تبیان، دستیار زندگی
تا از سوى بندگان توبه و انابه اى نباشد، تاپیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششى صورت نگیرد، و تا گامهاى نخستین را در مسیر حق برندارند. لطف الهى شامل حال آنان نمى شود، دست آنان را نمى گیرد و ایصال به مطلوب نمى کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تبعیض در هدایت انسانها

آرامش در همین نزدیکی ماست!


آیاتی چون «ما هر که را بخواهیم هدایت می‌کنیم» و یا " هرکه را بخواهیم گمراه می کنیم "در قرآن کریم وجود دارد که این سوال را در ذهن ایجاد می کند، آیا این یک نوع تبعیض است و اگر چنین است چگونه با عدل الهی قابل جمع است؟


پاسخ

لازم است ابتدا مقدمه ای را عرض کنیم :

مسافرى آدرسى را در دست دارد، به شما مى رسد و سۆال مى کند، شما براى نشان دادن مقصد او دو راه در پیش دارید:

نخست این که همراه او بروید و نیکوکارى را به مرحله کمال و تمام برسانید و تا مقصد او را همراهى کنید سپس خداحافظى کرده برگردید.

دوم این که با اشاره دست، و دادن نشانه هاى مختلف او را به سوى مقصدش رهنمون شوید.

مسلماً در هر دو صورت شما او را «هدایت» به مقصود کرده اید، ولى میان این دو فرق است، دومى تنها «ارائه طریق» است، و اولى «ایصال به مطلوب» یعنى رساندن به مقصد. در قرآن مجید و در اخبار اسلامى هدایت به هر دو معنى آمده است.

از سوى دیگر گاه هدایت تنها جنبه «تشریعى» دارد یعنى از طریق قوانین و دستورات صورت مى گیرد و گاه جنبه «تکوینى» دارد یعنى از طریق دستگاه هاى آفرینش همانند هدایتِ نطفه به سوى یک انسان کامل، و این هر دو معنى نیز در قرآن و اخبار آمده، با روشن شدن اقسام هدایت (و طبعاً نقطه مقابل آنها، ضلالت) به اصل مطلب باز مى گردیم.

در آیات بسیارى مى خوانیم که هدایت و ضلالت کار خداست . بدون شک «ارائه طریق» از سوى خدا صورت مى گیرد، چرا که او پیامبران را فرستاده و کتب آسمانى نازل کرده تا راه را به انسان ها نشان دهند.

امّا «رسانیدن به مقصد» به صورت اجبارى مسلماً با اصل آزادى ، اراده و اختیار سازگار نیست، ولى چون تمام نیروها را که براى رسیدن به مقصد لازم است خدا در اختیار ما مى گذارد و اوست که توفیقش را شامل حال ما در این راه مى گرداند این معنى از هدایت نیز به صورتى که گفته شد از سوى خدا است ، یعنى به صورت تهیه اسباب و مقدّمات و گذاردن آنها در اختیار بشر.

قرآن ضلالت الهى را مخصوص کسانى مى شمرد که داراى این اوصافند: «کفر»، «ظلم»، «فسق»، «دروغ»، «اسراف» و «کفران»

نکته مهم این است که همیشه آیات قرآن را باید در ارتباط با یکدیگر در نظر گرفت تا به مفهوم حقیقى آن آشنا شویم، و ما در این جا چند نمونه از آیات دیگر هدایت و ضلالت را براى شما بازگو مى کنیم تا در کنار آیه بالا قرار داده و خودتان نتیجه گیرى لازم را به عمل آورید:

در آیه 27، سوره ابراهیم مى خوانیم: (و یضل الله الظالمین)؛ «خداوند ستمگران را گمراه مى سازد».

در آیه 34، سوره غافر مى خوانیم: (کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب) ؛ «اینچنین خداوند هر اسراف کار وسوسه گر را گمراه مى سازد».

و در آیه 69، سوره عنکبوت مى خوانیم: (و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا) «کسانى که در راه ما جهاد کنند آنها را به راه هاى روشن خویش رهبرى و هدایت مى کنیم».

اکنون به توضیح زیر توجه نمائید:

قرآن مجید در یک جا مى گوید: یضل به کثیراً و یهدى به کثیراً و ما یضل به الا الفاسقین: «به وسیله آن ضرب المثل، گروهى را گمراه و گروهى را هدایت مى کند، اما جز فاسقان را گمراه نمى سازد» (بقره 26).

در اینجا سرچشمه ضلالت، فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهى شمرده شده.

در جاى دیگر مى گوید: والله لایهدى القوم الظالمین: «خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى کند» (بقره 258).

در اینجا تکیه روى مسأله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفى کرده است در جاى دیگر مى خوانیم: والله لایهدى القوم الکافرین: «خداوند قوم کافر را هدایت نمى کند» (بقره ـ 264).

قرآن

در اینجا کفر به عنوان زمینه ساز گمراهى ذکر شده.

باز در آیه دیگر مى خوانیم: ان الله لایهدى من هو کاذب کفار: «خداوند هدایت نمى کند کسى را که دروغگو و کفران کننده است» (زمر ـ 3)».

در اینجا نیز دروغگوئى و کفران را مقدمه ضلالت شمرده است.

و در جاى دیگر آمده: ان الله لایهدى من هو مسرف کذاب: «خداوند هدایت نمى کند کسى را که اسراف کار و بسیار دروغگو است (غافر ـ 28).

یعنى اسراف و دروغگوئى عامل گمراهى است.

البته آنچه در اینجا آوردیم قسمتى از آیات قرآن در این زمینه است، بعضى از این آیات با همین مفاهیم کراراً در سوره هاى مختلف آمده.

نتیجه اینکه قرآن ضلالت الهى را مخصوص کسانى مى شمرد که داراى این اوصافند: «کفر»، «ظلم»، «فسق»، «دروغ»، «اسراف» و «کفران».

گاه هدایت تنها جنبه «تشریعى» دارد یعنى از طریق قوانین و دستورات صورت مى گیرد و گاه جنبه «تکوینى» دارد یعنى از طریق دستگاه هاى آفرینش همانند هدایتِ نطفه به سوى یک انسان کامل، و این هر دو معنى نیز در قرآن و اخبار آمده

آیا کسانى که داراى این اوصافند شایسته ضلالت و گمراهى نیستند؟!

و به تعبیر دیگر کسى که مرتکب این امور مى شود آیا ظلمت و حجاب قلب او را فرا نمى گیرد؟!

باز به عبارت روشن تر این اعمال و صفات آثارى دارد که خواه ناخواه دامن انسان را مى گیرد، پرده بر چشم و گوش و عقل او مى افکند، و او را به ضلالت مى کشاند، و از آنجا که خاصیت همه اشیاء و تأثیر همه اسباب به فرمان خداوند است، مى توان اضلال را در تمام این موارد به خدا نسبت داد، اما این نسبت عین اختیار بندگان و آزادى اراده آنها است.

این در زمینه مسأله ضلالت، و اما در مورد «هدایت» نیز شرائط و اوصافى در قرآن بیان شده که نشان مى دهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهى نیست.

قسمتى از اوصافى که استحقاق هدایت مى آورد و لطف الهى را جلب، در آیات زیر آمده.

در یک جا مى خوانیم: یهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم:

توبه

«خداوند به وسیله قرآن کسانى را که از رضا و خشنودى او پیروى مى کنند به راههاى سلامت، هدایت مى کند، و از تاریکى ها به فرمانش به سوى روشنائى مى برد، و آنها را به راه راست رهبرى مى نماید» (مائده 16).

در اینجا پیروى فرمان خدا، و جلب خشنودى او، زمینه ساز هدایت الهى شمرده شده است.

در جاى دیگر مى خوانیم: ان الله یضل من یشآء ویهدى الله من اناب: «خداوند هر کس را بخواهد گمراه مى سازد، وهرکس را که بازگشت به سوى او کند هدایت مى نماید» (رعد 27).

در اینجا نیز «توبه و انابه» عامل استحقاق هدایت شمرده شده است.

در آیه دیگر مى فرماید: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: «کسانى که در راه ما جهاد کنند آنان را به راههاى خود هدایت مى کنیم» (عنکبوت69).

در اینجا «جهاد» آن هم «جهاد مخلصانه و در راه خدا» به عنوان شرط اصلى هدایت ذکر شده است.

و بالاخره در آیه دیگر مى خوانیم: والذین اهتدوا زادهم هدى: «کسانى که گام هاى نخستین هدایت را برداشته اند خداوند بر هدایتشان مى افزاید» (سوره محمد (صلى الله علیه وآله) 17).

تا از سوى بندگان توبه و انابه اى نباشد، تاپیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششى صورت نگیرد، و تا گامهاى نخستین را در مسیر حق برندارند. لطف الهى شامل حال آنان نمى شود، دست آنان را نمى گیرد و ایصال به مطلوب نمى کند

در اینجا پیمودن مقدارى از راه هدایت به عنوان شرطى براى ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده.

نتیجه اینکه تا از سوى بندگان توبه و انابه اى نباشد، تاپیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششى صورت نگیرد، و تا گامهاى نخستین را در مسیر حق برندارند. لطف الهى شامل حال آنان نمى شود، دست آنان را نمى گیرد و ایصال به مطلوب نمى کند.

آیا شمول هدایت نسبت به کسانى که داراى این اوصافند بى حساب است و یا دلیل بر جبرى بودن هدایت محسوب مى شود.

ملاحظه مى کنیدآیات قرآن در این زمینه بسیار روشن و گویا است، منتهى کسانى که نتوانسته یا نخواسته اند جمع بندى صحیحى از آیات هدایت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکى شده اند، و «چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند» باید گفت زمینه این «ضلالت» را نیز خودشان فراهم ساخته اند!

به هر حال مشیت الهى که در آیات هدایت و ضلالت روى آن تکیه شده، هرگز به معنى مشیت بى دلیل و خالى از حکمت نیست، بلکه در هر مورد شرائط خاصى دارد که آن را هماهنگ با حکیم بودن او مى کند.( تفسیر نمونه 19

/461)

نتیجه :

اگر چه  هدایت و ضلالت به  خدا نسبت داده شده اما به این معناست که تمام نیروها را که براى رسیدن به مقصد لازم است خدا در اختیار ما مى گذارد و اوست که توفیقش را شامل حال ما در این راه مى گرداند و این بدون علت، و بر خلاف حکمت الهى نیست بلکه به اعمال انسان برمی گردد .

                                                                                                                                                  فرآوری: محمدی

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منابع :

کتاب 50 درس اصول عقائد برای جوانان ،آیت الله مکارم شیرازی

سایت ایکس شبهه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.