تبیان، دستیار زندگی
آنچه که قراراست در این متن بخوانید خاطراه ای است از شهید لطیف رنجبری از زبان برادر ایشان محمد و احمد رنجبری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

احمد،منشاء خیر و بركت


آنچه که قراراست در این متن بخوانید خاطراه ای است از شهید لطیف رنجبری از زبان برادر ایشان محمد و احمد رنجبری


لینک زندگی نامه شهید رنجبری1

لینک زندگی نامه شهید رنجبری2

احمد،منشاء خیر و بركت

شهید لطیف دارای روحیه ای عاری از كبر و غرور و تعلقات مادی بود و همیشه بدون هیچ توقع و چشم داشتی از اطرافیان به آنها كمك می نمود و «منشاء خیر و بركت» بود. در حق آنها نیكی می كرد و اعمال نیك و پسندیده مورد رضای پروردگار را سرلوحه زندگی اش قرار داده بود.

خوب به یاد دارم مرخصی های سالیانه خود را در زمان حضور در جبهه ذخیره می نمود تا بتواند در اواسط تابستان هر سال كه فصل كار و تلاش كشاورزی بود، به كمك پدر و خانواده آید و بدون در نظر گرفتن پست و مقام اجتماعی خویش همانند كشاورزان ساده زیست روستایی به انجام كارها می پرداخت.

در میان همكاران و همرزمان خویش زبانزد خاص و عام بود. بهتر است بگویم یك الگوی بارز و نمونه به حساب می آمد.

حدود پانزده سال پس از شهادت، بنده به صورت اتفاقی با یكی از همكاران وی ملاقاتی داشتم و ایشان بعد از بیان نشانی های شهید رنجبری اعلام داشتند كه به جرات می توان گفت: «در دوران آموزش بعد از خدمت كه به زمان رژیم ستمشاهی طاغوت بر می گشت این شهید بزرگوار جزء معدود افراد خاصی بود كه نمازهای واجب و فرائض دینی خویش را بدون  هیچ واهمه ای انجام می داد و همیشه در انجام امور محوله و زندگی شخصی نظم را به طور كامل رعایت می نمود.

با توجه به اینكه از نظر جسمی خداوند قدرت زیادی به ایشان داده بود و با فنون رزمی ورزش جودو نیز آشنایی كامل داشت ولیكن هیچ وقت به واسطه این نعمت مغرور نبود و همه او را دوست داشتند.

همیشه سعی داشت تا آنجا كه بتواند نسبت به ایجاد اشتغال برای چند تن از اقوام، آشنایان،  دوستان و تشكیل  زندگی مشترك آنها و یا در اختیار نهادن نیمی از مكان زندگی خود برای زوج جوان دریغ ننماید.

شاخصه قابل ذكر ایشان «اراده مصمم و راسخ در رسیدن به اهداف متعالی» خود بود.

شهید لطیف رنجبری

راوی خاطره : « احمد رنجبری» برادر شهید

«عامل به فرایض دینی»

شهید لطیف عامل به انجام فرائض دینی بود و همیشه نمازش را در اول وقت می خواند و سعی داشت كه هیچ گاه از یاد خداوند تبارك و تعالی غافل نشود. در ماه مبارك رمضان روزه اش را با خلوص نیت و با عشق به خدا افطار می نمود.

او راه حل مشكلات دنیوی را می دانست و همیشه با تدبیر و عطوفت گره از مشكلات دیگران باز می كرد.

او ظلم را برای دیگران و خود نمی پسندید و همیشه از مظلومین دفاع می كرد.

« محجوب و باحیا »

در ایام پس از انقلاب حدود سال 1358 بنده به اتفاق شهید لطیف چند روزی از محل كارمان جهت مسافرت و دیدار والدین تصمیم گرفتیم به روستا برویم . پس از دیدار پر و مادر و خانواده به باغ انگور و زمین كشاورزی سر زدیم.

غروب شده بود و ما باید به روستا باز می گشتیم در این حین متوجه شدیم پلاك خودرو شهید لطیف در صحرا گم شده است. دوباره مسیر رفت و بازگشت را طی كردیم لاكن پلاك پیدا نشد. شهید لطیف از این موضوع ناراحت شده بود و بنده نیز طاقت و تحمل دیدن ناراحتی ایشان را نداشتم. لذا تصمیم گرفتیم به جارچی روستا اعلام نمائیم تا موضوع را اطلاع رسانی نماید.

در ماه مبارك رمضان روزه اش را با خلوص نیت و با عشق به خدا افطار می نمود.

او راه حل مشكلات دنیوی را می دانست و همیشه با تدبیر و عطوفت گره از مشكلات دیگران باز می كرد.او ظلم را برای دیگران و خود نمی پسندید و همیشه از مظلومین دفاع می كرد.

شهید لطیف با این امر موافق بود ولیكن به خاطر حجب و حیا خاصی كه داشت اظهار نمود خبر به صورتی اطلاع رسانی شود كه مالك پلاك گم شده بنده كه محمد رنجبری بودم عنوان شود.

« پایبندی به ترك محرمات حتی در زمان حكومت پهلوی »

در ایام ماه محرم سال 1356 قبل از انقلاب اسلامی خدمت ایشان در سمت مسئول گارد محافظت از مجلس شورای ملی بود. به خاطر دارم این خاطره را شهید لطیف با لبخند برای بنده تعریف می نمود.

شهید لطیف رنجبری

با توجه به اینكه ایشان نسبت به كار و شغل نظامی خود عرق و علاقه خاصی داشت همیشه نظم و انضباط را سرلوحه كار خود قرار می داد. فلذا با توجه به محدودیتهای شغل نظامی گری در ارتش حكومت پهلوی ایشان در بعضی از مواقع مجبور به اصلاح صورت خود بود. اما ایشان در ایام عزیز ماه محرم هرگز به این امر مبادرت نمی نمود و به هر بهانه و ترفندی بود از این امر سر باز می زد. تا جائیكه در روز تاسوعای حسینی ماه محرم فرمانده ایشان دستی به صورت شهید لطیف می كشد و می گوید كه شاه قرار است در روز عاشورا با هلی كوپتر به مجلس بیاید و در مسجد سپهسالار برای ظاهر سازی مجلس عزای حسینی برقرار نماید. من از شما می خواهم صورت خود را بتراشی و شخصا تضمین می كنم و نامه ای به امام حسین(ع) بنویسم تا شفاعت شما را نمایم و عذر شما پذیرا شود. ضمنا از شما كه یك فرد نظامی و درجه دار خیلی خیلی منظبط و نمونه هستی تعجب می كنم چرا در این ایام نسبت به این كار قصور می نمایی. شهید لطیف نیز گفت كه بنده از روی تقیه گفتم چشم صورتم را می تراشم. اما هرگز به این كار مبادرت ننمودم. روز بعد از عاشورای حسینی نیز فرمانده ایشان شهید لطیف را می بیند و گله و شكایت می كند و از او می خواهد كه آیا نامه به امام حسین(ع) بنویسد یا خیر ؟

شهید لطیف نیز در پایان می گوید كه خیر احتیاجی به این كار نیست چرا كه صورتم را نتراشیده ام

راوی خاطره : «حاج محمد رنجبری» برادر شهید

فرآوری: عاطفه مژده

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: نوید شاهد