تبیان، دستیار زندگی
تمام ممکنات و از جمله انسانها آن چنان به ذات پاک خدا وابسته اند که اگر لحظه اى رابطه آنان از او قطع شود همگى فانى و نابود مى شوند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عاقبت کسانی که به خودشان واگذار شده اند


تمام ممکنات و از جمله انسانها آن چنان به ذات پاک خدا وابسته اند که اگر لحظه اى رابطه آنان از او قطع شود همگى فانى و نابود مى شوند...
گناه

علت بدبختی عالمان و حاکمان هواپرست و بدعتگزار چیست؟

جواب: امام علی(علیه السلام) در خطبه 17 نهج البلاغه  به توصیف گویایى از حاکمان یا عالمان هواپرست و بدعت گذار مى پردازد; و به ریشه اصلى بدبختى آنها اشاره کرده، مى فرماید: «او کسى است که خداوند وى را به حال خود واگذارده است!» (رَجُل وَکَلَهُ اللهُ اِلى نَفْسِهِ).

تمام ممکنات و از جمله انسانها آن چنان به ذات پاک خدا وابسته اند که اگر لحظه اى رابطه آنان از او قطع شود همگى فانى و نابود مى شوند. توجّه به این وابستگى و پیوستگى، روح توکّل را در انسان زنده مى کند که همه چیز خود را به او واگذار کند، یعنى آنچه در توان دارد براى پیشرفت کارها تلاش نماید ولى با این حال بداند سرچشمه هر خیر و برکت و هر موهبت و نعمت، ذات پاک اوست.

ولى هنگامى که انسان بر اثر غرور و خودخواهى و هواپرستى، از این حقیقت غافل شود و خویش را مستقل بپندارد، از خدا بریده مى شود و همه چیز در نظر او وارونه مى گردد. این بریدگى از خدا همان معناى واگذار شدنش به خویشتن است و این ریشه تمام بدبختیها و انحرافات است.

به همین دلیل پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) که گل سر سبد عالم آفرینش بود بارها مى فرمود: «اَللّهُمَّ... لاتَکِلْنی اِلى نَفْسی طَرْفَة عَیْن اَبَداً» (خداوندا! لحظه اى مرا به خویشتن وامگذار و از ذات پاکت دور مفرما!)(1)

سپس امام(علیه السلام) به دنبال بیان ریشه اصلى بدبختى این گونه افراد، به ثمرات شوم آن پرداخته و به هشت ثمره شوم که در واقع از قبیل علّت و معلول یکدیگرند اشاره مى فرماید:

نخست مى گوید: «چنین کسى از راه راست منحرف مى گردد» (فَهُوَ جائِر عَنْ قَصْدِ السَّبیلِ).

او هم خودش از طریق هدایت پیشینیان گمراه شده و هم گمراه کننده کسانى است که در زندگى او یا پس از مرگش به او اقتدا مى کنند

در دوّمین ثمره شوم این واگذارى به خویشتن، که نتیجه طبیعى انحراف از جاده مستقیم است، مى فرماید: «چنین کسى به سخنان بدعت آمیز خویش سخت دل مى بندد» (مَشْغُوف بِکَلامِ بِدْعَة).

از آن جا به مرحله سوّم گام مى نهد که «در راه دعوت به ضلالت گام برمى دارد و از آن خوشحال است» (وَ دُعاءِ ضَلالَة).

«شغف» در جمله مورد بحث اشاره به این است که این گونه افراد خودخواه و خود محور، به سخنان بدعت آمیز خویشتن سخت دلبستگى دارند همان دلبستگى که نتیجه اش دعوت دیگران به راه هاى ضلالت است، قرآن نیز مى گوید: «وَ ما دُعاءُ الْکافِرینَ اِلاّ فِی ضَلال» (و دعوت کافران جز در ضلالت و گمراهى نخواهد بود).(2)

در چهارمین وصف که در حقیقت نتیجه اوصاف پیشین است، مى فرماید: «چنین کسى مایه انحراف کسانى است که فریبش را خورده اند»(فَهُوَ فِتْنَة لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ).

گمراهی

در پنجمین و ششمین توصیف این گونه افراد مى افزاید: «او هم خودش از طریق هدایت پیشینیان گمراه شده و هم گمراه کننده کسانى است که در زندگى او یا پس از مرگش به او اقتدا مى کنند» (ضالّ عَنْ هَدْىِ مَنْ کانَ قَبْلَهُ، مُضِلّ لِمَنِ اقْتَدى بِهِ فی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ وَفاتِهِ).

منظور از «مَنْ کانَ قَبْلَهُ» پیامبران و اوصیاى بر حقّ آنان است اشاره به این که راه هدایت از پیش روشن شده و عذرى براى پوییدن راه ضلالت وجود ندارد; با این حال راه پر نور هدایت را رها ساخته و در کوره راه تاریک ضلالت فرو افتاده است.

از همه اسفبارتر این که این گونه اشخاص، تنها در حیاتشان مایه گمراهى نیستند، بلکه بعد از وفات نیز تا قرنها و تا هزاران سال در گمراهى گمراهان سهیم و شریکند; زیرا طبق حدیث معروف نبوى «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ کانَ لَهُ اَجْرُهُ وَ مِثْلُ اُجُورِهِمْ مِنْ غَیْرِ اَنْ یَنْقُصَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَیْئاً، وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةٌ سَیِّئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ کانَ عَلَیْهِ وِزْرُهُ وَ مِثْلُ اَوْزارِهِمْ مِنْ غَیْرِ اَنْ یَنْقُصَ مِنْ اَوزارِهِمْ شَیْئاً»; (کسى که سنّت حسنه اى بگذارد که بعد از او به آن عمل شود، هم اجر خودش را مى برد و هم مانند اجر کسانى که به آن عمل کرده اند، بى آن که از اجر آنها چیزى کم کند; و کسى که سنّت بدى بگذارد و بعد از او به آن عمل شود، بار سنگین گناه آن را بر دوش مى کشد و هم بار گناه کسانى که به آن عمل کرده اند، بى آن که چیزى از گناهان آنها کم کند).(3)

هنگامى که انسان بر اثر غرور و خودخواهى و هواپرستى، از این حقیقت غافل شود و خویش را مستقل بپندارد، از خدا بریده مى شود و همه چیز در نظر او وارونه مى گردد. این بریدگى از خدا همان معناى واگذار شدنش به خویشتن است و این ریشه تمام بدبختیها و انحرافات است

در هفتمین و هشتمین توصیف که نتیجه مستقیم توصیف هاى سابق است، مى فرماید: «او بار گناهان کسانى را که گمراه ساخته به دوش مى کشد و همواره در گرو گناهان خویش است» (حَمّال خَطایا غَیْرِهِ، رَهْن بِخَطیئَتِهِ).

این سخن یک بیان تعبّدى نیست بلکه کاملا منطقى است. چرا که هرگونه معاونت و کمک به گناه سبب شرکت در آن گناه است; و از آن جا که پیروان این پیشوایان گمراه با اراده خویش این راه را پیمودند چیزى از گناهان آنها نیز کاسته نمى شود. قرآن مجید همین معنا را با صراحت در سوره نحل بیان کرده است، مى فرماید: «لِیَحْمِلُوا اَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ اَوْزارِ الَّذینَ یُضِلٌّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْم اَلاَساءَ مَا یَزِرُونَ»؛ (روز قیامت آنها باید بار گناهان خود را به طور کامل بر دوش کشند و هم بخشى از گناهان کسانى را که به خاطر جهل، گمراهشان مى سازند، آگاه باشید آنها بار سنگین بدى بر دوش مى کشند)!(4)

از این جا روشن مى شود کسى که خدا او را به خویش واگذارد، در چه مسیر حرکت مى کند و به چه عاقبت شوم و دردناکى گرفتار مى شود.

پی نوشت ها :

(1) . «بحارالانوار»، ج 83، ص 153.

(2) . سوره رعد، آیه 14.

(3) . «میزان الحکمه»، ج 4، ص 566 ـ مضمون حدیث در روایات متعدّد و کتب بسیار آمده است.

(4) . سوره نحل، آیه 25.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع :  پیام امام علی(علیه السلام)، جلد1، ص571.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.