تبیان، دستیار زندگی
مرحوم امیر قویدل با نام اصلی ابوالفضل غلام‌حسین‌زاده متولد 1326 در مشهد مقدس است. او پس از تحصیل در رشته تئاتر از سال 1340 به بازی در تئاتر پارس پرداخت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خستگی از آتش

نقد فیلم دوستی از جنس آتش(امیر قویدل)


مرحوم امیر قویدل با نام اصلی ابوالفضل غلام‌حسین‌زاده متولد 1326 در مشهد مقدس است. او پس از تحصیل در رشته تئاتر از سال 1340 به بازی در تئاتر پارس پرداخت.


   خستگی از آتش

قویدل كار در سینما را با دستیاری ساموئل خاچیكیان در سال 1353 آغاز كرد. او در سه فیلمی كه با این كارگردان كار كرد هم دستیار و هم فیلمنامه ‌نویس بود.

شروع فیلمسازی‌ قویدل در سال‌های اولیه پس از انقلاب بود. خونبارش (1359) (نخستین فیلم قویدل) و از اولین فیلم‌های پس از انقلاب و با موضوعی مستند درباره واقعه هفده شهریور بود.

از همان اولین فیلم قویدل گرایش خود را به ساخت آثار تاریخی نشان داد. دو فیلم سردار جنگل (1362) و میرزا كوچك‌خان (1364) درباره زندگی یكی از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران حاصل چنین گرایشی بود.

قویدل صحنه‌هایی از عقاب‌ها (خاچیکیان، 1364) را هم به دلیل بیماری استادش كارگردانی كرد. ترن (1366) قابل اعتناترین فیلم قویدل و یكی از اولین آثار عظیم سینمای ایران(big production) پس از انقلاب بود که قویدل با امکاناتی ناکافی برای ساخت چنین آثاری آن را کارگردانی کرد و سعی نمود کمبود امکانات را با خلاقیت های تکنیکی اش پر کند. دوستی از جنس آتش نهمین و آخرین فیلم امیر قویدل است.

امیر قویدل در دوستی از جنس آتش سعی کرده جا پای استادش ساموئل خاچیکیان بگذارد و به شیوه سال های دور او، اثری پر از تعلیق و هراس خلق کند؛ غافل از اینکه اگر در مقطع زمانی آغازین شکل گیری سینمای ایران بداعت های تکنیکی خاچیکیان تازه می نمود و به ارتقا ء تکنیکی سینمای ایران کمک می کرد. ولی با گذر سالیان، در عصر حاضر دیگر تنها رعایت الفبای اولیه تکنیکی در فیلمی جوابگو نخواهد بود. فیلم های امروز برای القای هراس به چیزی بیش از نورپردازی پرکنتراست، حرکات دوربین و بازی های گل درشت نیاز دارند.

به همین دلیل است که مرحوم قویدل در رسیدن به هدفش ناکام می ماند و عناصر ترس و تعلیق در سراسر فیلم غایب و یا کمرنگ هستند. البته در اوایل فیلم در جریان مهمانی در خانه قدیمی مختصر تعلیقی قبل از روبرو شدن با جن بوجود می آید که متاسفانه به سرعت زایل می شود.

حرکت خود به خودی سینی قابل باور نیست و باسمه ای جلوه می کند و صحنه ظهور جن(با نام فانتزی گونه و کودک پسند جزقیل) در کنار خانم صاحبخانه هم اجرایی نامناسب دارد و به جای القای ترس این احساس را به تماشاگر می دهد که با یک فضای انیمیشن گونه روبرو شده است. در طول فیلم هم متاسفانه همین ساختار نامناسب و فانتزی گونه تا انتها حفظ می شود مثلا به یاد بیاوریم نوشته شدن خود به خودی کلمات روی شیشه را که باز هم تداعی کننده انیمیشن هاست.

   خستگی از آتش

به این ترتیب تعلیق کمرنگ روبرو شدن با جن به سرعت محو می شود و جایش را به سئوال هایی بی پاسخ درباره این موجود متافیزیکی می دهد. سئوال هایی از این دست؛ چرا جن این خانه را برای زندگی برگزیده و چرا خانم خانه در مرکز توجه او قرار دارد؟ چه می شود که جن اول خانم خانه را می ترساند سپس با او آشتی می کند؟ چه اتفاقی می افتد که جن ناگهان هوس ازدواج و ترک خانه به سرش می زند؟ و... می بینیم که داستان فیلم بیشتر از آنکه مناسب فیلمی در ژانر وحشت باشد مناسب یک فانتزی کودکانه با مایه های طنز است.

مرحوم قویدل همچنین از این نکته غافل بوده که در فیلمی امروزی از ژانر وحشت دیگر بازی هایی اغراق آمیز مانند دهه 30 سینمای ایران(چشمان از حدقه در آمده و ترسیدن های گل درشت و تصنعی و...) جواب نمی دهد. کافی است به واکنش خانم ها سر میز شام هنگام مطلع شدن از حوادث عجیب خانه قدیمی دقت کنیم تا به درستی سخن نگارنده پی ببریم.

دوستی از جنس آتش فیلمنامه نامنسجم و ضعیفی دارد و مرتبا از این شاخه به آن شاخه می پرد. حتی در برخی از صحنه ها حس می کنیم ناگهان به میان فیلم دیگری پرتاب شده ایم. مثلا هنگامی که جن با معرفت قصه پیش از رفتن به خانه بخت سخن روحی که با او رفاقت دارد را به شخص مورد نظر(سارا خوئینی ها) می رساند. تماشاگر پس از این همه مقدمه چینی به جای داستان جن وارد داستان روح می شود؛ گویی تماشاگر فیلم دیگری پیش روی دارد.

شوک هایی که در یک فیلم ژانر وحشت به تماشاگر وارد می شود باید مرتبط با عناصر داستان و مسیر روایت باشد. ولی دوستی از جنس آتش از رعایت این نکته هم غافل بوده است.

شوک هایی که در یک فیلم ژانر وحشت به تماشاگر وارد می شود باید مرتبط با عناصر داستان و مسیر روایت باشد. ولی دوستی از جنس آتش از رعایت این نکته هم غافل بوده است.

این چنین است که ظهور ناگهانی شخصیت بی ربطی در فیلم مثل پیرزنی که آلزایمر دارد و دیالوگ های نسنجیده ای که برایش نوشته شده به جای القای ترس اسباب انبساط خاطر تماشاگر را فراهم می سازد. حتی وقتی در بیمارستان تعلیقی کمرنگ مبتنی بر زنده شدن یک مرده به وجود می آید. باز هم این شخصیت زائد به نحو شگفت انگیزی توجیه کننده همه سر و صداهای مشکوک است. منتهی معلوم نمی شود که این پیرزن ناتوان چطور توانسته از زیر تخت پای دختر را بکشد و چند ثانیه بعد هم پشت واکر قرار گیرد(!؟)

شخصیت های فیلم کیفیتی کلیشه ای دارند. از شخصیت پدر(ناصر ممدوح) که نصایح و اظهار فضل های مکررش مایه عذاب هستند و توضیحات مستقیم، دیکته وار و مقاله گونه اش درباره موضوعاتی چون خواب، رویا و اجنه نریشن فیلم های مستند را به یاد می آورد؛ تا شخصیت پلیس(ایرج نوذری) که عینا تکرار شخصیت مشابهی در سریال کلانتر است و مرتب شعار می دهد و به توضیح واضحات می پردازد؛ با دیالوگ هایی از این دست: «کار پلیس مبارزه با قانون شکنی و محافظت از جان آدم هاست.»

   خستگی از آتش

از آنجایی که فیلمنامه و پرداخت سینمایی فیلم دوستی از جنس آتش در ایجاد و القای ترس و تعلیق ناتوان است. سعی شده با افزوده شدن موسیقی پرحجمی به فیلم این نقیصه جبران شود که البته آن هم بدل به سوهان روح تماشاگر شده است.

مثلا در صحنه ای که شخصیت اصلی فیلم نزد رمالی می رود که به احضار ارواح می پردازد.(ظاهرش جادوگرهای فیلم های کودکان را به یاد می آورد.) خود صحنه هیچ ترس و تعلیقی القا نمی کند اما سعی شده با افزودن یک موسیقی پر حجم و پر سر و صدا به صحنه حسی از تعلیق و اضطراب القا شود که ناگفته مشخص است که چنین شیوه ای تا چه حد ناموفق بوده است.

در سال های اخیر گرایش به ساخت فیلم های ژانر وحشت در سینمای ایران افزایش پیدا کرده است اما تقریبا تمامی آنها آثار ناموفقی هستند؛ و این نکته را به ما یادآوری می کنند که گویی فیلمنامه نویسان ما از نوشتن فیلمنامه ای استاندارد و قابل قبول در ژانر وحشت و کارگردان های ما در به سامان رساندن صحنه های هراس آور ناتوان هستند؛ و اینکه در یک کلام سینمای ما توان تکنولوژیک خلق سینمای وحشت را ندارد. در چرخه معیوب تولید فیلم های ژانر وحشت در سینمای ایران مسلما فیلم هایی چون دوستی از جنس آتش اولین و آخرین شکست نخواهند بود.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:نقد سینمای ایران / حسین آریانی