث چه بر سر اکسیر امید او میآورد؟ و براستی چه کسانی باید آسیب شناسی کنند و چاره ای بیاندیشند که مطالعه اینگونه اخبار و رویدادها از سوی مخاطبان گوناگون چه تأثیری بر آنان میگذارد؟
دادههایی که میتوانند برای مسئولین و تصمیم سازان یک جامعه راهنما باشند.اگر برای مثال بخواهیم به یک مورد از ویژگیهای حاکم بر جامعه شهری نسبت به جامعه روستایی اشاره نماییم اینگونه به بحث میپردازیم که یک فردی که در شهر زندگی میکند خود را در معرض اخبار گوناگونی میبیند که این روند مصادف است با دریافت اطلاعات بی شمار و متنوعی که رسانهها در اختیارش میگذارند، حال آنکه خواندن و شنیدن خبر جنایات سالها پیش برای او ملال آور مینمود ولیکن امروز خواندن و شنیدن اینگونه اخبار در کنار اخبار و اطلاعات دیگر موضوعی عادی برای او جلوه مینماید در صورتی که این اتفاق به گوش و چشم یک فرد روستایی موضوعی عادی نمود ندارد.
امروزه روزنامهها به عنوان مثالی از رسانه های فعال در جامعهی امروزی ، مطالب متنوعی را که برای شهروندان میتواند مفید و سرگرم کننده باشد تهیه و منعکس میکنند. حال آنکه در لابه لای صفحات روزنامهها یکی از صفحاتی که هر روزه شاهد آن هستیم، صفحهی حوادثی است که پر است از تیتر اتفاقهای ناخوشایندی که اذهان عمومی را مکدرمی نماید. برخی از این اتفاقها منعکس کنندهی رویدادهایی هستند از بلایای طبیعی که میتواند قابلیت اطلاع رسانی داشته باشد و افراد را نسبت به ابعاد مختلف این رویداد آگاه نماید و نوع دیگری از این اتفاقها منعکس کننده رویدادهایی است که بنا بر بی احتیاطی شهروندی روی داده است که انعکاس اینگونه اخبار نیز میتواند جنبهی هشداری و آموزشی برای شهروندان دیگر داشته باشد، ولیکن تیترهایی که هر روزه از جنایات و فجایع در روزنامهها منعکس میشود چه دلیل قانع کننده ای میتواند داشته باشد؟ برخی برای پاسخ به این سۆال اینگونه استدلال مینمایند که افراد جامعه باید از اتفاقهایی که در آن جامعه میافتد باخبر باشند و نپرداختن و کم پرداخته شدن به این دست موضوعات را پنهان کاری ارزیابی مینمایند و نتیجتاً فرار از واقعیات را درست نمیدانند.
دربیان پاسخی که میتوان به چنین استدلالی مطرح نمود باید عرض کنیم: اولآ مگر هر رسانه ای ،هر مسئله ای را در هر نقطه ای از جهان که رخ میدهد به اطلاع افراد جامعهی خود میرساند؟ واساسآ این اطلاع رسانی از سوی رسانهها منطقی است که همهی آحاد جامعه را درگیر هر گونه مسئله ای نماید؟
ما در رویارویی با پدیده های زشت و نا پاکی که ممکن است پیرامون خود مشاهده کنیم حتی قبل از آنکه توان از بین بردن آن برای ما حاصل شود ، حداقل تلاشی که انجام میدهیم این است که آن پدیده را از دید عموم پنهان نگه داریم تا احساس ناخوشایندی برای عموم افراد جامعه ایجاد نگردد
ثانیآ ما در رویارویی با پدیده های زشت و نا پاکی که ممکن است پیرامون خود مشاهده کنیم حتی قبل از آنکه توان از بین بردن آن برای ما حاصل شود ، حداقل تلاشی که انجام میدهیم این است که آن پدیده را از دید عموم پنهان نگه داریم تا احساس ناخوشایندی برای عموم افراد جامعه ایجاد نگردد، حال با این حساسیت چگونه ممکن است راضی شویم هر روزه اخبار جنایات و فجایعی که به دست انسانی به دور از انسانیت رخ داده است را با تبوتابی فراوان در دسترس عموم افراد جامعه قرار دهیم؟ این در صورتی است که زشتی یک جنایت به مراتب بدتر از یک پدیده زشتی میتواند باشد که پیرامونمان قابل مشاهده است و شاید بهتر است بگوییم این دو زشتی را نمیتوان با یکدیگر مقایسه کرد. چرا که زشتی و پلیدی که قلب و روان و افکار آدمی را مغشوش و پریشان مینماید یقینآ قابل قیاس با زشتیای که صرفآ از طریق حواس بینایی احساس ناخوشایندی برای انسان ایجاد میکند، نیست .
ثالثآ اگر قصد از انتشار هر روزهی اینگونه اخبار هشدار به جهت پیشگیری از چنین اتفاقهایی برای شهروندان است آیا بهتر نیست قالب بهتری برای بهرهمندی از آن انتخاب شود.برای مثال فیلم مستندی که در ساعت مناسبی در فصول برنامه های تلویزیونی پخش شود که همان طور که میدانیم پخش نیز میشود. روزنامهها هرروزه روی دکه های روزنامه فروشی از صبح زود حضور دارند و در دسترس هر نوع از مخاطب قرار میگیرند.مخاطبانی با هر سن و سال و جنسیت که مشتاقان خواندن روزنامه هستند و به دکه های روزنامه فروشی مراجعه میکنند.برای نمونه یکی از این مخاطبان مشتاق مطالعه روزنامه میتواند جوانی باشد که تصویری امید بخش از آینده خود و جامعهاش دارد و بنابراین امید تلاش میکند و تحصیل مینماید.حال باید دید علاقمندی و میل به مطالعه صفحهی حوادث چه بر سر اکسیر امید او میآورد؟ و براستی چه کسانی باید آسیب شناسی کنند و چاره ای بیاندیشند که مطالعه اینگونه اخبار و رویدادها از سوی مخاطبان گوناگون چه تأثیری بر آنان میگذارد؟
البته لازم به بیان است که در این تجربه نیز مشترک هستیم که لحظاتی هم ایجاد گردیده که ضمن مطالعه مطالبی مفید در روزنامهها، شور و امید و نشاط مضاعفی برای ادامه زندگی پیدا کردهایم و نسبت به جامعه خود وجهان پیرامون آگاهی کسب کردهایم.
همان طور که متوجه شدید در این مقاله هیچ رازی از هیچ قتلی فاش نشد واصلا قتلی در کار نبود که رازی داشته باشد و در نهایت امیدواریم ایران عزیز شاهد حداقل رویدادهای این چنینی باشد، جامعه ای که رسانهاش نیز منعکس کنند معروف است.
علی اصغر معبادی بخش ارتباطات تبیان