تبیان، دستیار زندگی
در مقاله گذشته به نقش اسطوره و چگونگی الهام گیری هنرمندان جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی از آن پرداخته شد. در این مقاله به دومین منبع تاثیرگذار یعنی اتوماتیزم می پردازیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اتوماتیزم و اکسپرسیونیست انتزاعی


درمقاله گذشته، به نقش اسطوره و چگونگی الهام گیری هنرمندان جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی از آن پرداخته شد. در این مقاله به دومین منبع تاثیرگذار یعنی اتوماتیزم می پردازیم.

اتوماتیزم و اکسپرسیونیست انتزاعی

رهیافت دیگر سورئالیست ها که همانند گرایش به عالم اسطوره ، الهام بخش هنرمندان اکسپرسیونیست انتزاع گرا شد، " اتوماتیزم" به معنای " خودانگیختگی" یا "تجربه ی مهار نشده" بود که میراث نقاشانی چون " آرشیل گورکی"، " خوان میرو" ، " آندره ماسون" و " روبرتو ماتا" به شمار می رفت.

در اوخر دهه ی 30 و نیمه ی نخست دهه ی 40، نظریات روانشناختی " کارل یونگ" ، توجه هنرمندان آوانگاردِ ( پیشرو) نیویورکی را به خود مشغول می ساخت. آن ها تدریجا در می یافتند که برخی نقش مایه های کهن و بدوی که هم در "اسطوره شناسی کلاسیک" و هم در "هنر قبیله ای" رایج هستند، به شکلی در ناخودآگاه انسان نیز حضور دارند و بنابراین از طریق روانکاوی تا حدی قابل ادراک و حصول هستند. تجربیات مبتنی بر " اتوماتیزم" ، در واقع آفرینش تصاویری خودبخودی هستند که حضور قدرتمندی نیز در قاموس آنارشیسم داشتند.

از این منظر نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی در حقیقت تجربه های خودجوش یا فی البداهه ای بودند که از دنیای ماشینی و شیوه ی تولید منظم و مکانیکی آن فاصله می گرفتند.

سورئالیست های اروپایی ظاهرا تحت تاثیر نظریات روانکاوانه ی " فروید"، به اعمال ناخودآگاه و حرکات غیر ارادی در فرایند نقاشی دست می زدند. آن ها در این فرایند ، در پی تحریک تصادفی " تداعی معانی" (association)  آزاد کردن پندارهای ناخودآگاه بودند. اما هنرمندان نیویورکی و به ویژه " جکسن پولاک" و " ویلم دکونینگ" ، شیفته ی جنبه ی کنشی و کیفیت غریزی این روش نقاشی بودند. از نظر آنان " اتوماتیزو" یعنی حرکت ناخودآگاه دست و انتقال غیرارادی و کنترل نشده ی رنگ به روی بوم، خواه به شیوه ی سنتی با استفاده از قلم مو ، همانند " دکونینگ" و خواه به شیوه ی پاشیدنی نظیر " پولاک" .

نقاشی های کنشی " پولاک" نیز در یک سیر مداوم اثرگذاری به صورت رنگ پاشیدن و یا چکاندن به طور حسی و غریزی شکل می گرفتند. در این فرایند بنا به اظهار خود هنرمند، هیچ گونه پیش طرح و یا فکر اولیه به صورت طراحی یا ایده ای رنگی وجود ندارد و همه چیز در لحظه ی تهاجم به روی بوم پدید می آید.

جکسن پولاک

شاید " پولاک" بیش از همه ی هنرمندان اکسپرسیونیست انتزاعی مجذوب مفهوم " اتوماتیزم" و نقاشی ناخودآگاه شده بود. او از سال 1937میلادی درگیر اشکال مختلف روان درمانی بود که عموما برای رهایی از الکلی بودنش صورت می گرفت. بدین منظور گاه در جلسات روانکاوی شرکت جسته و طرح های سریع و غیرارادی اش را برای تجزیه و تحلیل روانپزشک در اختیار وی می گذاشت. این طرح ها، درست مشابه رهیافت " اتوماتیزم" سورئالیست ها، به شیوه ی خود بخودی و کاملا اتفاقی و بی واسطه به وجود می آمدند.

اتوماتیزم و اکسپرسیونیست انتزاعی

نقاشی های کنشی " پولاک" نیز در یک سیر مداوم اثرگذاری به صورت رنگ پاشیدن و یا چکاندن به طور حسی و غریزی شکل می گرفتند. در این فرایند بنا به اظهار خود هنرمند، هیچ گونه پیش طرح و یا فکر اولیه به صورت طراحی یا ایده ای رنگی وجود ندارد و همه چیز در لحظه ی تهاجم به روی بوم پدید می آید.

با این حال " پولاک" کار خود را اصلا تصادفی تلقی نمی کرد، چنان که در مصاحبه ای به سال 1950 م. ، یعنی زمانی که در اوج این دوره به سر می برد، بر کنترل و تسلطش به رنگ و بوم تاکید ورزیده و تصریح می دارد: " .... من مطلقا بر اساس تصادف کار نمی کنم و وجود تصادف در روند کارم را انکار می کنم".

علاوه بر پولاک دیگر نقاشان " کنشی" جریان اکسپرسیونیسم انتزاعی نیز هم چون " فرانتز کلاین"، " ویلهم دکونینگ" و " سم فرانسیس" از عنصر اتوماتیزم در کارشان استفاده می کردند.

همه ی آنها این شیوه ی نقاشی خودجوش، سریع و بی واسطه را عمیقا اصیل و بازتاب انرژی بی پروای درون خویش می پنداشتند.

در مقاله آینده به سومین و آخرین منبع الهام هنرمندان اکسپرسیونیسم انتزاعی یعنی نقاشی دیواری پرداخته خواهد شد.

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منبع:

اوج و افول مدرنیسم/ دکتر سمیع آذر