سرکوب زنان ناشی از جهل انسانهاست
مصاحبه ی اختصاصی تبیان با عبدالحسین فرزاد
عبدالحسین فرزاد، منتقد، استاد دانشگاه و مترجم است که مجموعه اشعار بسیاری در حوزه ادبیات عرب ترجمه کرده است. وی چندین مجموعه شعر از غاده السمان شاعر سوری و عرب زبان ترجمه کرده از جمله: «زنی عاشق در میان دوات»،« ابدیت، لحظه عشق» و «غمنامه ای برای یاسمن ها». غاده السمان شاعر معاصر عرب زبانی است که اشعارش به زبان های مختلفی ترجمه شده و یکی از شاعران مطرح ادبیات عرب است.
آقای فرزاد به نظر شما شرایط اجتماعی و سیاسی برای شاعران ایرانی همطراز با شرایط اجتماعی سیاسی کشورهای عربی است؟
نه به هیچ وجه همطراز نیست. کشورهای عربی هر کدام شرایط ویژه خودشان را دارند. باید ببینیم که از چه کشوری می خواهیم مثال آوریم. مثلا آن خفقانی که در سوریه وجود دارد در کشور لبنان و مصر وجود ندارد. شاعری مثل غاده السمان شاعر سوری است که به لبنان مهاجرت می کند و در آنجا به شعر و شاعری می پردازد.اگر قرار بود در سوریه بماند شاید هرگز ادبیاتش مطرح نمی شد. بسیاری از شاعران و نویسندگان سوری در کشورهای دیگر زندگی می کنند. در کشورهای عربی خیلی مواقع اصلا ادبیات زنان منتشر نمی شود. به نظر من ایران کشوری است که شرایط تقریبا مساعدی برای عرصه ادبیات و هنر دارد و به خصوص در حوزه سینمای زنان وضعیت پیشرفت بسیار مساعدی را شاهد هستیم. شرایطی که تقریبا در هیچ کدام از کشورهای عربی در حوزه سینما برای خانم ها فراهم نیست.
پس با توجه به این که شرایط در کشور ما مساعدتر از کشورهای عربی است باید ادبیات معاصر ما هم فرصت بروز و ظهور مساعدتری داشته باشد.
البته باید دوره های مختلف را از هم تفکیک کنیم. و همچنین کشور عرب زبانی که می خواهیم ایران را با آن مقایسه کنیم در نظر داشته باشیم. مثلا شما نمی توانید محیط و شرایط ظهور فروغ فرخزاد را با شرایط دوران جنگ پس از انقلاب مقایسه کنید. در حال حاضر ممکن است و حتما این طور است که زنان رادیکال تری داریم اما نوشتار رادیکال در حوزه زنان هنوز محل بروز ندارد و نمی توان از ادبیات مغفول مانده که هنوز به انتشار نرسیده حرفی زد و مثالی آورد و بر آن تکیه کرد. یا مثلا نمی توان لبنان را با ایران مقایسه کرد که از شرایط بهتری بر خوردار است. متاسفانه از احساسات زنانه صحبت کردن هنوز هم ممنوع است و شکل مورد قبولی نیست. همین شرایط برای زنان عرب هم وجود دارد. من البته همانطور که گفتم کشوری مثل لبنان و مصر را جدا می کنم. مثلا همین غاده السمان توانسته است به راحتی از عشق شخصی و احساسات شخصی اش بنویسد همانطور که از عشق کلی و انسانی می نویسد. نوشتن از عشق ها و احساسات شخصی برای زنان ممنوع است ولی اگر همین نگرش ها در شعر یک مرد باشد مورد استقبال هم قرار می گیرد. مثلا اشعار سعدی پر از تعریف و تمجید از زنان است.
آیا می توانیم غاده السمان را با فروغ فرخزاد مقایسه کنیم؟
نه این مقایسه درست نیست. همانطور که گفتم زمانه فرخ زاد با زمانه ما فرق دارد. می توان گفت غاده السمان ادامه نوع نگاه فروغ است. غاده السمان درباره مصیبت های زنان عرب در جنگ های قومیتی می نویسد و نگاه او انسانی شده است. یک جورهایی از نوع نگاهی که مرد را از زن تفکیک می کند گذشته و از انسان به معنای عامش یاد می کند، از کرامات انسانی سخن می گوید و غیره. شاعران زن در ایران متاسفانه فرصتی ندارند که از احساسات شخصی شان بنویسند آنها بیشتر به شعرهای اجتماعی می پردازند و یا شعرهایی فرمایشی و مناسبتی و از این لحاظ هنوز نتوانسته اند به چشم اندازهای تازه دست پیدا کنند اما می دانیم که همین حالا شاعران زنی هستند که بسیار توانمنداند و تنها باید فرصت بروز پیدا کنند.
اگر بخواهیم شعر زنان را دوره بندی کنیم باید بگوییم در دوره اول زنان شاعر به بیان احساسات شخصی و مسائل و مشکلات و سرکوب هایشان می پردازند و بعد در دوره دیگر این پوسته را شکافته به چیزی دست پیدا می کنند که به قول الن سیکسو نوشتار زنانه نام دارد. آیا می توانیم بگویم شاعری چون غاده السمان با توجه به این که به قول شما در لبنانی زندگی می کند که شرایط مساعد تری وجود دارد به نوشتار زنانه در اشعارش دست پیدا کرده است؟
قطعا این طور است. البته نه تنها شاعران زن عرب زبان بلکه شاعران زن غیر عرب هم توانسته اند به این نوشتار زنانه دست پیدا کنند. منظورم از شاعران غیر عرب کسانی است که در کشورهایی چون عراق و سوریه و مصر و غیره زندگی می کنند زبانشان عربی نیست بلکه زبان عبری دارند یا بربری و حتی به انگلیسی می نویسند. زنان کشورهای عربی نیزکم کم به این نتیجه رسیده اند که تفکیک زن از مرد صحیح نیست. آنها می خواهند دیوارها را بشکنند و به انسانیت برسند. مشکل نه از مرد است و نه از زن بلکه مشکل بر سر جهل انسانها است. دیگر آن نگاه فمینیستی افراطی در اشعارشان نیست. در اشعار این خانم هم که من اغلب کارهایش را دوست دارم و ترجمه کرده ام این نگاه انسانی دیده می شود و این پیشرفت حس می شود. هر انسانی وقتی به دنیا می آید در درجه اول انسان است و بعد یک زن یا یک مرد است. اما چون به هر حال تجربه زندگی برای یک زن متفاوت از یک مرد است شاعر زن جهان انسانی را از فیلتر احساسات زنانه خودش و تجربه زنانه خودش می بییند و در نتیجه قلم او متفاوت از قلم یک مرد است.
آیا چنین نوشتاری را می توان در اشعار شاعران زن معاصر خودمان هم جستجو کرد؟
بله. اینجا هم این نگاه ها تغییر کرده است. مثلا شعر پگاه احمدی و چیستا یثربی دارد به سمت همین نگاه انسانی حرکت می کند و دیگر این تفکیک های جنسیتی در آنها دیده نمی شود و یک جورهای فراجنسی است.
پگاه احمدی را می توان یکی از شاعرانی دانست که متعلق به اوج هیجانات دهه هفتاد است. آیا در این ده ساله اخیر در اشعار ایشان و یا شاعران دیگر این تفاوت نگاه را می توان دید؟
البته پگاه احمدی از هیاهوهای دهه هفتاد گذر کرده و وارد دوره دیگری از ادبیاتش شده است. دیگر آن نگاه افراطی فمینستی را رها کرده است و از مسائل انسانی تر می نویسد و می توان امیدوار بود که در آینده به آن چیزی که ما نوشتار زنانه می نامیم می تواند دست پیدا کند. در خیلی از شاعران زن معاصر هم این تغییرات را کم و زیاد می بینیم. منظور من شاعرانی است که در کارشان می توان روند اندیشه و تاریخ را دید و نه شاعرانی که تنها به خاطر مناسبت ها شعری می سرایند.
اما به نظر می رسد شاعران زن ایرانی چندان که شاعران زن عرب توانسته اند ادبیاتشان را به جهان معرفی کنند موفق نبوده اند.
به هر حال ما هم ادبیات جهانی داریم.
آنطور که ما شاعران و نویسندگان زن عرب زبان را می شناسم آیا آنها هم با ادبیات معاصر ما آشنایی ندارند؟
نه چندان. البته فروغ را به خوبی می شناسند اما درباره شاعران معاصر و جوانتر بی اطلاع هستند. خانم فریده حسن پور ترجمه هایی از شاعران معاصر به زبان عربی انجام داده اما خیلی با ادبیات معاصر آشنایی ندارند. به هر حال شاعران زن معاصر ما هم هر چند مسیر درستی را پی گرفته اند و مورد تایید من هم هستند اما هنوز جای کار دارد و راه طولانی را باید طی کنند.
فاطمه شفیعی بخش ادبیات تبیان