هدف در عرصه مهدویت وسیله را توجیه نمی کند
حیات نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) مملوء از حوادث است و به مثابه کارگاهی آموزشی برای جامعه اسلامی است تا با تحلیل و بررسی حوادث آن، الگوهای رهبر اسلامی را سر لوحه کارهای خود قرارا داده و از بی راهه و کژ راهه رهایی یابد. نبی اکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) با اخلاقی نیکو و بی بدلیل در راه گسترش اسلام به مقابله با جاهلیت عرب پرداخت و در موارد متعدد عقاید ناب اسلام را در برابر خرافات اعراب و جاهلیت و ادیان رایج در جزیرت العرب عرضه داشت. حتی ازدواج پیامبر با زینب ، همسر زید پسرخوانده نبی اکرم از مصادیق مقابله با خرافات و عقاید غیر صحیح اعراب بوده است. چناچه در قران می خوانیم:
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَىٰ زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لَا یَکُونَ عَلَى الْمُۆْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا (سوره احزاب، آیه 37)
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی [به فرزند خواندهات "زید"] میگفتی: "همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز!" (و پیوسته این امر را تکرار میکردی)؛ و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند؛ و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مۆمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان -هنگامی که طلاق گیرند- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود).
از عقاید خرافی اعراب آن بود که پسرخوانده را در حکم پسر دیده و احکام ازدواج و ارث را در آندو یکسان می شمردند. پیامبر بعد از طلاق زید با زینب ازدواج کرد و عملا به مقابله با خرافات پرداخت. در این باب در قرآن میخوانیم :
... وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ذَٰلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ غ– وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ (سوره احزاب، آیه 4)
...و (نیز) فرزندخواندههای شما را فرزند حقیقی شما قرارنداده است؛ این سخن شماست که به دهان خود میگویید (سخنی باطل و بیپایه)؛ امّا خداوند حقّ را میگوید و او به راه راست هدایت میکند.
ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ وَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَٰکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا (سوره احزاب، آیه 5)
یکی ازحوادث حیات نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) که مقابله عملی با خرافات در ان مشهود است وفات ابراهیم و هم زمانی ان با افتاب گرفتی است. یکی از فرزندان حضرت نبی ابراهیم بود . ماریه مادر ابراهیم افتخار همسری رسول خدا را بدست اورد. پیامبر فرزندانی از دست داده بود ؛ قاسم ، طاهر، طیب، زینب، رقیه ، ام کلثوم . پر واضح بود ابراهیم نور امیدی در دل حضرت بعد از فراق فرزندان جان باخته بود. اما براهیم نیز به دیار باقی شتافت و 18 ماه از تولد او نگذشته بود که که پیامبر شاهد جان باختن این فرزند بود
آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانهتر است؛ و اگر پدرانشان را نمیشناسید، آنها برادران دینی و موالی شما هستند؛ امّا گناهی بر شما نیست در خطاهایی که از شما سرمیزند (و بیتوجّه آنها را به نام دیگران صدا میزنید)، ولی آنچه را از روی عمد میگویید (مورد حساب قرار خواهد داد)؛ و خداوند آمرزنده و رحیم است.
رسول الله(صلی الله علیه و آله) نیز تبلیغ و ترویج را در کنار مقابله با خرافات بیان می کردند و به نظر می رسد این روشی بی بدیل در عرصه تبلیغ و ترویج و انتشار و آموزش عقاید صحیح است. لوح سفید نفس خواهان پذیرش عقاید صحیح است تا بهتر زندگی خود را سامان دهد. تمایل بشر برای وصول به معرفت صحیح را میتوان فطری دانست. اما به عللی مجموعه عقایدی غیر صحیح در ذهن رسوخ می کند. حتی در مواردی در بدیهیات اولیه و گزاره های روشن نیز انسان به واسطه رسوخ عقاید غیر صحیح دچار شک و تردید می شود. برخی از عوامل رسوخ عقاید غیر صحیح را روانشناسانه میتوان تحلیل کرد . در برابر این حالت غیرهنجاری ذهن ابتدا باید عقاید غیر صحیح و عوامل روانی که مانع پذیرش عقاید صحیح میشود ، زدوده شود سپس به لوح زدوده شده از زنگار خرافات و موهومات، حقیقت عرضه شود. در این صورت است که تبلیغ و امر آموزش به سر منزل مقصود رسیده و عقاید ناب و معارف صادق را ترویج کرده ایم.
یکی ازحوادث حیات نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) که مقابله عملی با خرافات در آن مشهود است وفات ابراهیم و هم زمانی ان با افتاب گرفتی است. یکی از فرزندان حضرت نبی ابراهیم بود . ماریه مادر ابراهیم افتخار همسری رسول خدا را بدست اورد. پیامبر فرزندانی از دست داده بود ؛ قاسم ، طاهر، طیب، زینب، رقیه ، ام کلثوم . پر واضح بود ابراهیم نور امیدی در دل حضرت بعد از فراق فرزندان جان باخته بود. اما براهیم نیز به دیار باقی شتافت و 18 ماه از تولد او نگذشته بود که که پیامبر شاهد جان باختن این فرزند بود و در زمان مرگ او چنین فرمود :
ابراهیم عزیز! کاری از ما برای تو ساخته نیست تقدیر الهی نیز بر نمیگردد چشم پدرت در مرگ تو گریان و دل او محزون و اندوهبار است ولی هرگز سخنی را که موجب خشم خداوند باشد بر زبان جاری نمیسازم اگر وعده صادق و محقق الهی نبود که ما نیز به دنبال تو خواهیم آمد در فراق و جدایی تو بیش از این گریه میکردم و غمگین میشدم ( ر.ک : فروغ ابدیت جلد 2 جعفر سبحانی ص 800).
سخنان پیامبر نشان از احساسات انسانی همراه با ایمان و رضا به تقدیر الهی است. آورده اند عبدالرحمن بن عوف به پیامبر اعتراض کرد که چگونه شما در فراق فرزند خود گریه می کنید اما دیگران را از گریه بر مردگان نهی میکنید؟ پیامبر در جواب به عبد الرحمن فرمودند : من گفته ام که در مرگ عزیزان داد و فریاد نکنید و سخنان کفرآمیز و یا یا سخنانی که بوی اعتراض میدهد نگویید و از شدت اندوه لباسهای خود را پاره نکنید.( همان ص 802).
کسی که رحم نمی کند، چگونه انتظار رحمت خداوند متعال را دارد. گریه کردن بر مردگان و بالاتر از آن یاد مظلومیت مسلمین نه کفر بلکه سنت بوده است و متاسفانه هم اکنون شاهدیم برخی بر اساس عقایدی غیر انسانی شیعیان را به واسطه عزاداری و بزگداشت فضایل پیامبرو ائمه اطهار به کفر نسبت میدهند. حال آنکه در سیره نبی اکرم و ائمه اطهار خلاف گفته های آنرا شاهدیم. گویی برخی تلاش دارند با قرائتی خشن و غیر انسانی از اسلام تیشه به ریشه اسلام زنند و اسلام را دینی تهی از اصول اخلاقی عاطفی و انسانی معرفی کنند.
تقىالدین احمدبن عبدالحلیم معروف به «ابنتیمیه»، کسى است که افکار وهابیان از او سرچشمه گرفته و در حقیقت وى را مۆسس مذهب خود مىدانند. وی بر اساس مبانی غیر اسلامی تلاش داشت قرائتی خشن از اسلام عرضه کند.
وی بعد از وفات پدر بر کرسى تدریس در مسجد جامع دمشق نشست و به خاطر کج سلیقگى و انحرافى که داشت؛ به مخالفت با عقاید رایج مسلمین و مذاهب رایج آن زمان برخاست. فتواها و نظرات اعتقادى و فقهىاش از قبیل تجسیم، حرام بودن زیارت قبور اولیا، استغاثه به ارواح اولیاى خدا، شفاعت، توسل و ... براى او مشکل ساز شد.علماى عصرش به مخالفت با افکار و عقایدش برخاستند و از نشر آن ممانعت کردند.
برخی از اراء منحرفه و فتاوای ابن تیمیه عبارتند از :
1- نماز خواندن در کنار قبور مشروع نیست. همچنین رفتن به مشاهد مشرّفه جهت عبادت در کنار آنها، از قبیل نماز، اعتکاف، استغاثه، ابتهال و قرائت قرآن مشروع نیست بلکه باطل است. « مجموعة الرسائل والمسائل، ج 1، ص 60»
2- تمام احادیث مربوط به زیارت قبر پیامبر ضعیف بلکه دروغ است. « التوسل والوسیله، ص 156»
3- اگر کسى به شخصى که از دنیا رفته بگوید، مرا دریاب، کمکم کن، شفاعتم کن، مرا بر دشمنم پیروز گردان و امثال این درخواستها که تنها خدا بر آن قدرت دارد؛ از اقسام شرک است. اگر چنین گوید باید توبه کند وگرنه کشتنش واجب است. « زیارة القبور، ص 17 و 18»
4- اعیاد، شریعتى از شرایع است که در آن باید از دستورها متابعت نمود نه آنکه بدعتگذارى کرد. این عمل همانند اعمال مسیحیان است که حوادث مربوط به حضرت عیسى را عید مىگیرند. « اقتضاء الصراط المستقیم، ص 293 و 295»
چنانچه دیده شد خرافات و عقاید انحرافی این تیمیه در تضاد اشکار با سیره نبی اکرم است. گویی ابن تیمیه در دوران جاهلیت عرب زندگی میکند که دختران و فرزندان خود را به زیر تلی از خاک برده و حتی قطره اشکی از چشم را نیز در فراق کودکان زنده به گور شده خود جایز نمی دانند.
امیر المومنین به دستور پیامبر ابراهیم را غسل داد و کفن نمود و به همراه جمعی از اصحاب در قبرستان بقیع به خاک سپرد. آورده انهد روز وفات ابراهیم مصادف بود با آفتاب گرفتگی. جمعی بی خبر از قوانین طبیعی و قوانین علی حاکم بر جهان، اعلام کردند افتاب در فراق ابراهیم چنین شده است. در ظاهر به نظر میرسد انتشار این خبر میان مسلمین و غیر مسلمانان به نفع اسلام تمام میشد و اعراب بر اساس خرافات و باورهای غلط خود انرا معجزه و یا کرامتی از کرامات حضرت می شمارند.
در عرصه مهدویت باید بیش از گذشته با عقاید خرافی مبارزه کرد چرا که ایده مهدویت به زندگی فردی و اجتماعی معنا می بخشد و جهت زندگی مردم را در ابعاد مختلف مشخص میسازد. انتشار و اشاعه اخبار کذب و خرافی و موهوم در عرصه مهدویت صدماتی جبران ناپذیر در بعد فردی و بدتر از آن در بعد اجتماعی دارد و باید تلاش داشت از نفوذ عقاید خرافی در بعد سیاسی با شدت و حدت تمام مقابله کرد خاصه آنکه سیاست بعدی ملی و فراملی دارد و جهان کنونی که تشنه حقیقت است و از خلاء عقاید صحیح رنج میبرد را با عقاید خرافی ملاء نکنیم
اما پیامبر به سرعت با این عقیده خرافگونه و موهم مقاله کرد و ضمن بیان اسلام حقیقی کرامتی بس بالاتر را به اثبات رساند. پیامبر بر منبر رفت و فرمود:
هان ای مردم بدانید افتاب و ماه از نشانه های قدرت خدا هستند انها بر طبق سنن طبیعی که خدا بر انها مقرر داشته است در مسیر خاصی میگردند هرگز برای مرگ کسی و یا تولد کسی نمیگیرند وظیفه شما در موقع کسوف اینست که نماز بگزارید . (همان ص 803).
یکی از اصول مهم در سیره بزرگان ان بوده که : هدف وسیله را توجیه نمیکند. پیامبر به راحتی میتوانست از ایده خرافی مردم به نفع خود بهره برد اما باید دانست هدف پیامبر ترویج عقاید صحیح بوده است و نمیتوان تنها به نیت و هدفی واهی دست به هر وسیله و متدی زد. مشاده شده برخی تنها با این ادعا که هدف ما گرایش مردم به اسلام و ائمه اطهار است و یا هدف ما گرم کردن مجلس عزا داری است دست به هر وسیله زده و حتی با جعل و تاکید بر خرافات، عوام را به بیراهه میکشانند. غافل از انکه هدف وسیله را توجیه نمیکند.
در عرصه مهدویت باید بیش از گذشته با عقاید خرافی مبارزه کرد چرا که ایده مهدویت به زندگی فردی و اجتماعی معنا می بخشد و جهت زندگی مردم را در ابعاد مختلف مشخص میسازد. انتشار و اشاعه اخبار کذب و خرافی و موهوم در عرصه مهدویت صدماتی جبران ناپذیر در بعد فردی و بدتر از آن در بعد اجتماعی دارد و باید تلاش داشت از نفوذ عقاید خرافی در بعد سیاسی با شدت و حدت تمام مقابله کرد خاصه آنکه سیاست بعدی ملی و فراملی دارد و جهان کنونی که تشنه حقیقت است و از خلاء عقاید صحیح رنج میبرد را با عقاید خرافی ملاء نکنیم.
بخش مهدویت تبیان
منبع: شبستان