تبیان، دستیار زندگی
اسلام نه تنها با توسعه و پیشرفت مخالف نیست، بلكه هر روز مسلمان را بهتر از روز قبل مى خواهد. منتها این توسعه را در چارچوب ارزشها و احكام نورانى خود كه تأمین كننده مصالح دنیا و آخرت انسان است طلب مى كند، و هیچ گونه تلازمى بین پیشرفت و توسعه و پذیرش فرهنگ غر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انگیزه های سیاسی در توسعه سیاسی 2

انقلاب ایران

پیش از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران نیز، در چارچوب همین سیاست غرب یعنی ایده توام بودن فرهنگ و تکنولوژی بحث تقابل اسلام و توسعه مطرح شد. طرّاحان این توطئه مدّعى بودند كه اسلام دین زهد، قناعت و صرفه جویى است و توسعه آیین پیشرفت و استفاده از ثروت بیشتر است؛ بنابراین نمى توان بین این دو آشتى داد و اسلام توسعه را برنمى تابد و از آنجا كه ما ناچار از توسعه ایم، باید اسلام و یا لااقل آن بخش هایى از اسلام را كه مخالف توسعه است كنار بگذاریم.

این روزها نیز چنین نغمه هایى در قالب سخنرانى، مقاله، كتاب و... به گوش مى رسد، كه در پى القاء همین تفكّر؛ یعنى، ضدیّت اسلام با توسعه است: شكل دهى مباحثى از قبیل «تقابل سنّت و مدرنیسم»، «ضرورت نقد سنّت» و امثال آن همگى در این راستا قابل ارزیابى است.

اگر چه بررسى تفصیلى رابطه اسلام و توسعه مجالى واسع مى طلبد، امّا تأكید مى كنیم كه اسلام نه تنها با توسعه و پیشرفت مخالف نیست، بلكه هر روز مسلمان را بهتر از روز قبل مى خواهد. منتها این توسعه را در چارچوب ارزشها و احكام نورانى خود كه تأمین كننده مصالح دنیا و آخرت انسان است طلب مى كند، و هیچ گونه تلازمى بین پیشرفت و توسعه و پذیرش فرهنگ غربى مشاهده نمى كند.

به عنوان نمونه، در عصر توحّش و بربریّت غرب، مسلمانان پرچمدار علم و صنعت در دنیا بودند و به اعتراف خود غربى ها ، اگر نبود میراثى كه اسلام در اسپانیا به جاى گذاشت غربى ها هنوز در حالت نیمه وحشى به سر مى بردند و هرگز این صنایع و پیشرفت نصیبشان نمى شد.

امروز نیز طرفداران تفكّر ضدیّت اسلام و توسعه سعى دارند به صورت بسیار مرموزى این فكر را در جامعه ترویج كنند كه «توسعه اقتصادى توأم با توسعه سیاسى و توسعه فرهنگى است».

اسلام نه تنها با توسعه و پیشرفت مخالف نیست، بلكه هر روز مسلمان را بهتر از روز قبل مى خواهد. منتها این توسعه را در چارچوب ارزشها و احكام نورانى خود كه تأمین كننده مصالح دنیا و آخرت انسان است طلب مى كند، و هیچ گونه تلازمى بین پیشرفت و توسعه و پذیرش فرهنگ غربى مشاهده نمى كند

ما از این مفاهیم برداشتى ویژه داریم كه تصوّر مى كنیم مقصود از آنها پیشبرد این سه مقوله در جهت اهداف نظام اسلامى است. امّا منظور این دست از گویندگان و نویسندگان مفهومى خاص از این واژه هاست كه به منظور تحمیل فرهنگ غربى بر فرهنگ اسلامى انجام مى شود. بمباران اذهان در قالب نشریّات گوناگون، كتابها و تئورى هاى علمى در دانشگاه ها از یك سو، و كانالیزه كردن فكر دانشجویان اعزامى به خارج از كشور ـ كه در رشته هایى چون اقتصاد، جامعه شناسى، حقوق و علوم سیاسى تحصیل مى كنند تا بعد از مراجعه به كشور دقیقاً همان سخن غربیان را بر زبان جارى كنند ـ از سوى دیگر؛ همگى از تاكتیك هاى تهاجم غرب و سوق دادن مجدّد كشور به زیر سلطه استعمارگران به حساب مى آید.

همچنین به صورت هاى مختلفى ترویج مى شود كه یا باید از قافله پیشرفت و تمدّن عقب ماند یا حساسیّت دینى را كنار گذاشت و در مسائل عقیدتى، اقتصادى و سیاسى كه احیاناً موانع دینى در آنها ـ اگر چه به زعم و یا به القاء این طیف ـ وجود دارد، اهل تساهل و تسامح بود؛ و در این راستا از صندوق بین المللى و بانك جهانى وام هاى كلان گرفت و با ایجاد زمینه براى سرمایه گذارى هاى خارجى و ایجاد مناطق آزاد، سرمایه لازم براى تولید را كسب كرد. چون مراكز جهانى بدون پیش شرط حاضر به پرداخت این وامها، یا سرمایه گذارى در كشور نیستند، باید از روحیه انقلابى گرى و پایبندى به برخى اصول و ارزشها صرف نظر كرد تا بتوان به مقصود خود رسید.

مفاهیمى چون «توسعه سیاسى» كه یكى از ابزارهاى دشمنان براى تفرقه افكنى مى تواند باشد و زمینه را براى از بین بردن ارزشهاى اسلام و انقلاب و زایل كردن حساسیّت هاى دینى و انقلابى مردم فراهم آورد تا ضمن تباه كردن آخرت افراد، دنیاى آنها را نیز با به زیر سلطه مجدّد كشاندن این ملّت تباه سازد

در مسائل فرهنگى نیز باید اهل مدارا و تسامح بود، چرا كه در این صورت مى توان در جامعه جهانى وارد شد و براى خود وجهه اى بین المللى ساخت وگرنه اصرار بر اصول و ارزشهاى ثابت ما را در جهان منزوى خواهد كرد.

پس اصول گرایى را باید وانهاد و میانه رو و لیبرال بود و از جزم گرایى و مطلق اندیشى پرهیز كرد. تا جایى كه اگر كسانى به امورى كه آنها را یقینى مى دانیم نیز حمله كردند نباید چندان حساسیّتى نشان دهیم!!. حال آن كه در اسلام یقین جایگاهى والا دارد و در آیات قرآن كریم و روایات، دارندگان یقین جایگاهى رفیع دارند و در مقابل «شك» و شك گرایى ـ كه امروزه یكى از ارزشهاى جهان غرب است ـ امرى مذموم و توقفگاهى منفور در دیدگاه اسلامى است و پافشارى بر اصول و مسلّمات اسلام یكى از والاترین ارزشهاى انسان مسلمان به حساب مى آیند.

بنابراین، مفاهیمى چون «توسعه سیاسى» كه یكى از ابزارهاى دشمنان براى تفرقه افكنى مى تواند باشد و زمینه را براى از بین بردن ارزشهاى اسلام و انقلاب و زایل كردن حساسیّت هاى دینى و انقلابى مردم فراهم آورد تا ضمن تباه كردن آخرت افراد، دنیاى آنها را نیز با به زیر سلطه مجدّد كشاندن این ملّت تباه سازد؛ جا دارد با دقّت هر چه تمامتر از سوى افرادى كه با دلسوزى، و به انگیزه نیل به اهداف نظام اسلامى این گونه مفاهیم را مطرح مى كنند توضیح داده شود، و با انجام كارهاى كارشناسانه جلوى سوء استفاده ها از آن گرفته شود.

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع :

-        مشکات هدایت ، آیت الله مصباح یزدی ، ص 189 – 191

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.